از قدیم به یاد دارم که اساتید اخلاق متفاوت و متعددی به دانشگاه آمدند و نرفتند... بلکه با غیض و ناراحتی، دیگر نیامدند!
خدا نکند که واعظ برمنبر، هنگام شروع صحبت، در اعراب حمد وثنا و صلواتش اشتباه داشته باشد؛ چون یا دیگر پای صحبتش نمی نشینیم و یا آنکه اگر بنشینیم، خواهان اجر ومزدهستیم، چه اینکه از باب تواضع، خود را سیاهی لشکر مجلس اهل بیت علیهم السلام می داند!!!
غالبِ استماع ما، برای مچ گیری است و آنکه آیا واعظ، سخنی بر خلاف منظومه ی فکری ما می گوید یانه!؟ آیا صحبت های او در راستا است!؟ آیا مداح، روضه ی دروغین می خواند تابه دستور شهید مطهری، جلسه را ترک کنیم و...!؟
تازه اگر خطیب را بپسندیم، کلام او باید از فیلترهای هزارتوی افکارمان بگذرد تا حاضر شویم، او را قبول کنیم.
تازه! در اکثر مواقع که ایرادی نمی توانیم به شنیده هایمان بگیریم، معتقدیم که حرفهای واعظ، نیاز به تأمل بیش تری دارد!!!
خلاصه آنکه:
تاوعظ ها بخواهد از لابلای صرف ونحو و عدالت واعظ و منظومه ی فکری او و تأملات بیشتر، بگذرد؛ نه وعظی به یاد می ماند و نه واعظی در خاطره.
وآنچه می ماند؛ مثل همیشه " بی عملی " است که برای آن، حرفی جز: " شاید وقتی دیگر " نداریم...
وهرچه برسر ما می آید، از این " خود اجتهادی " است.
بعید نیست که ماهم شایسته این عذاب باشیم که :
.... فَلیَتَبَوّا ...
خدا به ما رحم کند...