فرض کن آمریکا هستی و در یکی از بهترین دانشگاه های دنیا تحصیل می کنی. در دانشگاهی که رقابت بین دانشجویان به حدی است ، که با وجود بدون مراقب برگزار شدن امتحانات ، کسی جرأت تقلب کردن از دست دیگری را ندارد! چون فقط 7% از دانشجویان موفق به کسب نمره A و دریافت مدرک دکتری در آن سال می شوند...در دانشگاهی که پیروزی رقیب تو به منزله شکست توست...
با خود فکر کن اگر در چنین محیطی قرار داشتی ، حاضر بودی به بقیه کمک کنی و اشکالات درسیشان را رفع کنی...؟
شهید چمران در خاطرات دوران تحصیلش در دانشگاه California میگوید: "رقابت آنچنان خصمانه ای بین دانشجویان وجود داشت ، که هیچ کس از ترس پیش افتادن دیگری جواب سؤال هم کلاسیش را هم نمی داد! با این حال من به همه کمک می کردم ، به خصوص در ریاضیات و به این موضوع در دانشگاه معروف بودم... "
و در همین دوران با خدای خود این گونه مناجات می کند: " ای خدا ، من باید از نظر علم از همه برتر باشم ، تا مبادا که دشمنان ، مرا از این راه طعنه زنند . باید به آن سنگدلانی که علم را بهانه کرده و به دیگران فخر می فروشند ، ثابت کنم که خاک پای من هم نخواهند شد! باید همة آن تیره دلان مغرور و متکبر را به زانو درآورم ، آنگاه خود خاضعترین و افتاده ترین فرد روی زمین باشم .ای خدای بزرگ ، این ها که از تو می خواهم چیزهاییست که فقط می خواهم در راه تو به کار اندازم و تو خوب می دانی که استعداد آن را داشته ام . آنچه می خواهم آن چیزی است که تو دستور داده ای و می دانم که عزت و ذلت به دست توست و می دانم که بی تو هیچم و خالصانه از تو تقاضای کمک و دستگیری دارم..."
گویی عرصه جهاد برای چمران ، فراتر از کردستان و لبنان و... بود و دانشگاه را هم سنگری می دانست برای دفاع از ارزش های مقدسش...
و وای بر من که خود را پیرو راه شهیدان می دانم و...