کرسیهای آزاد فکری باید این عوام بودن دانشگاه ها را برطرف کند.
وحید یامین پور، هم از آن جهت که مجری برنامه های ویژه و مناظرات صداوسیما بود، و هم به خاطر وجهه ی علمی و کثرت مطالعات اش، از کسانی بود که مصاحبه با او را در دستور کار قرار داده بودیم. او که سال ها تدریس درس فرهنگ و تمدن اسلامی و نیز معاونت پژوهشی دانشکده خبر را برعهده داشته است، مشغول تدوین رساله دکتری خود در حقوق جزاست. کارشناس-مجری برتر شبکه جوان رادیو در سال ۸۴ و مدیر سابق دفتر مطالعات اجتماعی- فرهنگی وزارت کشور، در مصاحبه ای که با او در ساختمان شبکه ۳ سیما داشتیم، حرفهایی بسیار شنیدنی دربارهی کرسیهای آزادفکری میزند، که نشان از نگاه عمیق او و آشناییاش به مسائل دانشگاهها دارد.
تعریف و ویژگی های کرسیهای آزادفکری در دانشگاهها از نظر شما چیست؟ (تفاوتی بین کرسی های آزاد فکری، آزاد اندیشی و نظریه پردازی قائل هستید؟)
تلقی من از کرسیهای آزاد فکری این است که این کرسیها یک سطح دانشجویی از کرسیهای نظریه پردازیست. کرسیهای نظریه پردازی یک بحث عمیق علمی – فلسفیست که نیازهای ما را در تولید علم بومی و اسلامی برآورده کند. در واقع یک واکنش فعال است در مقابل حجم گستردهای از نظریات ترجمهای در فضای علمی کشور و بخصوص در حوزهی علوم انسانی.
شما مطلعید که تقریبا در حوزهی علوم انسانی در کشور، بخصوص در رشتههای مادر و مولد، مثل جامعه شناسی، اقتصاد، روانشناسی در سیطرهی نظریات ترجمهای هستیم. وقتی رشتههای مولد در چنبرهی نظریات ترجمهای باشند رشتههای تولیدی هم قطعا چنین هستند. مثلا شما دیگر نمیتوانید از رشتهی مدیریت انتظاری داشته باشید. چون مدیریت یک علم چهارراهی است که از اقتصاد و جامعه شناسی و روانشناسی و … تغذیه میکند. پس این رشته هم در حوزهی نظریات ترجمهای قرار میگیرد.
اگر با خودمان صادق باشیم، اوضاع علوم انسانی در ایران بسیار اسفناک است. در واقع کرسیهای نظریه پردازی یک واکنش فعال نسبت به همین اتفاق است. که متفکرین ما با دغدغه و تعهد نسبت به مبانی بومی و دینی خود بیایند و تولید نظریه کنند. این یک سطح عمیق و بالا از کرسیهای نظریه پردازی است. که البته نباید به آن نگاه سیاسی داشت و یا اصلا نباید در به ثمر نشاندن آن عجله کرد. چون این یک اتفاق زمانبر است و نظریه پردازی یک کار از تولید به مصرف نیست. اینگونه نیست که شما به فردی پولی بدهید و او برای شما نظریه تولید کند. نظریه پردازی مبانی و روشهای خودش را دارد و بسیار زمانبر است.
حال ما میتوانیم یک سطح پایینتر بیاییم و سطح کرسیهای نظریه پردازی را در حوزهی دانشجویی بیاوریم. با یک نگاه دیگری. یعنی ما در این کرسیها نمیخواهیم مثلا تولید نظریات کلان علوم انسانی کنیم. به دنبال نتایج دیگری هستیم. اتفاقا اینجا نتایج میتواند سیاسی باشد. به این معنا که دانشجویان به جای اینکه هیجانات دوران جوانی و آرمان خواهی خود را از طرق غیر متعارف بروز دهند، در مباحثات علمی و دانشجویی شرکت کنند. طبعا در فضاهای دانشگاهی اولین اثر این بروز در حوزهی سیاسی است.
چون شما میدانید خیلی از مواجهههای دانشجویی از نوع روانی است. و یا کینه توزی بی اساس است. علت آن اینست که ما فضای گفتگو را هنوز فراهم نکردهایم. لذا این فضا باید فراهم شود. کلاسهایی که اساتید در آن کلاسها اجازه بحث و گفتگوی آزادانه به دانشجویان میدهند، تنشهای سیاسی کمتری نسبت به کلاسهای بسته تر دارد.
