ابزار رایگان وبلاگ

تماس با ما راهکارهای موفقیت کرسی های آزاد اندیشی - 4 :: نشریه قطعه گمشده

نشریه قطعه گمشده

" هَـذَا بَیَانٌ لِّلنَّاسِ وَهُدًى وَمَوْعِظَةٌ لِّلْمُتَّقِینَ "

راهکارهای موفقیت کرسی های آزاد اندیشی - 4

نویسنده: محمد صادق شهبازی

برای مشاهده ی نمونه ی عینی در این حوزه خوب است بعضی از خاطرات اول انقلاب را در این مورد مرور کنیم:


«انقلاب که شد من اول راهنمایی بودم. آن اوایل بحث و مناظره و جنگ و دعوا بین گروه های مختلف خیلی زیاد بود. یادم است روبروی دانشگاه تهران شده بود پاتوق گروهک ها و دسته ها برای بحث و مناظره. کار ما این شده بود که هر روز حدود ساعت ۴، ۵ بعد از ظهر می رفتیم دم در دانشگاه و شروع می کردیم به بحث کردن با گروه های مختلف. بحث و حرف تا ساعت حدود ده شب. ساعت ده که می شد می گفتیم خب، تا همین جا امشب کافیه و بر می گشتیم. وقتی که بر می گشتیم تازه اول کار بود. بایستی برای اینکه در بحث ها کم نیاوریم کتاب های فکری خودمان را خوب می خواندیم، و برای اینکه طرف را خوب گیر بیندازیم و محکومش کنیم بایستی کتاب های آن طرفی ها را هم می خواندیم که ببینیم چه می گویند. دوباره روز بعد ساعت ۴ همین آش و همین کاسه. کار هر روزمان بود. ما آن زمان راهنمایی بودیم؛ و در همه بحث ها هم شرکت می کردیم. فضای آن زمان آن گونه بود و فضا و جو حزب اللهی های الآن هم این گونه. الآن تشنگی نیست. امروز بچه هیئتی ها تعداد کتاب هایشان، از تعداد نوارها و برچسب ها و پوسترشان کمتر است.» (مصطفوی مرتضی، ۱۳۸۵، الآن تشنگی نیست، ماهنامه حیات بسیج دانشجویی دانشگاه امام صادق(ع) شماره ۲)

