بهار طبیعت، امسال نیز با بیحالی دانشجوها همراه شده است. این بیحالی گاهی به بعضی مسئولان دانشگاه نیز سرایت میکند؛ بالأخره ایشان هم انسان هستند و حق دارند بیحال شوند؛ چراکه انسان، جائز الحال است و ممکن است هر حالی به او دست بدهد یا ندهد!
اما این بیحالی در حالی خطرناک است که عدهای دانشجوی دغدغهمند و با حال هم که میخواهند اندک حالی به بیحالهای دانشگاه تزریق کنند، با پاسخ منفی مواجه شده، در نتیجه، حالشان به هم میخورد یا حالی به حولی میشوند! قصد برگزاری جلسات نقد دانشکدهها و بخشهای مختلف دانشگاه را داشتیم، اما با استدلالهای مستحکمی از جانب بعضی مسئولان و دانشجویان محترم روبهرو شدیم که چونان مردی از رزم برگشته، بیحال به گوشهای افتادیم. بعضی دانشجویان معتقد بودند دانشکدهی ایشان مدینهی فاضله است! بعضی ازجنابشان ترس نمره و امتحان و... گریبان گیرشان شده بود،عده ای کلا بی حس وحال بودند و...
امابعضی مسئولان هم فرمودند ما پاسخ دانشجوها را در مکانها و زمانهای مختلف دادهایم و هرکه باز هم سؤال دارد، از دو حال خارج نیست: یازبان ما رانمی فهد و کلا قانع نمی شود ویا سؤالش مشکل دارد!بعضی ها گفتند که ما در دوران گذاریم! عده ای گفتند ما دنبال آرامشیم و چالش و هیجان اضافی برایمان قدغن شده است و باعث افت فشارمان می شود و...
وهمه باهم باز مثل همیشه یک صدا گفتیم... به من چه!!! به تو چه!!! به ما چه!!! اوضاع همینه که هست....خوش باشیم...
و صحبتهایی از این قبیل که به دلیل اینکه بیحال شدهایم و بیحال هستید، فعلاً بر زبان نمیآورم.
" اللهم إنّی أسئلک حالاً حلالاً و أعوذ بک من کلّ بیحال و بدحال..."