گفته میشود اولین سطحی که در دنیا از آن انتظار تولید علم میرود دکتری است. دوستی که در یک دانشگاه معتبر اروپایی درس میخواند، میگفت آنجا از دانشجوی فوقلیسانس اصلا انتظار تولید علم و مقاله نوشتن ندارند و تمام بار تولید علم بر دوش هیئت علمی و دانشجویان دکتری است. این مطلب را بگذاریم کنار این نکته که معمولا دانشگاهها هیئت علمیشان را از فارغالتحصیلان دوره دکتری خودشان تأمین میکنند. نتیجه اینکه دانشگاهی با آرمان مرجعیت علمی، برای جذب نخبگان به عنوان دانشجوی دکتری و هیئتعلمی باید تلاش و دقت زیادی بکند؛ و ناگفته پیداست که لازمه جذب نخبگان و به عبارتی جذب بهترینها، داشتن بیشترین مزیتها و مهیا کردن بهترین شرایط است. فعلا به بحث هیئت علمی کاری نداریم و میخواهیم ببینیم دانشگاه ما با برنامهریزیهای دقیق، چه مزیتها و امتیازاتی برای جذب بهترینها به دوره دکتری خود فراهم کرده است. چند مورد از این مزیتها را با هم مرور میکنیم:
1- عدم دریافت هر گونه شهریه(نرخ سال گذشته 56میلیون تومان و امسال، احتمالا 65میلیون...!!! کاری نداریم با الف-ب-ج کردن دانشجوها و امکان حضور تمام پذیرفته شدگان اعم از روزانه، شبانه و... در مراحل ثبت نام و دریافت مبالغ... جهت شرکت در مصاحبه و...؛ خودتان بروید بپرسید معیارهایشان را در واقعیت...)
2- سنوات تحصیل معقول و حتی کوتاهتر از دانشگاههای دیگر به واسطه تعداد ونوع واحدهای معقول و سیستم آموزشی معقولتر (پس از گذشت هفت سال از شروع اولین دوره دکتری دانشکده مدیریت، دریغ از یک دکتر! مضافا بر اینکه در این بخش از دنیا دوره دکتریِ 8 ساله کاملا عادی و مطلوب به نظر می رسد...)
3- همکلاس و همبحث شدن و رقابت با دانشجویانی که از دانشگاههای مختلف از جمله تهران، علامه، تربیت مدرس و... آمدهاند و تجارب متفاوتیاز تجربه امام صادقی بودن دارند (آزمون اسماء، دروازه ورود – بخوانید خروج - تمامی نخبگان به این دانشگاه مرجع است- فکر کنم قدیما، مرجع، به معنای محل رجوع بودن بود!!!)
4- امکان استفاده از محضر اساتیدی که در دوره لیسانس و ارشد امکان استفاده از آنها نبوده است؛ با رویکردهایی متفاوت از آنچه در این هفت سال به شما آموختهاند. (یکوقت تشابه اسمی اساتید، گولتان نزند!)
5- امکان استفاده از تمامی امکانات رفاهی، آموزشی، پژوهشی و... که وزارت علوم برای دانشجویان دکتری دانشگاههای دولتی قائل است .( غیر از اینترنت نامحدود – بخوانید محدود – و ماشین لباسشویی و...)
با این همه مزیت و امکانات، هیچ نخبهای اینجا را رها نمیکند برود جای دیگری دکتری بخواند مگر اینکه عقلش را به جایی یا کسی دیگر واگذار کرده ویا قرض داده باشد...!!!