«اول راهنمایی بودم، ...ما در آن ایام بسیجی دوآتشه بودیم اما او جرئت کرد و اولین کسی بود که انجیل را به من داد. کلاس اول دبیرستان بودم که این کتاب را خواندم، اما امروز شاید حتی دانشجوی ما تفاوت» عهد عتیق و «عهد جدید» را نداند! این روند باعث می شد من با یک سری آدم مواجه شوم که می خواستند اعتقادات مرا به محاکمه بکشانند، یک نبرد و کشمکش اعتقادی و لذا مجبور بودم در این میدان هر روز به دانسته هایم اضافه کنم، چون باورهایم توسط کسانی در اطرافم تهدید می شد و این منجر به آن می شد که هر روز دانسته های مکتوب من بیشتر شود، ما اصلاً به رسانه ها متکی نبودیم، خودمان این کارها را می کردیم، ...آدم هایی بودند که اعتقادات ما را تهدید می کردند. مثلاً همین آدم وقتی انجیل را به من داد، گفت: علاوه بر قرآن، اعتقادات دیگری هم هست، چرا این نه؟ اصلاً چرا مسلمان هستی؟ ناگهان مرا در مقابل یک سؤال بزرگ قرار داد، دیدم راست می گوید، کاپیتال مارکس را هم او به من داد، می خواندم و سراغ یک نفری می رفتم که از من بیشتر می دانست که این یعنی چه؟ الآن صد دکتر را ببینی یکی کاپیتال مارکس را حتی رؤیت نکرده. کتاب را ببیند وحشت می کند. کی آن را ورق می زند؟ اما ما چون احساس می کردیم اعتقاداتمان در حال تهدید است آن را می خواندیم. بشر امروز چون احساس می کند رسانه آن میزان از اعتقادات را که لازم است تزریق می کند، دنبال دفاع از اعتقاداتش نمی رود، یا شاید اصلاً اعتقادی ندارد که از آن دفاع کند، اما آنجا این چالش وجود داشت. بعدها در دوره ای جوّ پلیسی آن قدر حاکم شد، که آدم هایی که خلاف عقیده روز را داشتند، جرئت ابراز عقیده پیدا نمی کردند، لذا تنشی ایجاد نمی شد، در نتیجه همه یک طرفی بودند. هیچ کس برای دفاع از اعتقاداتش سعی نمی کرد به دانسته های خود بیفزاید و کتاب های جدید بخواند. در دوره ای مثل سال ۶۳ تا ۶۷ در دانشگاه جوّ خاصی حاکم بود، در انتخابات انجمن اسلامی ۹۰ عضو داشتیم. وقتی اعضای اصلی می آمدند، بر پشتشان رد شلاق های ساواک را نشان می دادند، من با ۱۷ سال سن کاندیدا شدم، اتفاقاً رأی هم آوردم و مسئول تبلیغات انجمن اسلامی شدم، سال های جنگ بود. بدبختانه در آن جوّ پلیسی یک سری رفتارهای اشتباه اتفاق افتاد که الآن تاوان آن را پس می دهیم، اما رفقای شخصی من با وجودی که من عضو انجمن بودم راحت بودند. دوستی عضو حزب توده بود و کتاب های حزب توده را به خانه می آورد، به او می گفتم؛ «احسان طبری» به غلط کردن افتاده است، تو چطور این ها را رها نمی کنی؟ او می گفت؛ «دکتر خاوری» جدیداً رهبر شده و کتاب های او را به من می داد. باور می کنید؟ از مسئولان انجمن بودم، آن هم در آن سال ها و اما این قدر با اطرافیانم راحت بودم. چون به خوانده های خودم متکی بودم چون برای حرف هایشان پاسخ داشتم. اما فکر می کنم خیلی از آن آدم ها سوختند؛ چون این ذهنیت باز را برای پذیرش نداشتند اما ما به سبب همیشه تقابل دنبال حریف بودیم. به خاطر اعتقادی که داشتیم. این باعث می شد حفظ شویم. جنگ که تمام شد، تصمیم گرفتم دنبال اعتقاداتی که برایم مقدس بود به افغانستان و چچن و کوزوو بروم، به سبب اینکه با پوست و خون و گوشت به آن رسیدم. (جعفریان، محمدحسین، ۱۳۸۴ حرف های تازه برای شعر جهان داریم، ماهنامه سوره، تحریریه چهارم، شماره ۲۰ )

داوری جلسه


از هیئت داوران نباید کوه ساخت. نه ضروری است نه لازم، اما بودنش کمک می کند. استفاده از بعضی اساتید دانشگاه با وجهه های مختلف و افراد وجیه المله­ای مثل مسئول نهاد، یا حتی استفاده از دانشجویان سال بالایی، یا حتی قرعه کشی در میان حضار می توانند این نقش را عهده دار شوند. نقش اصلی ان ها جلوگیری از صحبت خرج از موضع است. البته در کرسی نظریه پردازی یا کرسی آزاد اندیشی با موضوع علمی نمی تواند این گونه عمل کرد. اما اجمالش این است که در یک برنامه ی دانشجویی رعایت اخلاق و منطق و عدم توهین و گفتن حرف بی سند و خارج از موضع حرف زدن و مواردی از این دست است که به وسیله ی یک مجری خوب، بدون هیئت داوران هم قابل دست یابی است.

تداوم گفتگو


یک کار خوب رها نکردن بچه هاست، اکثر بحث ها ناتمام می ماند می توان این را با تشکیل یک گروه میلی و گرفتن میل حضار به آن­جا برد یا از گروه های میلی موجود و در دانشگاه استفاده کرد یا اتاق گفتگو یا فروم هایی با همین محور تشکیل داد. می شود در قالب نشریه یا برد به ادامه ی موارد گفتگوها مبادرت کرد یا حتی در صورت لزوم جلسه ای غیر رسمی تر یا کوچک تر از جلسه ی اصلی برای ادامه ی موارد تشکیل داد که افراد خاص بیایند و ادامه پیدا کند. تجربه این است ادامه ی منظره یا کرسی با همان موضوع یا افراد، کسل کننده و موجب بیزاری جمع زیادی از دانشجویان می شود. اما اگر چنین انگیزه ای هست نباید آن را از بین برد بدون این که به روند اصلی منظم کرسی ها مثلاً برنامه ی هفتگی یا یک هفته در میان یا... خللی وارد آید راهکارهایی از این دست اندیشیده شود.»