من فکر میکنم دانشگاه ها خط اول تحقق آزادی بیان در ایران هستند. و تاکید مقام معظم رهبری بر کرسیهای آزاداندیشی دانشجویی در واقع اصرار ایشان بر این خط مقدم است. انجام وظیفهی صحیح دانشگاه بر تحقق آزادی بیان است. مثلا شما نباید انتظاری که از دانشگاه دارید را از تلویزیون هم داشته باشید. ما نسبت به تلویزیون و رادیو هم مقایسههایی را داریم. مثلا حدود و مرزهای رادیو برای بیان مطالب فراختر از تلویزیون است. به همین نسبت حدود روزنامه فراتر از رادیو است. برای این موارد در فضای فکری و فرهنگی ایران دسته بندی وجود دارد. دانشگاهها باید بسیار فراختر از همهی این رسانهها باشند. یعنی حرف هایی را که هیچ جا نمیتوان بیان کرد باید در دانشگاهها گفته شود.
این منش انقلابی حضرت امام بوده و آقا هم برای همین بر روی کرسیهای آزاداندیشی تاکید دارند. مثلا شما میدانید که شهید مطهری در مورد یکی از جریانات فکری اوایل انقلاب (مارکسیست) چه نظری داشتند. میگفتند که مارکسیستها باید کرسی داشته باشند.
این خیلی مهم است. مثلا میتوان در دانشگاه به این افراد کرسی داد. به شرطی که از بحث علمی سواستفاده نشود. به هیجانات عمومی دامن نزند. در صورتیکه ممکن است این کرسیها در رسانهی ملی اجازهی پخش نداشته باشد. چون ممکن است از این رسانه سواستفادههای زیادی بشود. چون شما مخاطب را انتخاب نمیکنید.
اما در فضای دانشگاهی مخاطب به انتخاب شماست. مخاطب شما دانشجویان و اساتید هستند و شیوهی کار هم مشخص است. بحث علمیست و کسی نمیتواند از هیجانات دانشجویی سواستفاده کند.
همچنین یادتان باشد که راه اندازی کرسیهای آزاداندیشی در دانشگاههای فنی نسبت به دانشگاههای علوم انسانی به مراتب اهمیت و ضرورت بیشتری دارد. علت آن اینست که دانشجویان فنی با ادبیات علوم انسانی، بخصوص ادبیات فلسفی و سیاسی خیلی آشنا نیستند. ممکن است با شنیدن یک تئوری نه چندان قوی و مطرح حوزهی علوم سیاسی به سرعت هیجان زده شده و تصمیم سیاسی بگیرند. در حالیکه این هیجانات در دانشکدههای علوم انسانی زیاد دیده نمیشود.
شما اگر به جریانات دانشجویی در سالهای اخیر،حتی از قبل از انقلاب نگاه کنید میبینید که معمولا هیجانات دانشجویی در دانشکدههای فنی وجود داشته است. چون دانشجویان علوم انسانی با تئوریهای مختلف درگیر بودهاند. نقد و تاریخچهی این تئوریها را هم میدانند. اتفاقات سیاسی در کشورهای مختلف را مطالعه کرده اند. لذا همهی این موارد باعث شکلگیری یک حوزهی معرفتی برای آنها میشود که از هیجان زده شدن آنها جلوگیری میکند.
من فکر میکنم به همین دلایل اتفاقا کرسیهای آزاداندیشی باید در دانشگاههای فنی تاسیس شوند. که این دانشجویان با مبانی و ذات این علوم آشنا شوند.
مثلا طبق تجربهی خودم، فرض کنید موضوع لیبرالیسم که سالهاست افکار را به خود معطوف کرده است. بسیاری از از دانشجویان فنی با مبانی لیبرالیسم اصلا آشنایی ندارند. اصلا نمیدانند مبنای فکری آن چیست. لذا به راحتی دچار التقاط میشوند. کرسیهای آزاداندیشی باید جلوی این اشتباهات تئوریک را بگیرد و برای دانشجویان فنی فرصت اندیشیدن در این حوزهها را فراهم کند.
به نظر شما الان با توجه به فضای فعلی جامعه عملی است که لیبرالها کرسی داشته باشند؟
الان کرسیهای آزاداندیشی ما در اختیار لیبرال هاست. الان کدام استاد دانشگاه از بیان اندیشههای لیبرال خود ترس دارد؟
الان در رسانهی ملی هم برخی میگویند که من افتخارم اینست که یک لیبرال تمام عیار هستم. الان این اتفاق افتاده است. ما سالهاست کرسیهای فکری خود را به لیبرالها دادهایم. و آنها هم هیچ ابایی ندارند که احکام اسلام را زیر سوال ببرند. و یا انقلاب اسلامی را نه تنها نقد بلکه نفی کنند!
