شاعر: سید مهدی سرخان
حسین... باز غلام سیاه جامانده
دوباره داغ حرم روی قلب ما مانده
مسافران تو راهی شدند سمت حرم
مسافر دلِ من از همه جدا مانده
همه اجازه ی رفتن گرفته اند ولی
جواز رفتن این نوکرت چرا مانده؟
"دعا کنید که من اربعین حرم باشم"
هنوز روی لبم ذکر یا رضا مانده
به سمت کرببلا مایل است هرقدمم
به عشق توست اگر تن به روی پا مانده
اگر چه راه من زراه تو جدا شده است
ولی دو چشم ترم بین روضه ها مانده
گناه موجب دوری از حرم شده است
مقصرش خود ماییم ونفس وامانده
به لطف توست اگر نوکر تو آقا شد
به لطف توست گناهی که در خفا مانده
هنوز منتظرم تا برات را بدهی
نشسته ام سر راهت، ببین گدا مانده...
هر آنچه خواسته ام داده ای همیشه حسین..
فقط پیاده روی تا به کربلا مانده
دو مرتبه همه رفتند اربعین، اما
حسین... باز غلام سیاه جامانده...
شاعر: محمد جواد شیرازی
مشکلاتم با توسل کردن آسان می شود
دردهایم غالبا در روضه درمان می شود
ابر چشمانم فقط بهر شما باریده است
شکر، در ماه عزا باران دوچندان می شود
شهر آلوده دوباره پاک و سالم می شود
با لوای تو مزین هر خیابان می شود
بار عام است و گنهکاران همه برگشته اند
هرکه می گوید حسین از نو مسلمان میشود
خوش به حالم هر سحر بر تو سلامی می دهم
شب به شب ذکرم فقط جانم حسین جان می شود
شب به شب در روضه ها تا عرش بالا می روم
قالی در روضه هم فرش سلیمان می شود
هر کسی که طعنه زد بر این لباس مشکیم
می رسد یک روز از حرفش پشیمان می شود
در عزایت عرشیان لطمه به صورت می زنند
حضرت جبریل هم پاره گریبان می شود
آب کم می نوشم و حالم دگرگون می شود
این لبم یاد لبت وقتی که عطشان می شود
هرکه دارد کیشِ خود، من پای عشقت مانده ام
سینه ام یاد تنت تا حشر عریان می شود
دستباف فاطمه آخر به غارت می برند
زینبت هم از تعجب مات و حیران می شود
می کُشد تا می کِشد خنجر مرا شمر لعین
سینه ام می سوزد آقا او که خندان می شود
روضه هایی هست... اما کو توان خواندنش
الغرض فعلا میان سینه کتمان می شود
ذکرِ لعن من نصیب ابن سعد و حرمله
بر یزید و شمر و زجر و ابن مرجان می شود
نوجوانان حسینیه همه «فهمیده» اند
«روضه ی قاسم» به پا در «هشت آبان» می شود
خوش به حال هر کسی که یار او را می خرد
ظهر عاشورا برایش عید قربان می شود