خدمات پس از فروش!


یک نکته ی بسیار مهم همین فضاسازی هاست. یعنی باید مشخص شود از کرسی چه نتیجه ای گرفته شد یا چه مباحثی مطرح شد مثلاً در قالب یک صفحه سرفصل های اصلی نوشته شود. در نشریه و برد و دیوار جیغ و... ادامه یابد یا با گرفتن میل اعضا برایشان میل شود. حتی می توان کرسی را در صورتی که ملاحظه­ی خاصی مثل برخوردهای امنیتی نیست فیلم یا صوتش را می شود منتشر و در دانشگاه توزیع کرد یا حتی در اینترنت گذاشت؛ و توضیحات را در مجامع حزب اللهی مثلاً گروه های میلی مهم و... نیز پخش کرد. هم چنین ایده­ی امتیاز دادن به افراد و فرستادن ارزیابی صحبت افراد که در بسیج دانشجویی دانشگاه امیرکبیر اجرا می شد، می تواند موثر باشد.(یعنی با شاخص­هایی مثل رعایت وقت و منطق و عدم بی اخلاقی و... به فرد امتیازی داده شود.)

رسانه ای کردن


یک نکته ی مهم رسانه ای کردن برنامه است، اصل تشکیل جلسه و صحبت های و موارد مطرح شده در جلسه از مواردی است که مهم است به رسانه ها ارسال شود، بازتولید حرف ها، نمایش فعالیت مجموعه و پی­گیری حرف رهبری، باز شدن ذهن ها و الگو گرفتن و نشان دادن فضای باز جامعه­ی دانشگاهی جمهوری اسلامی ... از مواردی است که اهمیت آن را دو چندان می کند. پیش خبر برنامه که حاوی توضیحات آن است را می توان به خبرگزاری ها و رسانه ها و روزنامه های کشوری و محلی فاکس کرد و یا با تلفن اطلاع داد، یا حتی با ایمیل و ارسال خبر فرستاد. بعضی نهادها مثل روابط عمومی سازمان بسیج دانشجویی هم آمادگی کمک برای انجام برنامه را دارند. فارغ از حضور یا عدم حضور رسانه ها می توان بعد از برنامه هم گزارشی کوتاه، مثلاً یک صفحه ای از نکات برنامه تهیه کرد به خبرگزاری ها فرستاد؛ و حتی اعلام کرد برای گرفتن عکس های برنامه هم با مجموعه از جه طریقی تماس حاصل کنند. یکی از بهترین ابزارهای تبلیغی همین فضای میل است که در یک میل شکیل حاوی عکس های برنامه توضیحات برنامه هم گنجانده شود و هم در داخل مجموعه. و هم در گروه های فعال ایمیلی روی اینترنت خبرگزاری برنامه کار شود.(لیست اساتید و نهادها و مراکز جنبش عدالتخواه دانشجویی بر روی بخش جزوات سایت عدالتخواهی می تواند در این مورد کمک کند.)

عدم دیوان سالاری زده کردن کرسی ها


یکی از مشکلات عدم برگزاری در تشکل ها و نهادهای مسئول بروکراتیزاسیون و تشکیل دیوان­سالاری­های مختلف مثل خانه­ی آزاد اندیشی و دبیرخانه و... است. خوب است در مجموعه ها افرادی داشته باشیم که اولویت اصیلی­شان برگزاری کرسی باشد، اما نباید به گونه ای شود که فرایند تشکیل کرسی کند شود و در بین پیچ و خم های شوراهای مختلف برای موافقت و کسب مجوز اساساً از بین برود. سرعت، ضمن دقت در این جا ضروری است. بعضی دانشگاه ها همین مسئله را حربه ی متوقف کردن کرسی کرده اند. مثلاً دانشگاه آزاد مشهد با چنین برنامه­ای و بر اساس آیینی نامه وزارت علوم جلوی کرسی های بسیج دانشجویی را گرفت و یکی از فعال ترین کرسی های کشور را از حیز انتفاع ساقط کرد.