در تمام دانشکدههای علوم انسانی کشور این اتفاقات به وضوح رخ می دهد. حتی دانشگاه امام صادق (ع) که یک دانشگاه علوم انسانی مذهبی در کشور ماست، بخش عظیمی از اساتیدش سالها از چهرههای درجهی یک لیبرال بوده اند. خیلی صادقانه (و نه منافقانه) از لیبرالیسم دفاع میکنند.
اصلا شما غیر از این افراد استادی در ایران ندارید. دانشکدههای علوم انسانی اجازه ورود افکار غیر لیبرالیسم را به فضای خودشان نمی دهند. شما به دشواری میتوانید به این دایره نفوذ کنید.
به نظرم شما الان باید کرسیهای آزاد فکری را برای بیان نظرات متفکرین مسلمان برگزار کنید! الان انقلابیون ما در دانشگاهها کرسی ندارند. الان واقعا جامعه شناسانی که معتقد به جامعه شناسی دینی باشند به ندرت پیدا میشوند. کسانی که بتوانند از حوزهی بومی و اسلامی حرف بزنند و تفکر لیبرال را نقد کنند، انگشت شمارند. شما باید به این افراد کرسی بدهید. جبههی مقابل که سالهاست در ایران کرسی دارند.
الان مطرح ترین چهرههای علوم انسانی دانشگاه تهران افرادی با گرایش چپ سوسیالیست هستند. فکر نکنید که دانشگاههای ایران تا کنون با تفکرات غیر اسلامی برخورد میکرده است.
الان در کلاسهای علوم انسانی اگر دانشجویی بخواهد نظریات رایج غربی را نقد کند واقعا در تنگنا قرار میگیرد. الان چه کسی محدودیت دارد؟ تمام دانشجویان علوم انسانی به این موضوع صحه میگذارند. که کسی که تفکر اسلامی و انقلابی داشته باشد در مضیقه است. نه کسی که تفکر لیبرال دارد.
علت تاکید رهبری روی این موضوع را در چه می بینید؟
ببینید ما در جریان انتخابات ریاست جمهوری دیدیم که بدخواهان میتوانند به راحتی از فضاهای دانشجویی ما سواستفاده کنند. در واقع از جهل ناخواسته و رایج در فضاهای دانشجویی سواستفاده کنند. چقدر راحت میتوانند به التهابات در فضاهای دانشجویی دامن بزنند. چون تاکنون افکار انقلابی در دانشگاهها مجال بیان حرفهای خود را نداشته. به همین لیبرالها توانستهاند یک قشر عظیم خاکستری از دانشجویان جمع آوری کنند.
مقام معظم رهبری به درستی تشخیص دادند که اگر مجالی برای نقد لیبرالیسم و سکولار و نقد جریان دگراندیش سیاسی در کشور فراهم شود، بیمغزی و باطل بودن این بنیانها به راحتی برای دانشجویان آشکار میشود. این تجربهی شخصی من است. من در کلاسهای جامعه شناسی خودم طی ۲-۳ جلسه تمام گارد دانشجویان مخالف را میشکنم. یعنی هیچ مقاومتی در برابر استدلالهای من ندارند. این نشان میدهد که ما تا بحال تلاشی برای ایجاد فضای تبیین در دانشگاه نکردهایم که یک جریان بد خواه به راحتی از دانشجویان سواستفاده میکند.
مقام معظم رهبری تلاش دارند تا فضای دانشجویی به درستی مدیریت شود. از طریق علم و آگاهی مدیریت شود. جهل یک مقولهی عدمی است. یعنی شما وقتی نگفتید جهل ایجاد میشود. وقتی گفتید و تبیین کردید دیگر هیجان کاذب نخواهد بود. سواستفاده از جریان باطل نخواهد بود. کرسی آزاد فکری یک ضرورت است. مثل اینکه شما ضرورت سواد آموزی برای کشور دارید که کسی از بی سوادی مردم سواستفاده نکند. به همین دلیل هم ما ضرورت تبیین در دانشگاهها بخصوص دانشگاههای فنی را داریم.
مقام معظم رهبری قبل از این جریانات هم روی این موضوع تاکید داشتند اما وقتی که بعد از انتخابات از این موضع ضربه خوردیم ایشان با عتاب تاکید کردند که مگر نگفتم چنین کاری انجام شود؟
باید فضا باز شود تا افراد صحبت هایشان را بکنند. تئوریسینهای مطرح و قوی را هم دعوت کنید. بدون ترس و واهمه. ما هیچ وقت نباید از تبیین واهمه داشته باشیم. چون معتقیدیم که نگرش اسلامی و انقلابی بر حق است. هر جا حرف امام و اسلام و انقلاب به درستی تبیین و بیان شود ما برندهایم.
