نویسنده: محمد صادق شهبازی
حضور مخالف مسئله این نیست!
خیلی وقت ها بچه ها به دنبال این هستند که برنامه را با حضور مخالف جذاب کنند و حتی ساختار برنامه طوری چیده می شود که مخالفین محوریت دارند. مثلاً بچه های بسیج هی نامه بزنند به انجمن یا مثلاً مناظره صرفاً چنین دوگانه ای را شکل بدهد و... واقعیت این است که این فضای انفعالی باعث می شود بچه ها در زمین طرف مقابل بازی کرده و صرفاً به یک سری شبهات او پاسخ دهند و قدرت اثرگذاری فعال را از دست بدهند. نگاه بدنهی عمومی هم به آنها به عنوان گروههایی که سرگرم دعواهای بیمعنی هستند تقلیل مییابد. یکی از اساتید دانشگاه تهران - که دختر یکی از روشن فکران برجسته دوران انقلاب است- می گفت زمانی که در دوره انقلاب فرانسه دانشجو بودم در سوربن دو نفر ایرانی بودیم دو میز داشتیم میز من که طرفدار انقلاب بودم و میز دیگر که طرفدار مارکسیسم و من با یک بلندگو علیه او سخن می گفتم و او نیز چنین می کرد و کسی غیر از ما دو تن ایرانی نبود. اینها مشغول همدیگر می شوند و مردم کار دیگری می کنند. همان ضرب المثل معروف دورهی مشروطه می شد که به طرف گفتند تو طرفدار مشروطهای یا سلطنت، طرف گفت من عیال وارم!
البته خوب است فضا طوری فراهم شود که برای طرف مقابل با انتخاب موضوع مناسب، دعوت چهره به چهره و نه رسمی و احیاناً گوشه زدن هایی در تریبون هایی مثل نشریه و برد و... و یا با برگزاری برنامه در موضوعاتی که برای دو طرف جذاب است، به صحنه بیایند. اما نیامدن آن ها چیزی را عوض نمی کند آمار بدبینانه و خوش بینانه فعالان دانشجویی را ۲% تا ۷% کل دانشجویان اعلام می کند، از همه مهم تر اثر گذاری روی بدنه ی عمومی حزب اللهی، متدین، حتی خاکستری است. حتی اگر جریان معاند و مخالف نیاید، فضای بازتری برای تعامل و نمایش منطقی بودن مجموعه فراهم می شود. البته گاهی لازم است این اتفاق هم صورت بگیرد، کسانی هم که نمی آیند چه استاد چه دانشجو حتی اگر در جبهه ی خودی، خوب است، رسماً اعلام شوند مثلاً حتی گاهی برای ایجاد انگیزه و در محل سؤال قرار گرفتن می توان اسامی آن ها را در قالب بیانیه و مصاحبه به رسانه ها داد یا حد اقل در برنامه از جناب برگزار کنندگان و مجری اعلام کرد. برای ملاحظات امنیتی آن ها می شود با مسئولین صحبت کرد یا حتی در صورت ظلم به آن ها و برخورد با کسی به صرف صحبت با کرسی بیانیه حمایتی داد و با انجام چنین کاری هم حاشیه ی امن ساخت هم تهمت بسته بودن فضا را از روی نظام برداشت.
مسئله ی فضاسازی قبل از برنامه
برگزار کردن یک کرسی گرچه به خودی خود جذاب است، اما باید برای افراد چه دانشجو و چه رسانه های عمومی فضاسازی کرد. این کار می تواند از مدتی قبل از برنامه حداقل هفته ی برنامه با زدن پیامک، میل زدن، نصب پوستر و تبلیغات مناسب مثلاً در خوابگاه و سلف و نمازخانه و...، چاپ کردن مطلب در نشریه، استفاده از بردها، نصب دیوار جیغ (بردی که با موضوع مشخصی گذاشته می شود و افرادی دیم توانند در صفحه ی خالی بزرگی آزادانه نظر خود ر بنویسند)، پر کردن برد و دانشکده یا دانشگاه از تبلیغات و سؤالات مرتبط، انجام کارهای هنری و یا توزیع محتوای موازی و ... به کار گرفت.
