ابزار رایگان وبلاگ

تماس با ما بایگانی اسفند ۱۳۹۲ :: نشریه قطعه گمشده

اسلایدر

طبقه بندی موضوعی

۳۹ مطلب در اسفند ۱۳۹۲ ثبت شده است

امروز ما احتیاج مبرمى داریم به اینکه تفکر آزاداندیشانه در جامعه رشد پیدا کند.

 

خوب؛ براى این‏که انسان به قلّه برسد، راه وجود دارد؛ باید آن راه را شناخت. هیچ مانعى ندارد که ما یک نقشه راهنما داشته باشیم و بگوییم راه هایى که به قلّه مى‏رود، اینهاست و این نقشه راهنما را در جیبمان نگه‏ داریم و از آن حفاظت کنیم. این‏ کار به معناى این نیست که ما متحجّریم، بلکه به معناى این است که ما عاقلیم و مى‏دانیم که بدون این نقشه هدایت، حرکت کردن نااندیشیده ما را به سقوط منتهى خواهد کرد. بنابراین، این کارها لازم است. امروز ما احتیاج مبرمى داریم به این‏که تفکّر آزاداندیشانه – که با آن فرهنگ و علم تولید خواهد شد و گسترش و توسعه واقعى پیدا خواهد کرد – در جامعه رشد پیدا کند و بتواند استعدادهاى افراد را به سمت خود جذب نماید. امیداوریم که عناصر مستعد، با همّت و با توکّل – چه در حوزه، چه در دانشگاه و چه در مجموعه‏ هایى مثل مجموعه شما – قدر این کارها را بدانند.

پاسخ به نامه جمعى از دانش آموختگان و پژوهشگران حوزه علمیه در مورد کرسی‌های نظریه‌پردازی (۱۶/۱۱/۱۳۸۱)

 

براى مهار هرج و مرج فرهنگى بهترین راه، همین است که آزادى بیان در چارچوب قانون و تولید نظریه در چارچوب اسلام نهادینه شود.

 

نباید از «آزادى» ترسید و از «مناظره» گریخت و «نقد و انتقاد» را به کالاى قاچاق و یا امرى تشریفاتى، تبدیل کرد چنانچه نباید بجاى مناظره، به «جدال و مراء»، گرفتار آمد و بجاى آزادى، به دام هتاکى و مسئولیت گریزى لغزید.

براى علاج بیمارى‌ها و هتاکى‌ها و مهار هرج و مرج فرهنگى نیز بهترین راه، همین است که آزادى بیان در چارچوب قانون و تولید نظریه در چارچوب اسلام، حمایت و نهادینه شود. بنظر مى‌رسد که هر سه روش پیشنهادى شما یعنى تشکیل ۱) «کرسى‌هاى نظریه‌پردازى» ۲) «کرسى‌هاى پاسخ به سؤالات و شبهات» و ۳) «کرسى‌هاى نقد و مناظره»، روش هایى عملى و معقول باشند و خوب است که حمایت و مدیریت شوند به نحوى که هر چه بیشتر، مجال علم، گسترش یافته و فضا بر دکانداران و فریبکاران و راهزنان راه علم و دین، تنگ‌تر شود.

پاسخ به نامه جمعى از دانش آموختگان و پژوهشگران حوزه علمیه در مورد کرسی‌های نظریه‌پردازی (۱۶/۱۱/۱۳۸۱)

 

 

 عملاً آن کارى را که من گفته بودم نه در حوزه و نه در دانشگاه انجام نشده است.