نظر شما راجع به این بیان رهبری چیست که در دانشگاه باید جریان سازی شود و یک «جریان سیال فکری » ایجاد شود؟
ببینید دانشجو با دیگر قشرها فرق دارد. وقتی کسی دانشجو میشود و از سطح عوام بالاتر میاید، در دایرهی نخبگان میانی قرار میگیرد. نخبگان میانی نقش واسطهگری ایفا میکنند. برای انتقال آگاهی به عوام. وقتی شما این نخبگان میانی را از دست میدهید خب مسلما عوام را نیز از دست میدهید.
من معتقدم که سالهاست که دانشگاه نقش خود را به درستی ایفا نکرده. یعنی رابطهی بین عوام و نخبگان میانی قطع است. حتی بالاتر از این. یعنی بخشی از بدنهی دانشگاهی ما خودش عوام شده است. کرسیهای آزاد فکری باید این عوام بودن دانشگاهها را برطرف کند. چرا باید دانشجوی فنی ما دربارهی لیبرالیسم چیزی نداند؟
یکی از دانشجویان کارشناسی ارشد مهندسی شیمی دانشگاه تهران در یک سفری با من همراه بود. در اوج ماجراهای ۱۸ تیر سال ۷۸٫ هیچ وقت یادم نمیرود. دانشگاه تهران کانون بحرانهای ۱۸ تیر بود. ایشان از من پرسید این لیبرالیسم که میگویند به چه معناست؟
خیلی برای من عجیب بود که یک دانشجوی ارشد دانشگاه تهران هیچ چیزی دربارهی لیبرالیسم نمیداند. این فرد خیلی راحت میتواند مورد سواستفاده قرار گیرد چون جزو عوام است.
ما باید با این کرسیها این عوام بودن را از بین ببریم تا اثر این آگاهی به مردم منتقل شود. به نظرم دانشجو باید این نقش واسطه گری را ایفا کند که الان ایفا نمیکند.
به طور کلی نسبت بین مناظره و رسیدن به حقیقت چیست؟ انسان چطور به یک چیز معتقد می شود؟ نقش تلاش عقلی در این مسیر چیست؟
منظور شما از مناظره حتما این نیست که دو نفر مقابل هم بنشینند و با هم بحث کنند. ببینید، مناظره علمی سابقهای بسیار طولانی در تاریخ فکری ایران و جهان اسلام دارد. بطور مثال میدانید که امام محمد غزالی یکی از بزرگترین چهرههای متکلم و صوفی ایران است. ایشان معتقد بودند که فلاسفه کفر میگویند! کتابی نوشت با عنوان «تهافت الفلاسفه» . که ترجمهی آن میشود «چرند گوییهای فلاسفه» !
امام محمد غزالی فلسفه را به خوبی میدانست. اگر الان کسی بخواهد فلسفهی اسلامی را بیاموزد میتواند از تهاتف الفلاسفه یاد بگیرد. چون او ابتدا نظریات فلاسفه را طرح میکند و سپس آنرا نقد میکند. خب این فرد خیلی خوب فلسفه را فهمیده. اصلا فیلسوف است.
بعد فرد دیگری در آندلس به نام «ابن رشد» کتابی در جواب او مینویسد به نام «تهافت تهافت الفلاسفه» ! . در این کتاب به صحبتهای امام محمد غزالی پاسخ میدهد. خب این یک نوع مناظرهی علمی در سطح بسیار بالاست. بعد شما میبینید این دو کتاب موزهای از تفکرات ایرانی اسلامی و فلسفیست. اصلا میتوان این دو کتاب را تدریس کرد.
نه کتاب غزالی به مبانی فکری اسلامی ضربه زد و نه کتاب ابن رشد. هر دو کتاب باعث رشد جریان علمی شد. در حالیکه دقیقا ضد همدیگرند. امام محمد غزالی یک متکلم و صوفیست، و دیگری فیلسوفیست که از فلسفهی ابن سینا دفاع میکند.
مناظره باید اینگونه باشد. یعنی وقتی یک کتاب با عنوان «قبض و بسط تئوریک شریعت» نوشته میشود، یک کتاب هم در نقد آن نوشته شود که در چند سال اخیر ماهم سابقه داشته.
مثلا وقتی کتاب «مدارا و مدیریت» عبدالکریم سروش را مطالعه میکردم، مقالهی رحیم پورازغدی در نقد مدارا و مدیریت هم در انتهای آن متشر شده بود. مناظره این است. اینگونه مباحثات نه تنها بد نیست، بلکه سراسر حرکت و رشد است. این اتفاق برای ۱۲ سال پیش است. مناظره را باید در این سطح دید. در سطح محترمانه و علمی. مناظره باید با طمانینه باشد و نباید شوخی گرفته شود. مناظره نباید خودش ابزار التهاب و هیجان باشد.
