ابزار رایگان وبلاگ

تماس با ما پاسداران دانشگاه - قسمت پنجم :: نشریه قطعه گمشده

نشریه قطعه گمشده

" هَـذَا بَیَانٌ لِّلنَّاسِ وَهُدًى وَمَوْعِظَةٌ لِّلْمُتَّقِینَ "

پاسداران دانشگاه - قسمت پنجم

آن موقع که ما دانشگاه آمدیم، شرایط خیلی فرق می کرد. بودند عده ای که:

*** بعضی وقتها فکر می کنم در کنار همه ی زحمات دانشگاه و خصوصا گزینش، چه باید کرد که دانشجوبان ما از این مسیرِ زندگیِ بی تفاوت و آلوده به رفاه طلبی فاصله بگیرند و همیشه خاکستر زیر آتش را مثل فتنه 88 نصب العین بدانند و باور کنند، الان جهاد فرهنگی یک ضرورت است.

*** کاش با این نوشته یکی کم شود از جمع آنهایی که تا دم ظهر در اتاق می خوابند و بعد از غسلِ جنابت، نمازی می خوانند و بعد هم رستوران ... و بعد سری هم به کلاسها می زنند همچون توریستهای ادواری و بازهم شب و گعده ی شب... تا پاسی از بامداد و بازهم...!                

   إلهی هَبْ لِیَ الْجِدَّ فِی خَشْیَتِکَ....



نوشته شده توسط
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم

اسلایدر

طبقه بندی موضوعی

آن موقع که ما دانشگاه آمدیم، شرایط خیلی فرق می کرد. بودند عده ای که:

  • در کلاس اخلاق، رسما به حاج آقا مهدوی توهین می کردند و تقریبا دلیل اصلی آنکه کلاسها قرار شد مختص  ورودیهای جدید باشد، شاید همین بود...!
  • نماز نمی خواندند و به معنی واقعی کلمه، ضد ولایت فقیه بودند و بعضی از متدینین دانشجو،  که قاشق و بشقاب خود را برای غذای رستوران می آوردند که مبادا...!
  • موقع حرکت اتوبوسها به سمت راهپیمائی ها، دانشجویان را مسخره می کردند...!
  •  در تابلوی ستون آزاد، در همین چهار راه گربه فعلی، -که مسئول تابلو هم یکی از معاونین محترم فعلی دانشگاه بود- کاریکاتور حضرت امام، حاج آقا و سایر دانشجویان را به نحوی شدیدا تمسخر آمیز و توهین کننده می کشیدند و تازه، پس از سانسورهای متفاوت، بعضی از آنها نصب هم می شد.
  • هر روز برای یک درگیری سیاسی- اعتقادی آماده بودیم و در فضای دانشگاه تقریبا نمی شد فردی بی تفاوت و بدون مطالعه ی سیاسی و اعتقادی باشی. همه ی بچه های بسیج خود را در یک مناظره ی سیاسی دائم احساس می کردند و همین بودکه تقریبا همه ی مسئولان و اعضای شورای بسیج، صاحب تفکرات مستقل و بعضا صاحب نظریه بودند.

*** بعضی وقتها فکر می کنم در کنار همه ی زحمات دانشگاه و خصوصا گزینش، چه باید کرد که دانشجوبان ما از این مسیرِ زندگیِ بی تفاوت و آلوده به رفاه طلبی فاصله بگیرند و همیشه خاکستر زیر آتش را مثل فتنه 88 نصب العین بدانند و باور کنند، الان جهاد فرهنگی یک ضرورت است.

*** کاش با این نوشته یکی کم شود از جمع آنهایی که تا دم ظهر در اتاق می خوابند و بعد از غسلِ جنابت، نمازی می خوانند و بعد هم رستوران ... و بعد سری هم به کلاسها می زنند همچون توریستهای ادواری و بازهم شب و گعده ی شب... تا پاسی از بامداد و بازهم...!                

   إلهی هَبْ لِیَ الْجِدَّ فِی خَشْیَتِکَ....

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

ابزار هدایت به بالای صفحه