ادامه دارد...

بیان



نوشته شده توسط
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم

اسلایدر

طبقه بندی موضوعی

نویسنده: محمد صادق شهبازی

برای مشاهده ی نمونه ی عینی در این حوزه خوب است بعضی از خاطرات اول انقلاب را در این مورد مرور کنیم:


«انقلاب که شد من اول راهنمایی بودم. آن اوایل بحث و مناظره و جنگ و دعوا بین گروه های مختلف خیلی زیاد بود. یادم است روبروی دانشگاه تهران شده بود پاتوق گروهک ها و دسته ها برای بحث و مناظره. کار ما این شده بود که هر روز حدود ساعت ۴، ۵ بعد از ظهر می رفتیم دم در دانشگاه و شروع می کردیم به بحث کردن با گروه های مختلف. بحث و حرف تا ساعت حدود ده شب. ساعت ده که می شد می گفتیم خب، تا همین جا امشب کافیه و بر می گشتیم. وقتی که بر می گشتیم تازه اول کار بود. بایستی برای اینکه در بحث ها کم نیاوریم کتاب های فکری خودمان را خوب می خواندیم، و برای اینکه طرف را خوب گیر بیندازیم و محکومش کنیم بایستی کتاب های آن طرفی ها را هم می خواندیم که ببینیم چه می گویند. دوباره روز بعد ساعت ۴ همین آش و همین کاسه. کار هر روزمان بود. ما آن زمان راهنمایی بودیم؛ و در همه بحث ها هم شرکت می کردیم. فضای آن زمان آن گونه بود و فضا و جو حزب اللهی های الآن هم این گونه. الآن تشنگی نیست. امروز بچه هیئتی ها تعداد کتاب هایشان، از تعداد نوارها و برچسب ها و پوسترشان کمتر است.» (مصطفوی مرتضی، ۱۳۸۵، الآن تشنگی نیست، ماهنامه حیات بسیج دانشجویی دانشگاه امام صادق(ع) شماره ۲)