 

حرف اصلى ما امروز این است که نه با توقف در گذشته و سرکوب نوآورى مى‏توان به جایى رسید، نه با رهاسازى و شالوده‏ شکنى و هرج و مرجِ اقتصادى و عقیدتى و فرهنگى مى‏توان به جایى رسید؛ هر دو غلط است. آزادى فکر؛ همان نهضت آزادفکرى که ما دو، سه سال قبل مطرح کردیم و البته دانشجوها هم استقبال کردند؛ اما عملاً آن کارى را که من گفته بودم، انجام نشده است؛ نه در حوزه، نه در دانشگاه. من گفتم کرسی هاى آزاداندیشى بگذارید. البته حالا اینجا الان یادم آمد که در گزارش هاى مربوط به دانشگاه هاى سمنان خواندم که خوشبختانه مجموعه‏ هاى فعال دانشجویى در سمنان با همدیگر مناظرات آزاد دارند. اگر این گزارش که به من دادند، دقیق باشد، بسیار چیز مثبت و خوبى است.

بیانات در دانشگاه سمنان(۱۸/۰۸/۱۳۸۵)

 

دنبال حرف نو باشید اما مراقب باشید که در کدام جهت دارد حرکت مى‏کند؛ در جهت تخریب یا در جهت ترمیم و تکمیل؛

 

باید راه آزاد اندیشى و نوآورى و تحول را باز گذاشت، منتها آن را مدیریت کرد تا به ساختارشکنى و شالوده‏ شکنى و بر هم زدن پایه ‏هاى هویت ملى نینجامد. این کار، مدیریت صحیح لازم دارد. چه کسى باید مدیریت کند؟ نگاه ها فوراً مى‏رود به سمت دولت و وزارت علوم و…؛ نه، مدیریتش با نخبگان است؛ با خود شماست؛ با اساتید فعال، دانشجوى فعال و مجموعه‏ هاى فعال دانشجویى. حواستان جمع باشد! دنبال حرف نو و پیدا کردن حرف نو حرکت کنید؛ اما مراقب باشید که این حرف نو در کدام جهت دارد حرکت مى‏کند؛ در جهت تخریب یا در جهت ترمیم و تکمیل؛ اینها با هم تفاوت دارد. این وظیفه‏ اى است به عهده‏ى خود شماها.

 

امثال بنده که مسئول هستیم؛ البته مسئولیت هایى داریم و شکى نیست در این زمینه ‏ها؛ اما کار، کارِ خود شماهاست. گمان نکنید که نهضت آزاداندیشى و حرکت تحول و شجاعت در کارهاى گوناگون را، به جاى شما که دانشجو هستید یا محقق هستید یا استاد هستید، ممکن است مسئولان دولتى یا بنده بیاییم انجام بدهیم؛ نه، من نقشم این است که بیایم بگویم این کار را خوب است بکنیم. نهضت نرم‏ افزارى و جنبش نرم‏ فزارى و نهضت تولید علم را ما مطرح کردیم؛ الان حدود ۱۰ سال مى‏گذرد و امروز یک غوغایى راه افتاده است. چه کسى این را راه انداخته؟ من که یک کلمه بیشتر نگفتم. این کار را شما کردید؛ محقق ما، جوان ما و استاد ما؛ تحول از این قبیل است.

بیانات در دانشگاه سمنان(۱۸/۰۸/۱۳۸۵)

 

 

میدان دادن به دانشجو

 

میدان دادن به دانشجو براى اظهارنظر و تحقق کرسی‌های آزاداندیشی یکى دیگر از کارهایى که باید در زمینه‏ مسائل گوناگون اجتماعى و سیاسى و علمى انجام بگیرد، میدان دادن به دانشجوست براى اظهارنظر. از اظهار نظر هیچ نباید بیمناک بود.

بیانات در دانشگاه سمنان(۱۸/۰۸/۱۳۸۵)

 

چنانچه بحث‌هاى مهم تخصصى در محیط‌هاى سالمى مطرح بشود، مطمئناً ضایعاتى که از کشاندن این بحث ها به محیط هاى عمومى و اجتماعى ممکن است پیش بیاید، دیگر پیش نخواهد آمد.

