ابزار رایگان وبلاگ

تماس با ما اسلام و آزاد اندیشی - 1 :: نشریه قطعه گمشده

نشریه قطعه گمشده

" هَـذَا بَیَانٌ لِّلنَّاسِ وَهُدًى وَمَوْعِظَةٌ لِّلْمُتَّقِینَ "

اسلام و آزاد اندیشی - 1

نویسنده: نعمت الله صالحی نجف آبادی

یکی از برچسب‏های ناچسبی که غربی‏ها به مسلمان‏ها می‏زنند و دین مقدس اسلام را بدان متهم می‏سازند، این است که می‏گویند «اسلام با قدرت شمشیر بر مردم تحمیل شده است» و ادعا می‏کنند که شعار مسلمین و اصل زیربنایی اسلام در همه‏ ی جنگها و نبردها این بوده که: «یا اسلام شمشیر»! بدین معنی که هر فردی از جبهه‏ ی مقابل، یا باید اسلام بیاورد و اصول اساسی دین را بپذیرد و به قوانین اسلام پایبند شود و یا شمشیر مجاهدان مسلمان، سینه‏ی او را خواهد درید.

این تهمت ناروا را بسیاری از نویسندگان غربی از روی غرض ‏ورزی و کینه ‏توزی به زبان آورده و در کتابهای خود نوشته ‏اند و شدیدا روی آن تبلیغ می‏کنند. طبعا چنین ادعایی از ناحیه ‏ی آنان خیلی شگفت به نظر نمی‏رسد ولی بسی مایه‏ ی تأسف است که دستاویزهای زیادی برای این تهمت در میان کتابها و حتی روایات مسلمین به خصوص اهل سنت به چشم می خورد آنان با تمسک به همین عبارات و روایات، علمدار چنین داعیه ‏ی گزافی شده و این سخن بی‏پایه و اساس را به زبان آورده ‏اند.

واقعیت این است که روح اسلام با چنین مطلبی سازگار نیست و تحمیل عقیده، بازور و قوه‏ ی قهریه، هرگز در اسلام جایی ندارد. اسلام، آیین برادری و برابری و آزادی و حریت است و همواره از بلند نظری و سماحت و گذشت تشویق می‏کند و پیروان خود را پیوسته به آزاداندیشی و سعه‏ی صدر و تحمّل اندیشه ‏های مخالف فرا می‏خواند. ما برای اثبات این مطلب از آیات قرآن، پیامبر(ص) و سیره ‏ی علی(ع) و قوانین فقهی، شواهد و ادله ه‏ایی داریم که در تبیین و توضیح این مطلب بدان استناد می‏کنیم:

1. قرآن کریم

الف- «لا اکراه فی الدین قد تبیّن الرشد من الغیّ» (1).

این آیه، صرحی و بی ‏پرده می‏گوید که در دین، اکراه و زور و اجباری نیست و حق از باطل، جدا نموده شده است. این آیه، یک جمله‏ ی خبریه است که در مقام انشاء به کار رفته و بدین وسیله می‏خواهد حکمی را جعل و انشاء کند و بفهماند که در قبول دین، نباید اجبار و اکراهی باشد. چون اساسا ایمان، عقیده ‏ی واقعی و قلبی است و با اجبار و اکراه امکان ندارد، بنابراین آیه ‏ی شریفه در مقام انشاء و جعل حکم است و هدف از آن، بر طرف ساختن تنگ نظری‏ها و کوته ‏فکری‏های گروهی است که می‏پندارند باید در تبلیغ و ترویج مبانی دینی و اسلامی، از زور و قدرت بهره گرفت.

این آیه، نظیر آیه ‏ی «لن یجعل اللّه للکافر علی المؤمنین سبیلا» است که جمله‏ ی خبریه است، لیکن معنای انشائی دارد، یعنی کافران هرگز نباید سلطه و استیلایی بر مؤمنین داشته باشند و مسلمین همواه باید تلاش کنند تا از زیر بار ذلت و خواری بدر آیند. بی ‏شک اگر این آیه، اخبار باشد خلاف واقع است و با آنچه در خارج جریان دارد سازگار نیست، زیرا می‏بینیم که کفار بر بسیاری از سرزمین‏ها و مناطق اسلامی، استیلا دارند و با ترفندهای استعماری خود، ملت‏های مسلمان را زیر سلطه خویش در آورده‏اند، بنابراین، آیه فوق نیز در مقام انشاء می‏باشد و هدف از آن، جعل حکم است.