«اول راهنمایی بودم، ...ما در آن ایام بسیجی دوآتشه بودیم اما او جرئت کرد و اولین کسی بود که انجیل را به من داد. کلاس اول دبیرستان بودم که این کتاب را خواندم، اما امروز شاید حتی دانشجوی ما تفاوت» عهد عتیق و «عهد جدید» را نداند! این روند باعث می شد من با یک سری آدم مواجه شوم که می خواستند اعتقادات مرا به محاکمه بکشانند، یک نبرد و کشمکش اعتقادی و لذا مجبور بودم در این میدان هر روز به دانسته هایم اضافه کنم، چون باورهایم توسط کسانی در اطرافم تهدید می شد و این منجر به آن می شد که هر روز دانسته های مکتوب من بیشتر شود، ما اصلاً به رسانه ها متکی نبودیم، خودمان این کارها را می کردیم، ...آدم هایی بودند که اعتقادات ما را تهدید می کردند. مثلاً همین آدم وقتی انجیل را به من داد، گفت: علاوه بر قرآن، اعتقادات دیگری هم هست، چرا این نه؟ اصلاً چرا مسلمان هستی؟ ناگهان مرا در مقابل یک سؤال بزرگ قرار داد، دیدم راست می گوید، کاپیتال مارکس را هم او به من داد، می خواندم و سراغ یک نفری می رفتم که از من بیشتر می دانست که این یعنی چه؟ الآن صد دکتر را ببینی یکی کاپیتال مارکس را حتی رؤیت نکرده. کتاب را ببیند وحشت می کند. کی آن را ورق می زند؟ اما ما چون احساس می کردیم اعتقاداتمان در حال تهدید است آن را می خواندیم. بشر امروز چون احساس می کند رسانه آن میزان از اعتقادات را که لازم است تزریق می کند، دنبال دفاع از اعتقاداتش نمی رود، یا شاید اصلاً اعتقادی ندارد که از آن دفاع کند، اما آنجا این چالش وجود داشت. بعدها در دوره ای جوّ پلیسی آن قدر حاکم شد، که آدم هایی که خلاف عقیده روز را داشتند، جرئت ابراز عقیده پیدا نمی کردند، لذا تنشی ایجاد نمی شد، در نتیجه همه یک طرفی بودند. هیچ کس برای دفاع از اعتقاداتش سعی نمی کرد به دانسته های خود بیفزاید و کتاب های جدید بخواند. در دوره ای مثل سال ۶۳ تا ۶۷ در دانشگاه جوّ خاصی حاکم بود، در انتخابات انجمن اسلامی ۹۰ عضو داشتیم. وقتی اعضای اصلی می آمدند، بر پشتشان رد شلاق های ساواک را نشان می دادند، من با ۱۷ سال سن کاندیدا شدم، اتفاقاً رأی هم آوردم و مسئول تبلیغات انجمن اسلامی شدم، سال های جنگ بود. بدبختانه در آن جوّ پلیسی یک سری رفتارهای اشتباه اتفاق افتاد که الآن تاوان آن را پس می دهیم، اما رفقای شخصی من با وجودی که من عضو انجمن بودم راحت بودند. دوستی عضو حزب توده بود و کتاب های حزب توده را به خانه می آورد، به او می گفتم؛ «احسان طبری» به غلط کردن افتاده است، تو چطور این ها را رها نمی کنی؟ او می گفت؛ «دکتر خاوری» جدیداً رهبر شده و کتاب های او را به من می داد. باور می کنید؟ از مسئولان انجمن بودم، آن هم در آن سال ها و اما این قدر با اطرافیانم راحت بودم. چون به خوانده های خودم متکی بودم چون برای حرف هایشان پاسخ داشتم. اما فکر می کنم خیلی از آن آدم ها سوختند؛ چون این ذهنیت باز را برای پذیرش نداشتند اما ما به سبب همیشه تقابل دنبال حریف بودیم. به خاطر اعتقادی که داشتیم. این باعث می شد حفظ شویم. جنگ که تمام شد، تصمیم گرفتم دنبال اعتقاداتی که برایم مقدس بود به افغانستان و چچن و کوزوو بروم، به سبب اینکه با پوست و خون و گوشت به آن رسیدم. (جعفریان، محمدحسین، ۱۳۸۴ حرف های تازه برای شعر جهان داریم، ماهنامه سوره، تحریریه چهارم، شماره ۲۰ )

داوری جلسه


از هیئت داوران نباید کوه ساخت. نه ضروری است نه لازم، اما بودنش کمک می کند. استفاده از بعضی اساتید دانشگاه با وجهه های مختلف و افراد وجیه المله­ای مثل مسئول نهاد، یا حتی استفاده از دانشجویان سال بالایی، یا حتی قرعه کشی در میان حضار می توانند این نقش را عهده دار شوند. نقش اصلی ان ها جلوگیری از صحبت خرج از موضع است. البته در کرسی نظریه پردازی یا کرسی آزاد اندیشی با موضوع علمی نمی تواند این گونه عمل کرد. اما اجمالش این است که در یک برنامه ی دانشجویی رعایت اخلاق و منطق و عدم توهین و گفتن حرف بی سند و خارج از موضع حرف زدن و مواردی از این دست است که به وسیله ی یک مجری خوب، بدون هیئت داوران هم قابل دست یابی است.

تداوم گفتگو


یک کار خوب رها نکردن بچه هاست، اکثر بحث ها ناتمام می ماند می توان این را با تشکیل یک گروه میلی و گرفتن میل حضار به آن­جا برد یا از گروه های میلی موجود و در دانشگاه استفاده کرد یا اتاق گفتگو یا فروم هایی با همین محور تشکیل داد. می شود در قالب نشریه یا برد به ادامه ی موارد گفتگوها مبادرت کرد یا حتی در صورت لزوم جلسه ای غیر رسمی تر یا کوچک تر از جلسه ی اصلی برای ادامه ی موارد تشکیل داد که افراد خاص بیایند و ادامه پیدا کند. تجربه این است ادامه ی منظره یا کرسی با همان موضوع یا افراد، کسل کننده و موجب بیزاری جمع زیادی از دانشجویان می شود. اما اگر چنین انگیزه ای هست نباید آن را از بین برد بدون این که به روند اصلی منظم کرسی ها مثلاً برنامه ی هفتگی یا یک هفته در میان یا... خللی وارد آید راهکارهایی از این دست اندیشیده شود.»