آیت الله جوادی آملی چندین سال پیش به دنبال وقوع اتفاقاتی در قم، یک سخنرانی داشتند و فرمودند که گاهی کسانی که آشوب به پا میکنند، شبههی علمی دارند. شبههی علمی را باید نشست و با طمانینه پاسخ داد. اما گاهی کسانی که آشوب میکنند شهوت عملی دارند. کسی که چنین شهوتی دارد با پاسخ علمی قانع نمیشود و باید با او برخورد کرد.
این خیلی مهم است. ما باید کسی را که ادعایی دارد خلع سلاح کنیم. خیلیها ادعا دارند آزادی بیان نیست. با برگزاری این کرسیها خلع سلاح میشوند. برخی میگویند اگر حرف ما شنیده شود مردم به ما گرایش پیدا میکنند. ما به آنها اجازه میدهیم حرفشان شنیده شود.
برخی مدعی استضعاف فکری هستند. میگویند که حرف حق به ما نرسیده است. ما کرسی آزاد فکری برگزار میکنیم که حرف حق به گوش آنها هم برسد.
ما با دو مخاطب مواجهیم. اول افرادی کم تعدادی که دانشجو و حقیقت طلب نیستند. این افراد عناد دارند. همان کسانی که آیت الله جوادی فرمودند شهوت عملی دارند. حال یا قدرت طلبند که لباس حق را بر باطل می پوشانند، و یا به دنبال مقولهای غیر از حقیقت هستند. این افراد در کشور و در فضای دانشجویی خیلی کم هستند. این تعداد کم یک حلقهی سیاه مرکزی درست میکنند که با آن میتوانند یک حلقهی عظیم خاکستری دور خود ایجاد کنند. این حلقهی حجیم خاکستری عناد و شهوت عملی ندارند. این افراد بخاطر شبهات علمی دور این حلقهی سیاه جمع شده اند. که این حلقهی خاکستری به راحتی قابل تراشیدن است.
مثلا ما بعد از انتخابات با یک حلقهی حجیمی از افراد خاکستری مواجه بودیم که به تدریج تراشیده شده اند. ولی همهی آنها هنوز ریزش نکردهاند و هنوز این حلقهی حجیم در دانشگاه ها وجود دارد که با تبیین تراشیده میشوند. این افراد عناد ندارند.
ببینید، جنگ روانی لزوما متقاعد کردن کسی نیست. یعنی شما لازم نیست افراد معتقد به سیاه را به سفید معتقد کنید. بخش عظیمی از جنگ روانی ایجاد شبهه و شک نسبت به اعتقاد یک نفر است. یعنی لازم نیست به جرگهی سفیدها بپیوندد. فقط کافیست در او نسبت به اعتقاداتش شک ایجاد شود. او خودش حق را پیدا خواهد کرد حتی اگر ۱۰ سال بگذرد. مهم اینست که شما بذری را در ذهن او کاشته اید. جنگ روانی به این معناست. نوعی بذر پاشی است. اگر این بذر پاشی منتج به نتیجه شود شما همانجا پیروزید. اگر هم همانجا نتیجه نداد شما مطمئن باشید این بذرها بعدا به ثمر مینشیند.
در جریان های سیاسی زیاد اتفاق میفتد. عدهای بعد از یک رخداد سیاسی سینه چاک یک جریان سیاسی می شوند. حاضرند هر کاری برای آن بکنند. حال شما شروع میکنید به جنگ روانی و سخنرانی و میزگرد و کرسی آزاد فکری و… . کم کم او را از آن یقین نسبت به موضعش به شک میندازید. با ایجاد این شبهه او به شما گرایش پیدا نمیکند، منتهی نسبت به موضع باطلش دچار سستی شده است. اینجا شما جنگ روانی را برده اید.
در واقع جنگ روانی کرسیهای آزاد فکری طبق سوال شما همیشه هدفش رسیدن به حقیقت نیست. کرسیهای آزاد فکری بیشتر از این جنس اند که در معتقدین به موضع باطل ایجاد شبهه میکند. که این خودش یک پیروزی بزرگ است و نباید کوچک شمرده شود. یعنی شما اگر بعد از اتمام جلسهای در ظاهر دیدید که در دانشجویان تغییری حاصل نشده این یک تصور اشتباه است. مطمئن باشید که کلام اثرگذار است. شما حتما هم عمق استدلال موافقین خود را بیشتر کردهاید، و یقین جاذب آنها را نسبت به باطلشان شکننده کرده اید. این خودش برد است.
