جنبش دانشجویی یکی از مواردی است که این روزها باید در موزه های دانشگاه امام صادق علیه السلام به دنبال آن گشت، البته اگر از خدا بی خبران فرانسوی آن را در ویترین های " لوور" فرانسه جای نداده باشند.
اطلاعات زیادی از این شی در دسترس نبوده اما آنچه حاکی از شنیده ها است، به نظر می رسد چیز خوبی باشد!!
قدیمی ترها از آن می گویند و دم از مطالبه گری ها و تلاشهای دوران دانشجویی خود زده و به عنوان یک پُتک بر سر ما امروزی ها می کوبند!!!
اما آنها نمی فهمند سری که درد نمی کند دستمال نمی بندند، مگر سرمان درد می کند که هر لحظه بخواهیم بجنبیم و در دامن جنبش های دانشجویی قرار گیریم.
خدا را شکر دانشگاه اینقدر فضا برای جنبش ما در سالن های مختلف ورزشی فراهم کرده که دیگر انرژی برای ما نمی ماند، البته اول باید جنبشی تشکیل دهیم و با تشکیل شورای صنفی کباب ها را زیاد کنیم تا بلکه توانایی برای جنبیدن داشته باشیم!!!
حالا به فرض اگر ما هم توانایی داشته باشیم مگر فضای دانشگاه مناسب جنبیدن ما است. وقتی دانشگاه و فضای آن به سمتی است که عملا شعار آن "دانشگاه بهتر با دانشجوی آرامتر" شده است، دیگر چه انتظاری می توان از بدنه نظام دانشگاه داشت؟! و از طرف دیگر وقتی عقلانیت برخی از دانشجویان گل میکند و توصیه های واهی کدبالایی بودن آن ها را می گیرد و در یک کلام میگویند: مگر بیکاری(!) دیگر چه امیدی از دانشجویانی که باید مبدأ تحولات باشند میتوان داشت؟!
اینقدر اوضاع فعالیتهای دانشجویی و نشاط حاکم بر آن در دانشگاه در خواب فرو رفته است که فرصتی برای بیان جزییات و بحث در رابطه با چگونگی این فعالیتها نبوده و تنها باید به فکر بود که چگونه میتوان بر سرمای رخوت دانشگاه غلبه کرد و این خواب زمستانی (تمام فصول) را پایان داد....