ابزار رایگان وبلاگ

تماس با ما کد ۰۰ :: نشریه قطعه گمشده

اسلایدر

طبقه بندی موضوعی

۵ مطلب با موضوع «نشریه قطعه گمشده :: کد ۰۰» ثبت شده است

لوگو نشریه قطعه گمشده

دست نوشته های یک دانشجوی ورودی 1400

 

   امروز به دلیل این‌که دیشب برای انجام فعالیت‌های علمی-عملی مدوّن و برنامه ریزی شده خودم از جمله مباحثه فنی-تخصصی مسائل و نیز نهایی کردن نگارش ملاقه(ببخشید مقاله) پژوهشی- کاربردی، خیلی بیش تر از دیروقت، خواب مرا با خودش برد؛ وقتی که بیدار شدم، داشت اذان صبح از بلندگو هاپخش می‌شد. متأسفانه توفیق نماز شب را از دست داده بودم و بسی ناراحتی و افسوس مرا در برگرفت. همه‌ی هم‌اتاقی‌هایم به مسجد رفته بودند. سراسیمه و دوان دوان خود را به مسجد مقدّس دانشگاه رساندم. اما به یک رکعت نماز، نرسیدم که هیــچ... داخل مسجد هم جایی برای نماز خواندن پیدا نکردم؛ حتی در طبقه‌ی دوم! از بس که شلوغ بود و دانشجویان –این سنگر سازان بی سنگر-، این سنگر اسلام را با حضور انقلابی خود، پُر کرده بودند. خلاصه این‌که هنوز دارم خودم را توبیخ می‌کنم و به نفسم ناسزا می‌گویم که لابد دیروز گناهی یا ترک اولایی از بنده سر زده  است که نمی‌توانم خودم را ببخشم که نماز شبم قضا شده است. سپس برای صرف صبحانه‌ی یارانه‌ - کارانه ای دانشگاه (شامل کره و عسل و شیر، با چای اضافه) به غذاخوری نرفتم تا آن گوشت‌هایی که دیروز در حال گناه بر تنم آمده، آب شود. حالا نمی‌دانم از این به بعد، چه‌طور سرم را جلوی دوستان و اساتید محترم و مسئولان زحمت‌کش دانشگاه بالا بگیرم. سابقه نداشته است کسی در دانشگاه نماز شبش قضا بشود. طبق تاریخ شفاهی دانشگاه، آخرین باری که کسی نماز شبش قضا شد، برمی‌گردد به سال‌هایی بسیار دور که طرف، بیش از یک هفته دوام نیاورد و از غصّه، دق کرد و مُرد!

فکر می‌کنم به دلیل دل‌داری دادن به بنده بود که حاج آقا مباشریحفظه ا... بین دو نماز ظهر و عصر، فرمودند: "به من خبر داده‌اند که یک نفر نماز شبش قضا شده است. البته امیدوارم دروغ باشد و قطعاً هم چنین است. اما آن آقایی که چنین خطایی مرتکب شده، استغفار کند و قربانی کند تا إن شاء ا... مشمول عفو الهی بشود. بنده به گزینش توصیه می‌کنم از این پس، بیش‌تر دقت کند و اجازه ندهد هر کسی وارد دانشگاه شود و فضای معنوی این بهشت را مخدوش کند."

وای... دانشگاهم توچقدر خوبیییییییی...!!!

لوگو نشریه قطعه گمشده

یادداشت های یک دانشجوی کد 1400

   دیشب همه‌ی تشکل‌های دانشگاه به صورت هماهنگ و منسجم، یک برنامه‌ی جامع و آموزنده و سرگرم‌کننده برگزار کردند. انصافاً چیزی هم کم نداشت و ایشان، از جان و دلشان مایه گذاشته بودند. به طوری که تقریباً اکثر بچه‌ها با حضور گرم و نرمشان، حمایت خود را از این‌گونه برنامه‌ها اعلام داشتند.

تشکل‌های کاملاً دانشجویی دانشگاه هر روز چند جلسه با یک‌دیگر برگزار می‌کنند تا ضمن تحکیم فضای صمیمیت و تعامل سازنده و ابراز احساسات و ارادات لازمه و قربان صدقه‌ی هم‌دیگر رفتن و تعارف تیکه پاره کردن، جهت بهره‌مندی هرچه بیش‌تر دانشجویان و عدم تداخل برنامه‌هایشان، برنامه بریزند. در قسمتی از مشروح مذاکرات این جلسات که در نشریه‌ی مشترک ایشان که «ما» نام دارد، چاپ شده، چنین آمده است:

 * خوب جناب آقای فرهیخته‌ی اصل؛ رییس محترم تشکل فرهیختگان! لطفاً بفرمایید که برای عید نوروز چه برنامه‌هایی دارید؟

**  اختیار دارید جناب بالایی! رییس کلّ تشکل کدبالاییان! شما کدتان بالاتر است و چهارتا کتاب بیش‌تر از ما پاره فرموده‌اید!

*  اصلاً بهتر است از کوچک به بزرگ، شروع کنیم. لطفاً آقای پایینی از تشکل کدپایینیان، برنامه‌های فرهنگی، هنری، تربیت بدنی، جسمانی، روحانی، ادبی، بی‌ادبی و... خود را بیان بفرمایند.