حدود آزادی بیان در اسلام چیست؟ آیا ابراز هر عقیده ای در جامعه مجاز است؟ دقیقاً خط قرمزهای فقهی و اخلاقی چه هستند؟ و این حدود را چطور باید اعمال کرد؟
آن چیزی که من از سیرهی اهل بیت آموخته ام اینست که حرف مخالف زدن هیچ محدودیتی ندارد. بیان محدودیت ندارد به شرطی که مفسده تولید نکند. حدود از دیدگاه اهل بیت چنین است. اما جایی در تاریخ است که امیرالمونین عدهای را از کوفه بیرون میکند. آنها کسانی بودند که در کوفه با جنگ روانی فضا را بر علیه امیرالمونین مغلوبه میکردند. حضرت این افراد را تبعید کردند. تا جایی که این جنگ روانی وسعت نداشت و مفسده انگیز نبود، حضرت آنها را تحمل میکرد. آزادی بیان به این معناست.
شما مناظراتی که برخی از ملحدین با معصومین دارند را نگاه کنید. اهل بیت در مناظره عقیدتی با افراد هیچ محدودیتی ندارند. آزادی بیان و عقیده اینجاست. اما اگر آنها بعد از جلسات مناظره دست به کارهای سیاسی میزدند و یا دست به شبهه افکنی عمومی و اختلاف افکنی میزدند، اهل بیت با آنها جدی برخورد میکردند. البته اگر مثل حضرت امیر حاکمیت داشتند.
آنجایی هم که امام خمینی در اول انقلاب با روزنامهها برخورد جدی میکند زاویهی نگاه حضرت امام خیلی جالب است. امام می فرماید که من از مردم عذرخواهی میکنم که این افراد چنین کارهایی میکنند. یعنی اگر تا کنون چیزی نگفتم چون فکر میکردم این افراد برای مردم ضرری ندارند. اما از الان به بعد باید قلم آنها را شکست. چون از الان مشغول مفسده تولید کردن هستند.
اما یادتان باشد مفسده تولید کردن خیلی زود محقق نمیشود. ما نباید به این بهانه آزادی بیان واقعی را محدود کنیم. دانشگاه ها خیلی بیشتر از وضع فعلی ظرفیت دارند. یعنی الان جای زدن این حرفا نیست. مثلا اتفاقی شبیه روزنامههای زنجیرهای که خود مقام معظم رهبری وارد شدند و بحث شارلاتانیسم مطبوعاتی را مطرح کردند. چون سو استفاده و سیاهنمایی داشت شکل میگرفت. مثل اتفاقاتی که چند ماه قبل از انتخابات رخ داد و رهبری دوباره تذکر دادند که انصاف داشته باشید. با سیاه نمایی از رحمت خدا دور میشوید.
اما در فضای دانشگاهی اصلا این حرفها مطرح نیست. در فضاهای دانشگاهی ظرفیت بالاست. ببینید شما از چه چیزی ناراحت میشوید؟ از اینکه مثلا لیبرالیستها بیایند حرف عجیبی بزنند؟ خب این افراد که صحبت هایشان را میکنند.
ما چوبی که تا به حال خوردهایم از این ناحیه نبوده که مخالفینمان فرصت حرف زدن نداشتند. از این ناحیه بوده که حرفهای اسلام و انقلاب فرصت تبیین نداشتند. آزادی بیان را باید برای این افراد فراهم کرد. در کرسیهای آزاداندیشی در فکرتان باشد که اساتید حزب اللهی که تا به حال در دانشگاه در مضیقه بودند تریبون داشته باشند. لیبرالها که آزادی بیان دارند. چه حرفی را باید تا الان میزدند که نزده اند؟ اگر اینگونه نبود اساتید ما چه قبل و چه بعد از انتخابات انقدر راحت علیه نظام اظهار نظر میکردند؟
اتفاقی که در کشور در حال رخ دادن است اینست که ما تحت تاثیر تبلیغات امریکا و غرب قرار میگیریم. دانشگاههای ما خیلی فضای بازی در حوزهی آزادی بیان دارند. در دولت آقای احمدی نژاد که آنقدر تبلیغ میکردند دولت فاشیستی و متحجر است، هیچ تغییری در ترکیب اعضای هیئت علمی دانشگاهها صورت نگرفت. اساتید هم همان حرفهای گذشته را دوباره تکرار میکردند. با یک قوت بیشتری. خب من فکر نمیکنم در کشورهای دیگر تا این حد آزادی عمل و بیان داشته باشیم.