آماده کردن بچه های خودی گپ درونی و بحث های خود امت حزب الله
رفتن و شرکت در برنامه آمادگی می خواهد. باید برای بچه های مجموعه فضاسازی کرد. مثلاً با فرستادن جملات آقا و نصب ان ها در دفتر، جلسه گذاشتن و صحبت از ضرورت و بحث های چهره به چهره و ...بسیاری از اوقات بچه ها چیزی نمی گویند و آزاد اندیشی نمی کنند چون اندیشه ای نیست که آزاد شود. باید به بچه ها کمک کرد، مثلاً یک هفته قبل از برنامه جزوات مرتبط یا کتاب های خوبی را معرفی و حتی تقسیم کرد و از بچه ها خواست که بروند و بخوانند. می توان از طریق سایت های فکری مثل باشگاه اندیشه، کانون اندیشه، حوزه، شارح، راسخون، تبیان، کتابخانه نور، مجموع مقالات نور، پرسمان و... یا سایت های مجموعه های دانشجویی نظری تر عدالتخواهی، مطالبه، تریبون مستضعفین و سایت های موردی خاص استفاده کرد. حتی به جای دعوت از یک سری اساتید و دانشجویان می توان از آن ها برای یافتن منابع مناسب مطالعه کمک گرفت. برای ریختن ترس بچه ها می توان جلسات گفت و گوی درون تشکیلاتی برگزار کرد. مثلاً موازی کرسی آزاد اندیشی با موضوعی خاص جلسه ای برای خود بچه ها گذاشت و از آن ها خواست تا هر یک کتابی را مطالعه کنند و در آن جلسه خلاصهی آن جزوه یا کتاب یا مقاله و نکات دیگر خودشان را بگویند این کار هم به ریخته شدن ترس بچه ها، هم به منسجم شدن آن ها و به دنبال مطالعه رفتن آن ها کمک می کند. از عادی ترین آدم های مجموعه و غیرفکری ترین ها هم برای این مسئله نباید غفلت کرد. همه در سطحی باید حرف بزنند و مطالعه کنند.
تا کم نیاورید و بحث نکنید به دنبال سواد و مطالعه نخواهید رفت.
یکی از معضلات همین است که بچه ها فکر می کنند چون دانشجو هستند و سطح مطالعاتشان پایین است و اساساً اندیشه ای ندارند که آزاد کنند از کرسی فرار می کنند. بعضی اوقات این به نیت ترس از خراب کردن نظام و انقلاب و عدم دفاع و... صورت می گیرد یا بچه ها می گویند خب چه کنیم اول برویم خودسازی فکری کنیم بعد هم حلقه ی مطالعاتی می گذارند بیش تر هم با موضوع اصول عقاید و هیچ گاه اساساً کرسی آزاد اندیشی ای شکل نخواهند داد. واقعیت اما این است که تا بچه ها مقابل نیاز قرار نگرفته درک نکنند که ضعف معرفتی دارند به دنبال اصلاحش نمی روند و یا می روند در فلان مسئلهی کلامی که تخصص یک دانشجوی پزشکی و فنی نیست وقت اضافه می گذارند ۱۰ تا کتاب هم می خوانند اما در مورد مسائل مبتلا به نمیتوانند حرفی بزنند و... مهم است این در معرض نیاز واقع شدن هم به آدم جهت می دهد هم انگیزش ایجاد می کند، مهم ترین دلیل رشد نسل انقلاب هم همین بود چون مجبور بودند بگویند دفاع کنند، عادت به مطالعه و بحث و رشد کردن پیدا می کردند و در آن فضا غیر فکری ترین آدم ها هم می خواندند. این مسئله کلیدی است که حتی مشکل عدم استقبال بچه ها از کار فکری و حلقه های مطالعاتی همیشه خالی یا پاتوق دانشجویان غیر فعال را به جایگاه واقعی می رساند.
ادامه دارد...