باری، از نظر شرع مقدس اسلام، تحمیل فکر و عقیده أمری ناپسند و نکوهیده است و علتش در این نکته نهفته است که راه حق و باطل هر کدام، بخوبی مشخص شده است و درست از یکدیگر ممتاز گشته است، لذا در ذیل آیه‏ی «لااکراه فی الدین»، این مطلب را متذکر می‏شود و می‏فرماید: «قد تبین الرشد من الغیّ». از نظر ادبی، این جمله، استیناف بیانی است و بیانگر علت و انگیزه‏ی نهی از اعمال زور و قدرت در ترویج امر دین و این مسلم است که با ارائه‏ی دلیل منطقی و آوردن برهان و استدلال برای تبیین هدایت و سعادت، بهتر و زودتر می‏توان به نتیجه رسید و حق را تفهیم کرد.

ب- «و قاتلوا الذین لایؤمنون باللّه و لا بالیوم الاخر و یحرّمون ما حرّم اللّه و رسوله و لایدینون دین الحق من الذین اوتوا الکتاب حتی یعطوا الجزیة عن ید و هم ساغرون» (2).

این آیه مربوط به جهاد و مبارزه با اهل کتاب، یعنی یهود و نصاری است. وقتی خداوند در این آیه، أمر به پیکار می‏کند، هرگز هدف از این نبرد را تحمیل عقیده نمی‏شمارد و نمی‏گوید تا زمانی با آنان مبارزه کنید که ایمان بیاورند و به کیش اسلام بگروند، بلکه نهایت این مبارزه را پذیرش پرداخت مالیاتی به عنوان جزیه می‏داند. در آن می‏گوید آنجا که جنگ مشروع است، به جنگ و مبارزه با اهل کتاب برخیزید تا با خواری و ذلت، پرداخت جزیه را که نوعی مالیات اسلامی است، بپذیرند و فلسفه‏ی مالیات این است که آنان در سایه‏ی حکومت اسلام، زندگی می‏کنند و از مزایا و مواهب و امکانات آن بهره می‏برند، بنابراین باید در قبال این فضای آرامی که حکومت اسلامی برای آنان به وجود آورده است، مالیاتی از آنها دریافت شود و دیگر، نزاعی در کار نیست و آنان به حال خود واگذاشته می‏شوند و با همان آیین و مذهب و کیش خود، با آزادی عقیده به زندگی در کشور اسلامی ادامه می‏دهند. البته جهاد با این گروه شرایطی دارد که بحث مستقلی طلب می‏کند. بنابراین، آیه مزبور با منطق «یا اسلام یا شمشیر»، هرگز هماهنگی ندارد، بلک بدرستی مغایر با ایده‏ی تبلیغ از راه زور و اجبار است.

ج - و انّ احد من المشرکین استجارک فاجره حتّی یسمع کلام اللّه ثم ابلغّه مأمنه، ذلک بانّهم قوم لایعلمون (3).

در صورتی که جامعه ‏ی اسلامی با گروهی از کفار حربی، مشغول جنگ و جدال باشد، اگر در بحبوحه‏ ی نبرد یکی از مشرکین تصمیم گرفت تا نزد مسلمین آید و با آنان صحبت کند و نظر مسلمانان را درباره‏ی مسائل مختلف بشنود وظیفه و مسئولیت مسلمین این است که به او پناه دهند تا به ندای الهی گوش سپارد و آوای آسمانی وحی، گوش او را نوازش دهد و او منطق مسلمین را بفهمد و نقطه‏ی پایان وظیفه‏ی مسلمین این است که او را با سخن اسلام آشنا سازند و اگر قانع نشد هیچ اشکالی ندارد، بلکه راه خود را می‏گیرد و بر می‏گردد. حتی قرآن دستور می‏دهد که هزینه‏ی مراجعت را نیز مسلمین باید بپردازند و او را با امنیت و آسودگی خاطر به جای اول باز گردانند.

اگر نظر اسلام این بود که می‏باید دین را با زور اسلحه پیش برد و با برق شمشیر، راه را برای تبلیغ آیین اسلام روشن کرد، پس چرا در مورد مشرک کافری که در حال جنگ با اسلام است و می‏خواهد حرف مسلمین را بفهمد، دستور می‏دهد که او را پناه دهند. اگر شمشیر راهگشا بود، می‏بایست این فرد را که با پای خود، نزد مسلمانان آمده، اگر اسلام را نپذیرد، بی ‏وقفه از پا در آورند.

پس روشن می‏شود که دیدگاه اسلام بسیار بالاتر از این حرف‏ها است. اسلام هرگز اجازه نمی‏دهد که برای پیشبرد دین، چنین فردی کشته شود. اسلام می‏داند که بی ‏تردید، عطوفت و مهربانی و ملایمت با آن فرد، تأثیر راسخ‏تری در قلب او خواهد گذاشت و چه بسا به وسیله‏ ی همین ابزار محبت و میهمان نوازی، دریچه‏ ی قلبش به روی پرتو هدایت گشوده شود و اسلام را با میل و رغبت پذیرا گردد.