*** بنده شکر می‌خورم اگر زودتر از بزرگ‌ترهایم، زبان در دهان بچرخانم! از قدیم گفته‌اند کدپایینی‌ها گستاخ هستند؛ اما نه دیگر تا این حد! رعایت احترام کدبالایی، از خط قرمزهای ماست.

* نفرمایید آقا! شما کدپایینی‌ها قلبتان پاک‌تر است و هنوز مانند ما آلوده‌ی دنیا نشده‌اید! بنده حقیقتاً به شما غبطه می‌خورم؛ دولُپه هم می‌خورم!

...

خلاصه که انسان واقعاً لذت می‌برد از این همه تعامل و همکاری و هماهنگی و لطافت ومهربانی و... آقایان رئیس !!!

دست نوشته های یک دانشجوی کد 1400

   امروز هم مانند هر روز، خوشحال و خندان و راضی، از جلسه‌ی امتحان به اتاق رفتم. وسایلم را جمع کردم تا عازم شهرستان شوم. آه! دل من طاقت دوری از غذاهای چرب و اقامتگاه گرم و تخت‌خواب نرم و... را ندارد! گفتم بهتر است پیش از خروج از دانشگاه، یک بار دیگر از اینترنت پرسرعت دانشگاه استفاده کنم. هنگامی که صفحه‌ی گلستان در کسری از ثانیه، بارگزاری گردید، با صحنه‌ای باورنکردنی رو به رو شدم و اشک شوق در دیدگانم حلقه بست. اساتید زحمت‌کش با وجود مشغله‌ی بسیاری که دارند، لطف فرموده‌اند و نمرات را وارد سامانه کرده‌اند؛ حتی امتحان همین امروز که هنوز یک ساعت هم از آن نگذشته است! همه‌ی نمراتم 20 شده بود و اگر به همین صورت پیش بروم، ممتاز می‌شوم و می‌توانم چند واحد غیرحضوری بگیرم؛ البته من هرگز غیرحضوری نخواهم گرفت و توفیق شرکت در کلاس اساتید بزرگ را از دست نخواهم داد. اساتیدی که دانشجویان دانشگاه‌های دیگر، آرزوی یک لحظه زیارت ایشان را دارند! هنگامی که دیدم همه‌ی نمراتم 20 شده است، دریافتم که برخی از اساتید محترم، برگه‌هایم را با مسامحه تصحیح فرموده‌اند و لطف و عنایات خاصه‌ی خود را بر حقیرِ سراپا تقصیر، ارزانی داشته‌اند. چراکه بنده مطمئن هستم در سه تا از درس‌هایم، نیم نمره غلط داشته‌ام و حقّم، بیش‌تر از 5/19 نمی‌باشد. بنابراین به سرعت دست به کار شدم و بر نمرات این سه درس، اعتراض وارد ساختم و خطاب به سه استاد محترم، پس از عرض سلام و ارادت لازم و سایر مخلّفات، نگاشتم: «این شاگرد کوچک شما یقین دارد خطایی غیر قابل چشم‌پوشی در امتحان داشته است و نمره‌ای که عنایت فرموده‌اید، بسیار بیش‌تر از آن‌چه که باید، می‌باشد. لذا خواهشمند است در اسرع وقت به اعتراض حقیر رسیدگی فرمایید. ما از آن خانواده‌هایی نیستیم که با نمره و مدرکِ شبهه‌ناک، ارتزاق نماییم؛ چراکه معتقدیم اگر کسی مال حرام بر سر سفره‌اش ببرد، فرزندانش معتاد می‌شوند و همسرش از او طلاق می‌ستاند و خودش هم جوان‌مرگ می‌گردد. با تشکر عاجزانه از حسن توجه جنابتان»!!!

واقعاً که... دانشگاه متشکریم...

