ابزار رایگان وبلاگ

تماس با ما جُنبش جُنبیدن - قسمت دوم :: نشریه قطعه گمشده

نشریه قطعه گمشده

" هَـذَا بَیَانٌ لِّلنَّاسِ وَهُدًى وَمَوْعِظَةٌ لِّلْمُتَّقِینَ "

جُنبش جُنبیدن - قسمت دوم

شواهدی برای یک دانشگاه مرجع...

اصلا آدم می‌خواهد بال در بیاورد!!!

این‌جا بهترین جایی است که می‌توانم اشتیاق و تلاش همه را برای علم ببینم، از دانشجو گرفته تا کارمند، از مسئول محترم گرفته تا کارگر شریف...

جای دوری نروید همین دانشگاه خودمان را می‌گویم...

اگر دروغ است بگویید!!!

بگذارید تا نگاهی به فضای دانشگاه در ایام فرهمند امتحانات پایان ترم داشته باشیم تا به درستیِ حرف ما پی ببرید:

کاشت اول: صبح که از خواب بلند می‌شوی می‌بینی که سِیل صندلی‌ها به سمت اقامتگاه‌ها روانه شده تا دانشجو بهتر بتواند سنگینی فراگیری فشرده مطالب علمی را بر شانه‌ها تحمل کند و با نشستن بر آن‌ها از درد طاقت‌فرسای کمردرد در امان باشد!!!

کاشت دوم: آشپزهای محترم غذاهای مقوی آماده می‌کنند تا انرژی‌های دانشجویان به خاطر فسفرهایی که در یادگیری و تحلیل مطالب سنگین علمی صرف می شود تمام نشود؛ حتی به دو حبه دانه خرمای بیشتر!!!

کاشت سوم: سالن مطالعه یا همان پیستک در این ایام 24 ساعته می‌شود و دویدن و تلاش شبانه روزی دانشجویان ادامه پیدا می‌کند!

کاشت چهارم: از درون  اتاق‌ها همچون لانه زنبور صداهای زمزمه‌های مباحثه به گوش می رسد. البته احتمال دیگر هم می رود که صدای ناله و زاری به درگاه خداوند است که این عالمان زاهد را از موهبت‌های غیبی بر برگ‌های امتحان، محروم نسازد!!!

کاشت پنجم: ثانیه‌ها و لحظه‌ها اهمیت پیدا می کند، این‌قدر زمان در نزد این عالمان با برکت می‌شود که در راه اتاق تا سالن امتحانات تمام مباحثی که در طول یک ترم طولانی به همراه جلسات جبرانی تعطیلات رسمی، نیمه رسمی و غیر رسمی بیان شده است را فرا می‌گیرند!!!

و حال نمی‌دانم دیگر چه می‌خواهیم برای تولید علم و مرجعیت علمی...

چه کسی است که می‌گوید ما نشاتِ علمی نداریم...

اگر هنوز قانع نشده‌اید ،برایتان شواهد بیشتری بیاوریم!!؟!!

 



نوشته شده توسط
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم

اسلایدر

طبقه بندی موضوعی

شواهدی برای یک دانشگاه مرجع...

اصلا آدم می‌خواهد بال در بیاورد!!!

این‌جا بهترین جایی است که می‌توانم اشتیاق و تلاش همه را برای علم ببینم، از دانشجو گرفته تا کارمند، از مسئول محترم گرفته تا کارگر شریف...

جای دوری نروید همین دانشگاه خودمان را می‌گویم...

اگر دروغ است بگویید!!!

بگذارید تا نگاهی به فضای دانشگاه در ایام فرهمند امتحانات پایان ترم داشته باشیم تا به درستیِ حرف ما پی ببرید:

کاشت اول: صبح که از خواب بلند می‌شوی می‌بینی که سِیل صندلی‌ها به سمت اقامتگاه‌ها روانه شده تا دانشجو بهتر بتواند سنگینی فراگیری فشرده مطالب علمی را بر شانه‌ها تحمل کند و با نشستن بر آن‌ها از درد طاقت‌فرسای کمردرد در امان باشد!!!

کاشت دوم: آشپزهای محترم غذاهای مقوی آماده می‌کنند تا انرژی‌های دانشجویان به خاطر فسفرهایی که در یادگیری و تحلیل مطالب سنگین علمی صرف می شود تمام نشود؛ حتی به دو حبه دانه خرمای بیشتر!!!

کاشت سوم: سالن مطالعه یا همان پیستک در این ایام 24 ساعته می‌شود و دویدن و تلاش شبانه روزی دانشجویان ادامه پیدا می‌کند!

کاشت چهارم: از درون  اتاق‌ها همچون لانه زنبور صداهای زمزمه‌های مباحثه به گوش می رسد. البته احتمال دیگر هم می رود که صدای ناله و زاری به درگاه خداوند است که این عالمان زاهد را از موهبت‌های غیبی بر برگ‌های امتحان، محروم نسازد!!!

کاشت پنجم: ثانیه‌ها و لحظه‌ها اهمیت پیدا می کند، این‌قدر زمان در نزد این عالمان با برکت می‌شود که در راه اتاق تا سالن امتحانات تمام مباحثی که در طول یک ترم طولانی به همراه جلسات جبرانی تعطیلات رسمی، نیمه رسمی و غیر رسمی بیان شده است را فرا می‌گیرند!!!

و حال نمی‌دانم دیگر چه می‌خواهیم برای تولید علم و مرجعیت علمی...

چه کسی است که می‌گوید ما نشاتِ علمی نداریم...

اگر هنوز قانع نشده‌اید ،برایتان شواهد بیشتری بیاوریم!!؟!!

 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

ابزار هدایت به بالای صفحه