ادامه دارد...

بیان



نوشته شده توسط
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم

اسلایدر

طبقه بندی موضوعی

نویسنده: نعمت الله صالحی نجف آبادی

یکی از برچسب‏های ناچسبی که غربی‏ها به مسلمان‏ها می‏زنند و دین مقدس اسلام را بدان متهم می‏سازند، این است که می‏گویند «اسلام با قدرت شمشیر بر مردم تحمیل شده است» و ادعا می‏کنند که شعار مسلمین و اصل زیربنایی اسلام در همه‏ ی جنگها و نبردها این بوده که: «یا اسلام شمشیر»! بدین معنی که هر فردی از جبهه‏ ی مقابل، یا باید اسلام بیاورد و اصول اساسی دین را بپذیرد و به قوانین اسلام پایبند شود و یا شمشیر مجاهدان مسلمان، سینه‏ی او را خواهد درید.

این تهمت ناروا را بسیاری از نویسندگان غربی از روی غرض ‏ورزی و کینه ‏توزی به زبان آورده و در کتابهای خود نوشته ‏اند و شدیدا روی آن تبلیغ می‏کنند. طبعا چنین ادعایی از ناحیه ‏ی آنان خیلی شگفت به نظر نمی‏رسد ولی بسی مایه‏ ی تأسف است که دستاویزهای زیادی برای این تهمت در میان کتابها و حتی روایات مسلمین به خصوص اهل سنت به چشم می خورد آنان با تمسک به همین عبارات و روایات، علمدار چنین داعیه ‏ی گزافی شده و این سخن بی‏پایه و اساس را به زبان آورده ‏اند.

واقعیت این است که روح اسلام با چنین مطلبی سازگار نیست و تحمیل عقیده، بازور و قوه‏ ی قهریه، هرگز در اسلام جایی ندارد. اسلام، آیین برادری و برابری و آزادی و حریت است و همواره از بلند نظری و سماحت و گذشت تشویق می‏کند و پیروان خود را پیوسته به آزاداندیشی و سعه‏ی صدر و تحمّل اندیشه ‏های مخالف فرا می‏خواند. ما برای اثبات این مطلب از آیات قرآن، پیامبر(ص) و سیره ‏ی علی(ع) و قوانین فقهی، شواهد و ادله ه‏ایی داریم که در تبیین و توضیح این مطلب بدان استناد می‏کنیم:

1. قرآن کریم

الف- «لا اکراه فی الدین قد تبیّن الرشد من الغیّ» (1).

این آیه، صرحی و بی ‏پرده می‏گوید که در دین، اکراه و زور و اجباری نیست و حق از باطل، جدا نموده شده است. این آیه، یک جمله‏ ی خبریه است که در مقام انشاء به کار رفته و بدین وسیله می‏خواهد حکمی را جعل و انشاء کند و بفهماند که در قبول دین، نباید اجبار و اکراهی باشد. چون اساسا ایمان، عقیده ‏ی واقعی و قلبی است و با اجبار و اکراه امکان ندارد، بنابراین آیه ‏ی شریفه در مقام انشاء و جعل حکم است و هدف از آن، بر طرف ساختن تنگ نظری‏ها و کوته ‏فکری‏های گروهی است که می‏پندارند باید در تبلیغ و ترویج مبانی دینی و اسلامی، از زور و قدرت بهره گرفت.

این آیه، نظیر آیه ‏ی «لن یجعل اللّه للکافر علی المؤمنین سبیلا» است که جمله‏ ی خبریه است، لیکن معنای انشائی دارد، یعنی کافران هرگز نباید سلطه و استیلایی بر مؤمنین داشته باشند و مسلمین همواه باید تلاش کنند تا از زیر بار ذلت و خواری بدر آیند. بی ‏شک اگر این آیه، اخبار باشد خلاف واقع است و با آنچه در خارج جریان دارد سازگار نیست، زیرا می‏بینیم که کفار بر بسیاری از سرزمین‏ها و مناطق اسلامی، استیلا دارند و با ترفندهای استعماری خود، ملت‏های مسلمان را زیر سلطه خویش در آورده‏اند، بنابراین، آیه فوق نیز در مقام انشاء می‏باشد و هدف از آن، جعل حکم است.

باری، از نظر شرع مقدس اسلام، تحمیل فکر و عقیده أمری ناپسند و نکوهیده است و علتش در این نکته نهفته است که راه حق و باطل هر کدام، بخوبی مشخص شده است و درست از یکدیگر ممتاز گشته است، لذا در ذیل آیه‏ی «لااکراه فی الدین»، این مطلب را متذکر می‏شود و می‏فرماید: «قد تبین الرشد من الغیّ». از نظر ادبی، این جمله، استیناف بیانی است و بیانگر علت و انگیزه‏ی نهی از اعمال زور و قدرت در ترویج امر دین و این مسلم است که با ارائه‏ی دلیل منطقی و آوردن برهان و استدلال برای تبیین هدایت و سعادت، بهتر و زودتر می‏توان به نتیجه رسید و حق را تفهیم کرد.

