ابزار رایگان وبلاگ

تماس با ما پاسداران دانشگاه - قسمت دهم :: نشریه قطعه گمشده

نشریه قطعه گمشده

" هَـذَا بَیَانٌ لِّلنَّاسِ وَهُدًى وَمَوْعِظَةٌ لِّلْمُتَّقِینَ "

پاسداران دانشگاه - قسمت دهم

لوگو نشریه قطعه گمشده

شاید کمی سخت بوده و سخت باشد که آدمی بفهمد، آن زمانی که یک شهر، بواسطه ی ابتلاء به یک بیماری مهلک، مانند طاعون، از بین می رفت و انسانها به تدریج کشته می شوند، دقیقاً یعنی چه و چه شرایطی برایشان می گذشته!

آری! اپیدمی یا همان بیماری همه گیر، امر عجیبی است. یکی از خصائص دوران اپیدمی آن است که پس از شروع بیماری و گذشت مدت کوتاهی، بیماری قباحت و آزار دهندگی اولیه خود را از دست می دهد و از آنجا که هرکس می داند اطرافیان او بدان مرض مبتلا هستند یا به زودی مبتلا خواهندشد، درون او را تسکین می هد که : تو تنها نیستی! تو تنها بیمار این شهر نیستی! تو هم یکی هستی مثل بقیه!!!

ولی واقعیت آن است که بیماری همان بیماری گذشته است و حتی خشن تر شده ولی همرنگی با جماعت، پرده پوش مظاهر پلیدی آن است و این واقعیت، نشانگر نکته دیگری نیز هست: انسانها از آبروی خویش بیشتر می ترسند تا بیماری های مهلک...

آری! یکی از این بلایای همه گیر، در جامعه دانشگاه ما، بدقولی است. اگر از اموری که به زور و اکراه به افراد سپرده می شود و می دانند او نخواهد توانست، بگذریم..1 قول دادن دانشجویان برای انجام کاری و براحتی فراموش کردن آن، یک بلای خانمان سوز شده در دانشگاهی که معتقد است: ( لاتَنظُروا إِلى کَثرَةِ صَلاتِهِم وَصَومِهِم وَ کَثرَةِ الحَجِّ وَالمَعروفِ وَطَنطَنَتِهِم بِاللَّیلِ، وَلکِنِ انظُروا إِلى صِدقِ الحَدیثِ وَأَداءِ المانَةِ )

خیلی راحت شده که قول کاری را با اشتیاق و دغدغه و... را بدهیم ولی با یک پیامک یا عبارت ساده: یادم رفت، خواب موندم، حس و حالش نبود، حاجی بیخیال و عباراتی بسیار مزخرف تر از این ها، طومار وعده ی داده شده را بپیچیم و طرف مقابل را در یک شگفتی و عصبانیت، رها کنیم.

آری برادرم! تا وضعیت ما اینچنین است، آب در هاون می کوبیم و بر قبر بی میّت، فاتحه می خوانیم و دریغا از این درد که دیگر کسی احساسش نمی کند...

 

1. که نگارنده در نوشتن این متن و متون قبلی، مصداق همین افراد بوده است...



نوشته شده توسط
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم

اسلایدر

طبقه بندی موضوعی

لوگو نشریه قطعه گمشده

شاید کمی سخت بوده و سخت باشد که آدمی بفهمد، آن زمانی که یک شهر، بواسطه ی ابتلاء به یک بیماری مهلک، مانند طاعون، از بین می رفت و انسانها به تدریج کشته می شوند، دقیقاً یعنی چه و چه شرایطی برایشان می گذشته!

آری! اپیدمی یا همان بیماری همه گیر، امر عجیبی است. یکی از خصائص دوران اپیدمی آن است که پس از شروع بیماری و گذشت مدت کوتاهی، بیماری قباحت و آزار دهندگی اولیه خود را از دست می دهد و از آنجا که هرکس می داند اطرافیان او بدان مرض مبتلا هستند یا به زودی مبتلا خواهندشد، درون او را تسکین می هد که : تو تنها نیستی! تو تنها بیمار این شهر نیستی! تو هم یکی هستی مثل بقیه!!!

ولی واقعیت آن است که بیماری همان بیماری گذشته است و حتی خشن تر شده ولی همرنگی با جماعت، پرده پوش مظاهر پلیدی آن است و این واقعیت، نشانگر نکته دیگری نیز هست: انسانها از آبروی خویش بیشتر می ترسند تا بیماری های مهلک...

آری! یکی از این بلایای همه گیر، در جامعه دانشگاه ما، بدقولی است. اگر از اموری که به زور و اکراه به افراد سپرده می شود و می دانند او نخواهد توانست، بگذریم..1 قول دادن دانشجویان برای انجام کاری و براحتی فراموش کردن آن، یک بلای خانمان سوز شده در دانشگاهی که معتقد است: ( لاتَنظُروا إِلى کَثرَةِ صَلاتِهِم وَصَومِهِم وَ کَثرَةِ الحَجِّ وَالمَعروفِ وَطَنطَنَتِهِم بِاللَّیلِ، وَلکِنِ انظُروا إِلى صِدقِ الحَدیثِ وَأَداءِ المانَةِ )

خیلی راحت شده که قول کاری را با اشتیاق و دغدغه و... را بدهیم ولی با یک پیامک یا عبارت ساده: یادم رفت، خواب موندم، حس و حالش نبود، حاجی بیخیال و عباراتی بسیار مزخرف تر از این ها، طومار وعده ی داده شده را بپیچیم و طرف مقابل را در یک شگفتی و عصبانیت، رها کنیم.

آری برادرم! تا وضعیت ما اینچنین است، آب در هاون می کوبیم و بر قبر بی میّت، فاتحه می خوانیم و دریغا از این درد که دیگر کسی احساسش نمی کند...

 

1. که نگارنده در نوشتن این متن و متون قبلی، مصداق همین افراد بوده است...

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

ابزار هدایت به بالای صفحه