برگی از خاطرات دانشجوی کد 1400

 امروز اولین امتحان‌مان برگزار شد. پیش از امتحانات، خیلی می‌ترسیدم که مبادا از ترس و اضطراب، بلایی سر خودم، رفقا و در ودیوار و صندلی ها و... بیاورم و آبرویم برود؛ اما وقتی وارد سالن امتحانات شدم، نظرم بیش از 360 درجه تغییر کرد؛ دست به دعا برداشتم و عاجزانه از حضرت حق استدعا کردم که ای کاش هر روز امتحان داشتیم! اصلاً کاش محل زندگی‌ام همین سالن بود! هر کس دیگری جز بنده هم، این فضای رؤیایی را درک می‌کرد، قطعاً دست به چنین دعایی برمی‌داشت! اما صحنه‌هایی که با چشمان مبارکم مشاهده کردم:

  1. وجود صندلی‌های نرم و استاندارد که تاشو هم بودند و اگر کسی خوابش می‌گرفت(که معمولا زیاد پیش می آید)، می‌توانست بخوابد... من هم فرصت را از دست ندادم و احساس می‌کردم که بر روی بال ملائک خوابیده‌ام! خواب‌های خوشی هم دیدم که تا به حال ندیده بودم...(نمره بیست کلاس، شاگرد اولی و...)
  2. سالن، خالی از مراقبان آرام و بی سر وصدا بود(البته دوربین های مدار بسته و هوشمند وظایف آنها را انجام می دادند) و به جای آن، چندین خدمتکار، بیرون سالن، آماده‌ی خدمت به دانشجویان ایستاده بودند. فقط کافی بود کلید قرمز رنگی که روی دسته‌ی صندلی‌ها تعبیه شده بود را فشار دهم تا هر نیازی از قبیل انجام ماساژ به صورت رایگان، چای، قهوه، کیک، نوشیدنی‌های انرژی‌زا و... را برآورده سازند.
  3. حضور کامل اساتید و راهنمایی‌های راه‌گشای ایشان که نه تنها انتقام نمی‌گیرند، امتحان را هم به اصرار ما برگزار می‌کنند؛ چون معتقدند نمره‌ی همه‌ی ما 20 است و دوست ندارند که ما هراسی به دل، راه دهیم و درس را برای نمره بخوانیم. سرسخت‌ترین مخالف برگزاری امتحانات، رییس محترم آموزش دانشگاه است. ایشان از بس به فکر دانشجوهاست، ترجیح می‌دهد بودجه‌ی آموزش را صرف دعوت از اساتید بزرگ کند و در مصرف کاغذ و... نیز صرفه‌جویی‌های لازم را بفرماید تا درختان کم‌تری قطع شود و دانشجویان در هوای پاک‌تری تنفس کنند! آخر سر هم به اصرار دانشجویان که تهدید به آتش زدن آموزش کرده بودند، راضی به برگزاری امتحانات شد.
  4. تهویه‌های قدرتمند و بدون صدا با مکانیسم روشن و خاموش شدن پیشرفته!!!، باعث می‌شد انسان با یک نفس عمیق، روح و جانش تازه گردد.
  5. از وضعیت ظاهری و نورپردازی سالن، تا امکانات فوق حرفه ای جهت برگزاری امتحانات به صورت رایانه ای و مدرن و... که دیگر نمی توان هیچ چیزی گفت. از بس همه چی خوب و آرومه...

واقعا که... دانشگاه متشکریم....

دانشجوی ورودی 1400

   یکی از دانشجویان کُد 1400 اقدام به انتشار دست‌نوشته‌های خود فرموده است:

16 آذر سال 1400 هجری خورشیدی: امروز به ساختمان مرکزی که به آن آموزش می‌گویند، رفتم تا ناقصیِ مدارکم را کامل کنم. وارد هر اتاق که می‌شدم، کارمند که چه عرض کنم، فرشته‌ای می‌دیدم که سخت مشغول کار است؛ اما هنگامی که یک دانشجو را می‌بیند، انگار رییس جمهور را زیارت کرده است! تمام‌قد می‌ایستد و ادای احترام می‌کند؛ تا جایی که دیگر داشتم از خجالت، آب می‌شدم. به درستی که کارمندان این دانشگاه هم مانند اساتید و دانشجویانش، مرجع تمامی کارمندان و الگوی آنان می‌باشند.امروز تونستم به راحتی و از طریق مرورگرملی وارد سامانه ی زیبا و شکیل گلستان شوم، تونستم هم غذام رو رزرو کنم، هم برای نمایندگی بلوک اسمم رو بنویسم، هم برا شب استخر رو رزرو کنم و هم اینترنتی اردوی کوهنوردی آخر هفته رو ثبت نام کنم؛ تازه تونستم پروفایل فعالیتهای پژوهشی ، فرهنگی خودم رو بروز کنم و خلاصه بعدش هم مشخص و دقیق تمام اطلاعات آموزشی ام رو ببینیم وبه راحتی از اون گزارش و خروجی بگیرم...

واقعا دانشگاه چه کرده با این سامانه پویا و یکپارچه و خوبش....!!!! دانشگاه متشکریم...

ابزار هدایت به بالای صفحه