ب- «و قاتلوا الذین لایؤمنون باللّه و لا بالیوم الاخر و یحرّمون ما حرّم اللّه و رسوله و لایدینون دین الحق من الذین اوتوا الکتاب حتی یعطوا الجزیة عن ید و هم ساغرون» (2).

این آیه مربوط به جهاد و مبارزه با اهل کتاب، یعنی یهود و نصاری است. وقتی خداوند در این آیه، أمر به پیکار می‏کند، هرگز هدف از این نبرد را تحمیل عقیده نمی‏شمارد و نمی‏گوید تا زمانی با آنان مبارزه کنید که ایمان بیاورند و به کیش اسلام بگروند، بلکه نهایت این مبارزه را پذیرش پرداخت مالیاتی به عنوان جزیه می‏داند. در آن می‏گوید آنجا که جنگ مشروع است، به جنگ و مبارزه با اهل کتاب برخیزید تا با خواری و ذلت، پرداخت جزیه را که نوعی مالیات اسلامی است، بپذیرند و فلسفه‏ی مالیات این است که آنان در سایه‏ی حکومت اسلام، زندگی می‏کنند و از مزایا و مواهب و امکانات آن بهره می‏برند، بنابراین باید در قبال این فضای آرامی که حکومت اسلامی برای آنان به وجود آورده است، مالیاتی از آنها دریافت شود و دیگر، نزاعی در کار نیست و آنان به حال خود واگذاشته می‏شوند و با همان آیین و مذهب و کیش خود، با آزادی عقیده به زندگی در کشور اسلامی ادامه می‏دهند. البته جهاد با این گروه شرایطی دارد که بحث مستقلی طلب می‏کند. بنابراین، آیه مزبور با منطق «یا اسلام یا شمشیر»، هرگز هماهنگی ندارد، بلک بدرستی مغایر با ایده‏ی تبلیغ از راه زور و اجبار است.

ج - و انّ احد من المشرکین استجارک فاجره حتّی یسمع کلام اللّه ثم ابلغّه مأمنه، ذلک بانّهم قوم لایعلمون (3).

در صورتی که جامعه ‏ی اسلامی با گروهی از کفار حربی، مشغول جنگ و جدال باشد، اگر در بحبوحه‏ ی نبرد یکی از مشرکین تصمیم گرفت تا نزد مسلمین آید و با آنان صحبت کند و نظر مسلمانان را درباره‏ی مسائل مختلف بشنود وظیفه و مسئولیت مسلمین این است که به او پناه دهند تا به ندای الهی گوش سپارد و آوای آسمانی وحی، گوش او را نوازش دهد و او منطق مسلمین را بفهمد و نقطه‏ی پایان وظیفه‏ی مسلمین این است که او را با سخن اسلام آشنا سازند و اگر قانع نشد هیچ اشکالی ندارد، بلکه راه خود را می‏گیرد و بر می‏گردد. حتی قرآن دستور می‏دهد که هزینه‏ی مراجعت را نیز مسلمین باید بپردازند و او را با امنیت و آسودگی خاطر به جای اول باز گردانند.

اگر نظر اسلام این بود که می‏باید دین را با زور اسلحه پیش برد و با برق شمشیر، راه را برای تبلیغ آیین اسلام روشن کرد، پس چرا در مورد مشرک کافری که در حال جنگ با اسلام است و می‏خواهد حرف مسلمین را بفهمد، دستور می‏دهد که او را پناه دهند. اگر شمشیر راهگشا بود، می‏بایست این فرد را که با پای خود، نزد مسلمانان آمده، اگر اسلام را نپذیرد، بی ‏وقفه از پا در آورند.

پس روشن می‏شود که دیدگاه اسلام بسیار بالاتر از این حرف‏ها است. اسلام هرگز اجازه نمی‏دهد که برای پیشبرد دین، چنین فردی کشته شود. اسلام می‏داند که بی ‏تردید، عطوفت و مهربانی و ملایمت با آن فرد، تأثیر راسخ‏تری در قلب او خواهد گذاشت و چه بسا به وسیله‏ ی همین ابزار محبت و میهمان نوازی، دریچه‏ ی قلبش به روی پرتو هدایت گشوده شود و اسلام را با میل و رغبت پذیرا گردد.

ادامه دارد...

بیان

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

ابزار هدایت به بالای صفحه