 

این کرسى‏هاى آزاداندیشى که ما گفتیم، در دانشگاه ها باید تحقق پیدا کند و باید تشکیل بشود. اگر چنانچه بحث‌هاى مهم تخصصى در زمینه‏ سیاسى، در زمینه‏هاى اجتماعى، در زمینه‏هاى گوناگون حتّى فکرى و مذهبى، در محیط‌هاى سالمى بین صاحبان توان و قدرت بحث مطرح بشود، مطمئناً ضایعاتى که از کشاندن این بحثها به محیط هاى عمومى و اجتماعى ممکن است پیش بیاید، دیگر پیش نخواهد آمد. وقتى که با عامه‏ ى مردم، افراد مواجه می‌شوند، همه نمی‌توانند خودشان را حفظ کنند. مواجهه‏ با عامه‏ مردم، انسان ها را دچار انحراف ها و انحطاط ها و لغزش‌هاى زیادى می‌کند که متأسفانه ما شاهد بودیم. خیلى از افرادى که شما مى‏بینید در مواجهه‏ با عامه‏ مردم یک حرفى می‌زنند، یک چیزى می‌گویند، در اعماق دلشان اى بسا خیلى اعتقادى هم ندارند. به تعبیر بعضى‏ ها جوگیر می‌شوند؛ این خیلى چیز بدى است. اگر در محیط‌هاى خاص، محیط‌هاى آزاداندیشى و آزادفکرى، این مسائل مطرح بشود – مسائل تخصصى، مسائل فکرى، مسائل چالش‏برانگیز – مطمئناً ضایعات کمتر پیش خواهد آمد.

دیدار با اساتید دانشگاه ها (۰۸/۰۶/۱۳۸۸)

 

آنى که کمک می کند به پیشرفت کشور، آزادى واقعىِ فکرهاست.

 

شما تجربه‌ى این پدر پیرتان را در این زمینه داشته باشید. آنى که کمک می کند به پیشرفت کشور، آزادى واقعىِ فکرهاست؛ یعنى آزادانه فکر کردن، آزادانه مطرح کردن، از هو و جنجال نترسیدن، به تشویق و تحریض این و آن هم نگاه نکردن. یک وقت شما یک حرفى میزنید، ناگهان مى‌بینید همه‌ ناظران سیاسى جهان که وجودشان انباشته‌ از پلیدى و خباثت است، براى شما کف میزنند. به این تشویق نشوید. به قول رایج بین جوان ها، جوگیر نشوید. بحث درست بکنید، بحث منطقى بکنید. سخنى را بشنوید، سخنى را بگوئید؛ بعد بنشینید فکر کنید. این همان دستور قرآن است. «فبشّر عباد. الّذین یستمعون القول فیتّبعون احسنه». سخن را باید شنفت، بهترین را انتخاب کرد. والّا فضاى جنجال درست کردن، همین می شود که دیدید. جنجالِ قبل از انتخابات، بعد از انتخابات، انعکاسش می شود.   

  بیانات در جلسه با نخبگان سال88

بیان

ایجاد فضای آشفته ذهنی با لفاظی ها هیچ کمکی به پیشرفت کشور نمی کند.

 

جنجال فکرى غیر از مباحثات صحیح است. بنده گفتم کرسى آزادفکرى را در دانشگاه‌ها به وجود بیاورید. خوب، شما جوان ها چرا به وجود نیاوردید؟ شما کرسى آزاد فکرى سیاسى را، کرسى آزاد فکرى معرفتى را تو همین دانشگاه تهران، تو همین دانشگاه شریف، تو همین دانشگاه امیرکبیر به وجود بیاورید. چند نفر دانشجو بروند، آنجا حرفشان را بزنند، حرف همدیگر را نقد کنند، با همدیگر مجادله کنند. حق، آنجا خودش را نمایان خواهد کرد. حق اینجورى نمایان نمی شود که کسى یک انتقادى را پرتاب بکند. اینجورى که حق درست فهمیده نمی شود. ایجاد فضاى آشفته‌ ذهنى با لفاظى‌ها هیچ کمکى به پیشرفت کشور نمی کند.

