شاعر: سید مهدی سرخان
حسین... باز غلام سیاه جامانده
دوباره داغ حرم روی قلب ما مانده
مسافران تو راهی شدند سمت حرم
مسافر دلِ من از همه جدا مانده
همه اجازه ی رفتن گرفته اند ولی
جواز رفتن این نوکرت چرا مانده؟
"دعا کنید که من اربعین حرم باشم"
هنوز روی لبم ذکر یا رضا مانده
به سمت کرببلا مایل است هرقدمم
به عشق توست اگر تن به روی پا مانده
اگر چه راه من زراه تو جدا شده است
ولی دو چشم ترم بین روضه ها مانده
گناه موجب دوری از حرم شده است
مقصرش خود ماییم ونفس وامانده
به لطف توست اگر نوکر تو آقا شد
به لطف توست گناهی که در خفا مانده
هنوز منتظرم تا برات را بدهی
نشسته ام سر راهت، ببین گدا مانده...
هر آنچه خواسته ام داده ای همیشه حسین..
فقط پیاده روی تا به کربلا مانده
دو مرتبه همه رفتند اربعین، اما
حسین... باز غلام سیاه جامانده...