تجربه نشان می دهد مباحثات برای به نتیجه رسیدن موانعی پیش رو دارند؛ مثل هوچی گری، خلط مبحث، مبهم گویی و غیرشفاف صحبت کردن، حرف بدون سند زدن، طرح انبوه مسائل و از این شاخه به آن شاخه پریدن، لفّاظی و… در طراحی کرسیها چگونه می توان این آسیبها را کم کرد؟
ببینید ما باید در این زمینه تجربه کسب کنیم. شهید مطهری در کتاب «پیرامون انقلاب اسلامی» بحث انتخابات را مطرح میکند. میگوید که اگر مردم اشتباه انتخاب کردند چه؟ چرا انتخابات ضروری است؟ ایشان میگویند اگر مردم کسی را اشتباه انتخاب کردند حال آیا باید چند سال چوب این اشتباه را خورد؟
ایشان میفرمایند که این اشتباه یک تجربهی گرانبها در حوزهی سیاست کشور است. بنی صدر میآید ضربهای میزند و میرود. اما این شخصیت در دایره ادبیات سیاسی کشور وارد میشود. سپس میتوان رفتار سیاسی بسیاری از افراد را با بنی صدر مقایسه کرد. یک تجربهای به تجریبات اضافه میشود. ما در تجربهی یک امر مطلوب هیچگاه ضرر نمیکنیم. یعنی اگر در تحققش اشتباهاتی رخ دهد آن اشتباهات در دایره تجربیات ما قرار میگیرد.
کرسیهای آزاد فکری و یا هر همایش دانشجویی دیگر در همهی جای دنیا این آسیب ها را دارد. شما سخنرانی رییس جمهور در دانشگاه کلمبیا را بخاطر دارید. آنجا هم همین گونه بود. در مهد آزاد فکری هم هوچیگری بود!
من باز تکرار میکنم . ببینید هوچی گری وجود دارد و نمیتوان نابودش کرد. چون شهوت عملی را نمیتوان با پاسخ علمی جواب داد. و همیشه افراد دارای این شهوت در دانشگاهها هستند که با پاسخ علمی قانع نمیشوند. این همیشه هست.
اما آن حرفی که زدم میخواهم تاکید و تکرار کنم: آن چیزی که به ما ضرر میزند تبعات نگفتن حرف راست و حقیقی است. از تبیین نکردن حق ناشی میشود. ما در تبیین حقیقت هیچ وقت ضرر نخواهیم کرد.
شما مطمئن باشید که این حواشی خاکستری در جلسات دانشجویی به مرور زمان کم میشود. این قشر خاکستری مطمئنا خیلی زود به این نتیجه خواهند رسید که حقیقت را کجا بهتر و سریعتر میتوانند پیدا کنند.
به لحاظ شیوهای خب ما تا تجربه نکردهایم نمیتوانیم شیوهی آنرا طراحی کنیم. بله میتوان نشست فکر کرد. ممکن است مناظرات آسیب هایی داشته باشد. هر کاری این حواشی را دارد. ولی این موضوع بیشتر به تجربهی اجرا مربوط است. یعنی حتما کار دوم شما از کار اول کم حاشیه تر و بهتر خواهد بود. و در آینده همینطور بهتر میشود. اما تا وقتی شروع نکردهایم نمیتوانیم نگران حواشی پیش بینی شده باشیم. من یقین دارم در بلند مدت به نتایج خوبی می رسید.
با توجه به این که به نظر می رسد تبیین حق پیچیده تر از تبیین باطل است، آیا نباید نگران این بود که به واسطهی ضعف حامیان یک موضع حق یا حاکم شدن فضای تبلیغاتی و ژورنالیستی بر جلسه، به آن موضع حق در افکار عمومی ضربه وارد شود؟
به نظرم این احساس ضعف است. «الاسلام یعلو و لا یعلی علیه» . ما حرف برای گفتن داریم. اگر از من میپرسید به عنوان کسی که تجربهی کار در فضای دانشگاه را دارد، ما همیشه پیروزیم. خب البته باید خوش سلقیه باشید. باید با بررسی این کار را بکنید. در چیدن ترکیب ها در مناظرات دقت کنید. باید از آدمهایی که خوب حرف میزنند و حرف خوب میزنند خوب استفاده کنید.
بعضیها حرف خوب میزنند ولی خوب حرف نمیزنند. دقت کنید برخی مثلا باید در حوزهی نوشتاری استفاده شوند. برخی برای مناظره مناسب هستند. عدهای برای سخنرانی مفید هستند.