بیانات در جلسه با نخبگان سال ۸۸

 

” آنچه در آزادی بیان اهمیت بسیار دارد تشخیص حدود آن است. توهین و افتراء، شکستن حریم خلوت و تنهایی افراد، تجاوز به حقوق دیگران، افشاء اسرار دولتی، انتشارنوشته ها و صور قبیح و کفر و ناسزاگویی به مقدسات و تجاوز به حقوق اقلیتها، نمونه هایی از تعدی به حقوق جامعه است. “

 

نویسنده: محمد صادق شهبازی

بعضی موضوعات مناسب برای کرسی ها (این موضوعات طوفان فکری یکی از فعالان دانشجویی است که چندی پیش ارسال کرده بود و تنها به عنوان مشتی از خرمن گسترده­ی موضوعات قابل بررسی و نه لزوماً موارد مناسب است. شاید بسیاری از این موضوعات احتیاج به ریز شدن و عینی شدن دارد. و بسته به هر دانشکده و دانشگاه و شهرو شرایط زمانی و مکانی قابل تغییر باشد. این لیست حتی جامع و مانع نیست. اما به عنوان یک نمونه می تواند شروع خوبی برای باز شدن فکر دست اندر کاران کرسی ها باشد. لیست های موضوعات دیگری که به وسیله­ی جاهایی مثل کانون اندیشه­ی جوان تهیه شده یا سرفصل های موضوعات سایت باشگاه اندیشه و.... تهیه شده به فریاند تفکر برای انتخاب موضوع کمک می کند. )

نویسنده: محمد صادق شهبازی

برای مشاهده ی نمونه ی عینی در این حوزه خوب است بعضی از خاطرات اول انقلاب را در این مورد مرور کنیم:


«انقلاب که شد من اول راهنمایی بودم. آن اوایل بحث و مناظره و جنگ و دعوا بین گروه های مختلف خیلی زیاد بود. یادم است روبروی دانشگاه تهران شده بود پاتوق گروهک ها و دسته ها برای بحث و مناظره. کار ما این شده بود که هر روز حدود ساعت ۴، ۵ بعد از ظهر می رفتیم دم در دانشگاه و شروع می کردیم به بحث کردن با گروه های مختلف. بحث و حرف تا ساعت حدود ده شب. ساعت ده که می شد می گفتیم خب، تا همین جا امشب کافیه و بر می گشتیم. وقتی که بر می گشتیم تازه اول کار بود. بایستی برای اینکه در بحث ها کم نیاوریم کتاب های فکری خودمان را خوب می خواندیم، و برای اینکه طرف را خوب گیر بیندازیم و محکومش کنیم بایستی کتاب های آن طرفی ها را هم می خواندیم که ببینیم چه می گویند. دوباره روز بعد ساعت ۴ همین آش و همین کاسه. کار هر روزمان بود. ما آن زمان راهنمایی بودیم؛ و در همه بحث ها هم شرکت می کردیم. فضای آن زمان آن گونه بود و فضا و جو حزب اللهی های الآن هم این گونه. الآن تشنگی نیست. امروز بچه هیئتی ها تعداد کتاب هایشان، از تعداد نوارها و برچسب ها و پوسترشان کمتر است.» (مصطفوی مرتضی، ۱۳۸۵، الآن تشنگی نیست، ماهنامه حیات بسیج دانشجویی دانشگاه امام صادق(ع) شماره ۲)