خدمات پس از فروش!


یک نکته ی بسیار مهم همین فضاسازی هاست. یعنی باید مشخص شود از کرسی چه نتیجه ای گرفته شد یا چه مباحثی مطرح شد مثلاً در قالب یک صفحه سرفصل های اصلی نوشته شود. در نشریه و برد و دیوار جیغ و... ادامه یابد یا با گرفتن میل اعضا برایشان میل شود. حتی می توان کرسی را در صورتی که ملاحظه­ی خاصی مثل برخوردهای امنیتی نیست فیلم یا صوتش را می شود منتشر و در دانشگاه توزیع کرد یا حتی در اینترنت گذاشت؛ و توضیحات را در مجامع حزب اللهی مثلاً گروه های میلی مهم و... نیز پخش کرد. هم چنین ایده­ی امتیاز دادن به افراد و فرستادن ارزیابی صحبت افراد که در بسیج دانشجویی دانشگاه امیرکبیر اجرا می شد، می تواند موثر باشد.(یعنی با شاخص­هایی مثل رعایت وقت و منطق و عدم بی اخلاقی و... به فرد امتیازی داده شود.)

رسانه ای کردن


یک نکته ی مهم رسانه ای کردن برنامه است، اصل تشکیل جلسه و صحبت های و موارد مطرح شده در جلسه از مواردی است که مهم است به رسانه ها ارسال شود، بازتولید حرف ها، نمایش فعالیت مجموعه و پی­گیری حرف رهبری، باز شدن ذهن ها و الگو گرفتن و نشان دادن فضای باز جامعه­ی دانشگاهی جمهوری اسلامی ... از مواردی است که اهمیت آن را دو چندان می کند. پیش خبر برنامه که حاوی توضیحات آن است را می توان به خبرگزاری ها و رسانه ها و روزنامه های کشوری و محلی فاکس کرد و یا با تلفن اطلاع داد، یا حتی با ایمیل و ارسال خبر فرستاد. بعضی نهادها مثل روابط عمومی سازمان بسیج دانشجویی هم آمادگی کمک برای انجام برنامه را دارند. فارغ از حضور یا عدم حضور رسانه ها می توان بعد از برنامه هم گزارشی کوتاه، مثلاً یک صفحه ای از نکات برنامه تهیه کرد به خبرگزاری ها فرستاد؛ و حتی اعلام کرد برای گرفتن عکس های برنامه هم با مجموعه از جه طریقی تماس حاصل کنند. یکی از بهترین ابزارهای تبلیغی همین فضای میل است که در یک میل شکیل حاوی عکس های برنامه توضیحات برنامه هم گنجانده شود و هم در داخل مجموعه. و هم در گروه های فعال ایمیلی روی اینترنت خبرگزاری برنامه کار شود.(لیست اساتید و نهادها و مراکز جنبش عدالتخواه دانشجویی بر روی بخش جزوات سایت عدالتخواهی می تواند در این مورد کمک کند.)

عدم دیوان سالاری زده کردن کرسی ها


یکی از مشکلات عدم برگزاری در تشکل ها و نهادهای مسئول بروکراتیزاسیون و تشکیل دیوان­سالاری­های مختلف مثل خانه­ی آزاد اندیشی و دبیرخانه و... است. خوب است در مجموعه ها افرادی داشته باشیم که اولویت اصیلی­شان برگزاری کرسی باشد، اما نباید به گونه ای شود که فرایند تشکیل کرسی کند شود و در بین پیچ و خم های شوراهای مختلف برای موافقت و کسب مجوز اساساً از بین برود. سرعت، ضمن دقت در این جا ضروری است. بعضی دانشگاه ها همین مسئله را حربه ی متوقف کردن کرسی کرده اند. مثلاً دانشگاه آزاد مشهد با چنین برنامه­ای و بر اساس آیینی نامه وزارت علوم جلوی کرسی های بسیج دانشجویی را گرفت و یکی از فعال ترین کرسی های کشور را از حیز انتفاع ساقط کرد.

ادامه دارد...

بیان

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

ابزار هدایت به بالای صفحه