ولی ما هیچوقت کم نمیآوریم. در صحبتهایی که در دانشگاه امیرکبیر داشتم این نکته را گفتم که حرفهایی که جریان روشنفکری و سکولاردر جامعه میزند حرفهای جدیدی نیست. این صحبتها برای ۲۰۰ سال قبل است. حتی اگر از زاویهی انقلاب اسلامی هم نخواهیم به آن پاسخ دهیم سالهاست که جریان انتقادی در غرب به آنها پاسخ داده است. یعنی از خود غربیها هم در نفی این افکار میتوانید استفاده کنید. برخی از اساتید دانشگاه هستند که اسلام شناس نیستند ولی چون مسلط به آخرین مباحث فکری غرب هستند پاسخ آنها را میدهند.
ما چون تا الان حرف نزدهایم فکر میکنیم که در حوزهی ضعفیم. در صورتیکه ما در قوتیم و بخاطر سکوتمان در مظلومیت قرار گرفتیم.
شما باید خودتان را مجهز به سلاح بصیرت کنید. اتفاقی که در دوم خرداد ۷۶ برای جریان حزب الله افتاد همین بود. بعد از دوم خرداد که یک جریان سکولار ناگهان رسانههای کشور را در دست گرفت، جریان حزب الله دید تریبون ندارد. قدرت بیان ندارد. تحصیلات آکادمیک ندارد. هیچ کاری نمیتوانست بکند. واقعا جریان اصلاحات برای حزب الله برکت داشت که حزب الله را ترغیب کرد به سمت مجهز شدن به سلاح علم. الان شما ببینید جریان حزب الله در داخل کشور چند رسانه دارد. چه تعداد سایت خبری دارد. چه تعداد وبلاگ و روزنامه و نشریه. الان توانش را داریم. در گذشته چه کسی میتوانست تصور کند بسیج دانشگاه امیرکبیر چنین ویژه نامهای (انعکاس) را چاپ کند؟ حتی در سطح ملی هم این انتظار وجود نداشت. ولی الان شما مجهزید.
این مجاهده است که انسان را در مسیر تقویت و تجهیز قرار میدهد. ببینید هیچ مناظرهای با ضربهی فنی تمام نمیشود. ممکن است شما ۵ گل بزنید و ۳ گل بخورید. آنوقت باید تلاش کرد تا این ۳ گل را جبران کنید. حتما جریان مقابل برای شما سوالاتی مطرح میکند که فی البداهه پاسخی برای آن نداشته باشید. خب شما بعدا خودتان را تجهیز میکنید اما هیچوقت ضرر نمیکنید. چون آن شبهات اگر در آن جلسه پاسخ داده نشود بالاخره در جایی دیگر جواب میگیرد. چه بهتر که در مقابل شما گفته شود تا شما برایش پاسخ پیدا کنید.
با توجه به این که افراد در فضاهای فکری (پارادایم) مختلف قرار دارند که دارای مفاهیم، ارزش ها، دسته بندی ها، ذهنیتها و پیش فرضهای متفاوت نسبت به مسائل اند، چطور امکان تفاهم فراهم می گردد؟
تفاهم به این معنا نیست که همه مثل هم فکر کنند. تفاهم جایی معنا پیدا میکند که گروهی بخواهند به هدف مشترکی برسند. آنجا باید تفاهم بینشان باشد. ولی اختلافات در یک امت رحمت است. شما هیچوقت نمیتوانید فضایی را ایجاد کنید که همه به یک شکل فکر کنند. شما خودتان می گویید پارادایم ها، گفتمان ها. این موارد همیشه وجود دارد. مخصوصا در دنیای امروز. ما به دنبال این هستیم که وقتی افکار مختلف در کنار هم وجود دارند تولید مفسده نکنند. این جهل است که تولید مفسده و هیجان کاذب خواهد کرد. ما چوبی که میخوریم به خاطر عدم توازن در تبیین گفتمان های مختلف است. لیبرال ها الان دست بالا را دارند. مثل دورانی که دانشگاه های ما در دست مارکسیست ها بود.
ان چیزی که انقلاب فرهنگی را ایجاد کرد حضور گفتمان ما نبود. بلکه هیجانات ناشی از جهل بود. در دانشگاه ها گروه کشی شروع شده بود. در دانشگاه ها مبارزهی مسلحانه میکردند. این رفتار است که دانشگاه ها را تعطیل میکند نه گفتگوها. حرف زدن که دانشگاه را تعطیل نمیکند. اصلا حرف زدن مکانش در دانشگاه است.
پس ما در این کرسیها به دنبال این نیستیم که همه به یک تفاهم برسند. اصلا امکان پذیر نیست. اما بودن تفکر لیبرال در دانشگاه ها برای ما فرصت است که ما بیاییم تفکر دینی را تبلیغ کنیم. «یعرف الاشیا باضدادها» . اشیا در تقابل با یک مقولهای حقانیت خودشان را تبیین میکنند. باید اینگونه باشد.