«اول راهنمایی بودم، ...ما در آن ایام بسیجی دوآتشه بودیم اما او جرئت کرد و اولین کسی بود که انجیل را به من داد. کلاس اول دبیرستان بودم که این کتاب را خواندم، اما امروز شاید حتی دانشجوی ما تفاوت» عهد عتیق و «عهد جدید» را نداند! این روند باعث می شد من با یک سری آدم مواجه شوم که می خواستند اعتقادات مرا به محاکمه بکشانند، یک نبرد و کشمکش اعتقادی و لذا مجبور بودم در این میدان هر روز به دانسته هایم اضافه کنم، چون باورهایم توسط کسانی در اطرافم تهدید می شد و این منجر به آن می شد که هر روز دانسته های مکتوب من بیشتر شود، ما اصلاً به رسانه ها متکی نبودیم، خودمان این کارها را می کردیم، ...آدم هایی بودند که اعتقادات ما را تهدید می کردند. مثلاً همین آدم وقتی انجیل را به من داد، گفت: علاوه بر قرآن، اعتقادات دیگری هم هست، چرا این نه؟ اصلاً چرا مسلمان هستی؟ ناگهان مرا در مقابل یک سؤال بزرگ قرار داد، دیدم راست می گوید، کاپیتال مارکس را هم او به من داد، می خواندم و سراغ یک نفری می رفتم که از من بیشتر می دانست که این یعنی چه؟ الآن صد دکتر را ببینی یکی کاپیتال مارکس را حتی رؤیت نکرده. کتاب را ببیند وحشت می کند. کی آن را ورق می زند؟ اما ما چون احساس می کردیم اعتقاداتمان در حال تهدید است آن را می خواندیم. بشر امروز چون احساس می کند رسانه آن میزان از اعتقادات را که لازم است تزریق می کند، دنبال دفاع از اعتقاداتش نمی رود، یا شاید اصلاً اعتقادی ندارد که از آن دفاع کند، اما آنجا این چالش وجود داشت. بعدها در دوره ای جوّ پلیسی آن قدر حاکم شد، که آدم هایی که خلاف عقیده روز را داشتند، جرئت ابراز عقیده پیدا نمی کردند، لذا تنشی ایجاد نمی شد، در نتیجه همه یک طرفی بودند. هیچ کس برای دفاع از اعتقاداتش سعی نمی کرد به دانسته های خود بیفزاید و کتاب های جدید بخواند. در دوره ای مثل سال ۶۳ تا ۶۷ در دانشگاه جوّ خاصی حاکم بود، در انتخابات انجمن اسلامی ۹۰ عضو داشتیم. وقتی اعضای اصلی می آمدند، بر پشتشان رد شلاق های ساواک را نشان می دادند، من با ۱۷ سال سن کاندیدا شدم، اتفاقاً رأی هم آوردم و مسئول تبلیغات انجمن اسلامی شدم، سال های جنگ بود. بدبختانه در آن جوّ پلیسی یک سری رفتارهای اشتباه اتفاق افتاد که الآن تاوان آن را پس می دهیم، اما رفقای شخصی من با وجودی که من عضو انجمن بودم راحت بودند. دوستی عضو حزب توده بود و کتاب های حزب توده را به خانه می آورد، به او می گفتم؛ «احسان طبری» به غلط کردن افتاده است، تو چطور این ها را رها نمی کنی؟ او می گفت؛ «دکتر خاوری» جدیداً رهبر شده و کتاب های او را به من می داد. باور می کنید؟ از مسئولان انجمن بودم، آن هم در آن سال ها و اما این قدر با اطرافیانم راحت بودم. چون به خوانده های خودم متکی بودم چون برای حرف هایشان پاسخ داشتم. اما فکر می کنم خیلی از آن آدم ها سوختند؛ چون این ذهنیت باز را برای پذیرش نداشتند اما ما به سبب همیشه تقابل دنبال حریف بودیم. به خاطر اعتقادی که داشتیم. این باعث می شد حفظ شویم. جنگ که تمام شد، تصمیم گرفتم دنبال اعتقاداتی که برایم مقدس بود به افغانستان و چچن و کوزوو بروم، به سبب اینکه با پوست و خون و گوشت به آن رسیدم. (جعفریان، محمدحسین، ۱۳۸۴ حرف های تازه برای شعر جهان داریم، ماهنامه سوره، تحریریه چهارم، شماره ۲۰ )

نویسنده: محمد صادق شهبازی

حضور مخالف مسئله این نیست!