امروز به دلیل اینکه دیشب برای انجام فعالیتهای علمی-عملی مدوّن و برنامه ریزی شده خودم از جمله مباحثه فنی-تخصصی مسائل و نیز نهایی کردن نگارش ملاقه(ببخشید مقاله) پژوهشی- کاربردی، خیلی بیش تر از دیروقت، خواب مرا با خودش برد؛ وقتی که بیدار شدم، داشت اذان صبح از بلندگو هاپخش میشد. متأسفانه توفیق نماز شب را از دست داده بودم و بسی ناراحتی و افسوس مرا در برگرفت. همهی هماتاقیهایم به مسجد رفته بودند. سراسیمه و دوان دوان خود را به مسجد مقدّس دانشگاه رساندم. اما به یک رکعت نماز، نرسیدم که هیــچ... داخل مسجد هم جایی برای نماز خواندن پیدا نکردم؛ حتی در طبقهی دوم! از بس که شلوغ بود و دانشجویان –این سنگر سازان بی سنگر-، این سنگر اسلام را با حضور انقلابی خود، پُر کرده بودند. خلاصه اینکه هنوز دارم خودم را توبیخ میکنم و به نفسم ناسزا میگویم که لابد دیروز گناهی یا ترک اولایی از بنده سر زده است که نمیتوانم خودم را ببخشم که نماز شبم قضا شده است. سپس برای صرف صبحانهی یارانه - کارانه ای دانشگاه (شامل کره و عسل و شیر، با چای اضافه) به غذاخوری نرفتم تا آن گوشتهایی که دیروز در حال گناه بر تنم آمده، آب شود. حالا نمیدانم از این به بعد، چهطور سرم را جلوی دوستان و اساتید محترم و مسئولان زحمتکش دانشگاه بالا بگیرم. سابقه نداشته است کسی در دانشگاه نماز شبش قضا بشود. طبق تاریخ شفاهی دانشگاه، آخرین باری که کسی نماز شبش قضا شد، برمیگردد به سالهایی بسیار دور که طرف، بیش از یک هفته دوام نیاورد و از غصّه، دق کرد و مُرد!
فکر میکنم به دلیل دلداری دادن به بنده بود که حاج آقا مباشریحفظه ا... بین دو نماز ظهر و عصر، فرمودند: "به من خبر دادهاند که یک نفر نماز شبش قضا شده است. البته امیدوارم دروغ باشد و قطعاً هم چنین است. اما آن آقایی که چنین خطایی مرتکب شده، استغفار کند و قربانی کند تا إن شاء ا... مشمول عفو الهی بشود. بنده به گزینش توصیه میکنم از این پس، بیشتر دقت کند و اجازه ندهد هر کسی وارد دانشگاه شود و فضای معنوی این بهشت را مخدوش کند."
هیچ چیزی مثل علم، انسان رو از زندگی طبیعی اش دور نمیکنه؛ حتی قدرت و مال فراوان هم نمی تونه پابه پای علم، در غیر طبیعی کردن انسان، موفق بشه. اگر در روایات هم بدترین گناه رو غرور می بینیم، به دلیل اینه که غرور، ریشه در علم داره و اصلاً غروری که در اون علم نباشه، نداریم...
اگر بخواهیم کمی از منبر و موعظه دور بشیم، باید نگاهمون رو به برخی پدیده های ناشی از علم در دانشگاه خودمون معطوف کنیم.
وقتی عالم ترین مخلوق خداوند کریم، به مؤمنین اعلام می کند که هر وقت خواستید سراغ مرا بگیرید، " أبغونی فی الضعفاء " ( مرا در بین ضعفاء بیابید.)، پس ای برادرم که قرار است مسیر پیامبرمون رو پیگیری کنیم، حال من وتو چگونه است؟
تا حالا شده که وقت ناهار، بری و بین نیروهای خدماتی دانشگاه بنشینی و روی میز این عزیزان غذا بخوری؟!
تا حالا شده که پای درد دل یکی از اونها بنشینی و اگر دیدی، مشکل خاصی داره، براش قدمی برداری؟! تا حالا شده یکی از اونها رو دعوت کنی به اتاق و یک چایی، مهمونش کنی؟!
ما را چه شده که هر چه که بیشتر در دانشگاه می مانیم، طوفانِ غرورِ علم، ما رو بیشتر از ضعفاء جدا می کند؟!
همیشه باید فکر کنیم که اگر دست سرنوشت ما رو با یک مدرک کمتر و بدون شعار و فریاد علوم انسانی – اسلامی، در یک شهر دورافتاده می انداخت، آیا بازهم همین قدر از زندگی واقعی دور بودیم...؟!!!
به یاد عالم ربانی، فقیه عالیقدر و عارف روشن ضمیر...
العبد مرحوم آیت الله بهجت
خدا کند از خود راضی نباشیم. اگر از خود راضی باشیم، هرگز نمی توانیم حق ربوبیت را در عبودیت و بندگی ادا کنیم؛ "با اینکه هیچیم، خود را همه چیز می دانیم... "