خیلی وقت ها بچه ها به دنبال این هستند که برنامه را با حضور مخالف جذاب کنند و حتی ساختار برنامه طوری چیده می شود که مخالفین محوریت دارند. مثلاً بچه های بسیج هی نامه بزنند به انجمن یا مثلاً مناظره صرفاً چنین دوگانه ای را شکل بدهد و... واقعیت این است که این فضای انفعالی باعث می شود بچه ها در زمین طرف مقابل بازی کرده و صرفاً به یک سری شبهات او پاسخ دهند و قدرت اثرگذاری فعال را از دست بدهند. نگاه بدنه­ی عمومی هم به آن­ها به عنوان گروه­هایی که سرگرم دعواهای بی­معنی هستند تقلیل می­یابد. یکی از اساتید دانشگاه تهران - که دختر یکی از روشن فکران برجسته دوران انقلاب است- می گفت زمانی که در دوره انقلاب فرانسه دانشجو بودم در سوربن دو نفر ایرانی بودیم دو میز داشتیم میز من که طرفدار انقلاب بودم و میز دیگر که طرفدار مارکسیسم و من با یک بلندگو علیه او سخن می گفتم و او نیز چنین می کرد و کسی غیر از ما دو تن ایرانی نبود. این­ها مشغول همدیگر می شوند و مردم کار دیگری می کنند. همان ضرب المثل معروف دوره­ی مشروطه می شد که به طرف گفتند تو طرفدار مشروطه­ای یا سلطنت، طرف گفت من عیال وارم!

البته خوب است فضا طوری فراهم شود که برای طرف مقابل با انتخاب موضوع مناسب، دعوت چهره به چهره و نه رسمی و احیاناً گوشه زدن هایی در تریبون هایی مثل نشریه و برد و... و یا با برگزاری برنامه در موضوعاتی که برای دو طرف جذاب است، به صحنه بیایند. اما نیامدن آن ها چیزی را عوض نمی کند آمار بدبینانه و خوش بینانه فعالان دانشجویی را ۲% تا ۷% کل دانشجویان اعلام می کند، از همه مهم تر اثر گذاری روی بدنه ی عمومی حزب اللهی، متدین، حتی خاکستری است. حتی اگر جریان معاند و مخالف نیاید، فضای بازتری برای تعامل و نمایش منطقی بودن مجموعه فراهم می شود. البته گاهی لازم است این اتفاق هم صورت بگیرد، کسانی هم که نمی آیند چه استاد چه دانشجو حتی اگر در جبهه ­ی خودی، خوب است، رسماً اعلام شوند مثلاً حتی گاهی برای ایجاد انگیزه و در محل سؤال قرار گرفتن می توان اسامی آن ها را در قالب بیانیه و مصاحبه به رسانه ها داد یا حد اقل در برنامه از جناب برگزار کنندگان و مجری اعلام کرد. برای ملاحظات امنیتی آن ها می شود با مسئولین صحبت کرد یا حتی در صورت ظلم به آن ها و برخورد با کسی به صرف صحبت با کرسی بیانیه حمایتی داد و با انجام چنین کاری هم حاشیه ی امن ساخت هم تهمت بسته بودن فضا را از روی نظام برداشت.

مسئله ی فضاسازی قبل از برنامه


برگزار کردن یک کرسی گرچه به خودی خود جذاب است، اما باید برای افراد چه دانشجو و چه رسانه های عمومی فضاسازی کرد. این کار می تواند از مدتی قبل از برنامه حداقل هفته ی برنامه با زدن پیامک، میل زدن، نصب پوستر و تبلیغات مناسب مثلاً در خوابگاه و سلف و نمازخانه و...، چاپ کردن مطلب در نشریه، استفاده از بردها، نصب دیوار جیغ (بردی که با موضوع مشخصی گذاشته می شود و افرادی دیم توانند در صفحه ی خالی بزرگی آزادانه نظر خود ر بنویسند)، پر کردن برد و دانشکده یا دانشگاه از تبلیغات و سؤالات مرتبط، انجام کارهای هنری و یا توزیع محتوای موازی و ... به کار گرفت.

آماده کردن بچه های خودی گپ درونی و بحث های خود امت حزب الله


رفتن و شرکت در برنامه آمادگی می خواهد. باید برای بچه های مجموعه فضاسازی کرد. مثلاً با فرستادن جملات آقا و نصب ان ها در دفتر، جلسه گذاشتن و صحبت از ضرورت و بحث های چهره به چهره و ...بسیاری از اوقات بچه ها چیزی نمی گویند و آزاد اندیشی نمی کنند چون اندیشه ای نیست که آزاد شود. باید به بچه ها کمک کرد، مثلاً یک هفته قبل از برنامه جزوات مرتبط یا کتاب های خوبی را معرفی و حتی تقسیم کرد و از بچه ها خواست که بروند و بخوانند. می توان از طریق سایت های فکری مثل باشگاه اندیشه، کانون اندیشه، حوزه، شارح، راسخون، تبیان، کتابخانه نور، مجموع مقالات نور، پرسمان و... یا سایت های مجموعه های دانشجویی نظری تر عدالتخواهی، مطالبه، تریبون مستضعفین و سایت های موردی خاص استفاده کرد. حتی به جای دعوت از یک سری اساتید و دانشجویان می توان از آن ها برای یافتن منابع مناسب مطالعه کمک گرفت. برای ریختن ترس بچه ها می توان جلسات گفت و گوی درون تشکیلاتی برگزار کرد. مثلاً موازی کرسی آزاد اندیشی با موضوعی خاص جلسه ای برای خود بچه ها گذاشت و از آن ها خواست تا هر یک کتابی را مطالعه کنند و در آن جلسه خلاصه­ی آن جزوه یا کتاب یا مقاله و نکات دیگر خودشان را بگویند این کار هم به ریخته شدن ترس بچه ها، هم به منسجم شدن آن ها و به دنبال مطالعه رفتن آن ها کمک می کند. از عادی ترین آدم های مجموعه و غیرفکری ترین ها هم برای این مسئله نباید غفلت کرد. همه در سطحی باید حرف بزنند و مطالعه کنند.

تا کم نیاورید و بحث نکنید به دنبال سواد و مطالعه نخواهید رفت.


یکی از معضلات همین است که بچه ها فکر می کنند چون دانشجو هستند و سطح مطالعات­شان پایین است و اساساً اندیشه ای ندارند که آزاد کنند از کرسی فرار می کنند. بعضی اوقات این به نیت ترس از خراب کردن نظام و انقلاب و عدم دفاع و... صورت می گیرد یا بچه ها می گویند خب چه کنیم اول برویم خودسازی فکری کنیم بعد هم حلقه ی مطالعاتی می گذارند بیش تر هم با موضوع اصول عقاید و هیچ گاه اساساً کرسی آزاد اندیشی ای شکل نخواهند داد. واقعیت اما این است که تا بچه ها مقابل نیاز قرار نگرفته درک نکنند که ضعف معرفتی دارند به دنبال اصلاحش نمی روند و یا می روند در فلان مسئله­ی کلامی که تخصص یک دانشجوی پزشکی و فنی نیست وقت اضافه می گذارند ۱۰ تا کتاب هم می خوانند اما در مورد مسائل مبتلا به نمی­توانند حرفی بزنند و... مهم است این در معرض نیاز واقع شدن هم به آدم جهت می دهد هم انگیزش ایجاد می کند، مهم ترین دلیل رشد نسل انقلاب هم همین بود چون مجبور بودند بگویند دفاع کنند، عادت به مطالعه و بحث و رشد کردن پیدا می کردند و در آن فضا غیر فکری ترین آدم ها هم می خواندند. این مسئله کلیدی است که حتی مشکل عدم استقبال بچه ها از کار فکری و حلقه های مطالعاتی همیشه خالی یا پاتوق دانشجویان غیر فعال را به جایگاه واقعی می رساند.

ادامه دارد...

بیان

ابزار هدایت به بالای صفحه