ابزار رایگان وبلاگ

تماس با ما آئین نامه ها وشیوه ها :: نشریه قطعه گمشده

اسلایدر

طبقه بندی موضوعی

۵ مطلب با موضوع «آئین نامه ها وشیوه ها» ثبت شده است

نویسنده: محمد صادق شهبازی

بعضی موضوعات مناسب برای کرسی ها (این موضوعات طوفان فکری یکی از فعالان دانشجویی است که چندی پیش ارسال کرده بود و تنها به عنوان مشتی از خرمن گسترده­ی موضوعات قابل بررسی و نه لزوماً موارد مناسب است. شاید بسیاری از این موضوعات احتیاج به ریز شدن و عینی شدن دارد. و بسته به هر دانشکده و دانشگاه و شهرو شرایط زمانی و مکانی قابل تغییر باشد. این لیست حتی جامع و مانع نیست. اما به عنوان یک نمونه می تواند شروع خوبی برای باز شدن فکر دست اندر کاران کرسی ها باشد. لیست های موضوعات دیگری که به وسیله­ی جاهایی مثل کانون اندیشه­ی جوان تهیه شده یا سرفصل های موضوعات سایت باشگاه اندیشه و.... تهیه شده به فریاند تفکر برای انتخاب موضوع کمک می کند. )

نویسنده: محمد صادق شهبازی

برای مشاهده ی نمونه ی عینی در این حوزه خوب است بعضی از خاطرات اول انقلاب را در این مورد مرور کنیم:


«انقلاب که شد من اول راهنمایی بودم. آن اوایل بحث و مناظره و جنگ و دعوا بین گروه های مختلف خیلی زیاد بود. یادم است روبروی دانشگاه تهران شده بود پاتوق گروهک ها و دسته ها برای بحث و مناظره. کار ما این شده بود که هر روز حدود ساعت ۴، ۵ بعد از ظهر می رفتیم دم در دانشگاه و شروع می کردیم به بحث کردن با گروه های مختلف. بحث و حرف تا ساعت حدود ده شب. ساعت ده که می شد می گفتیم خب، تا همین جا امشب کافیه و بر می گشتیم. وقتی که بر می گشتیم تازه اول کار بود. بایستی برای اینکه در بحث ها کم نیاوریم کتاب های فکری خودمان را خوب می خواندیم، و برای اینکه طرف را خوب گیر بیندازیم و محکومش کنیم بایستی کتاب های آن طرفی ها را هم می خواندیم که ببینیم چه می گویند. دوباره روز بعد ساعت ۴ همین آش و همین کاسه. کار هر روزمان بود. ما آن زمان راهنمایی بودیم؛ و در همه بحث ها هم شرکت می کردیم. فضای آن زمان آن گونه بود و فضا و جو حزب اللهی های الآن هم این گونه. الآن تشنگی نیست. امروز بچه هیئتی ها تعداد کتاب هایشان، از تعداد نوارها و برچسب ها و پوسترشان کمتر است.» (مصطفوی مرتضی، ۱۳۸۵، الآن تشنگی نیست، ماهنامه حیات بسیج دانشجویی دانشگاه امام صادق(ع) شماره ۲)

«اول راهنمایی بودم، ...ما در آن ایام بسیجی دوآتشه بودیم اما او جرئت کرد و اولین کسی بود که انجیل را به من داد. کلاس اول دبیرستان بودم که این کتاب را خواندم، اما امروز شاید حتی دانشجوی ما تفاوت» عهد عتیق و «عهد جدید» را نداند! این روند باعث می شد من با یک سری آدم مواجه شوم که می خواستند اعتقادات مرا به محاکمه بکشانند، یک نبرد و کشمکش اعتقادی و لذا مجبور بودم در این میدان هر روز به دانسته هایم اضافه کنم، چون باورهایم توسط کسانی در اطرافم تهدید می شد و این منجر به آن می شد که هر روز دانسته های مکتوب من بیشتر شود، ما اصلاً به رسانه ها متکی نبودیم، خودمان این کارها را می کردیم، ...آدم هایی بودند که اعتقادات ما را تهدید می کردند. مثلاً همین آدم وقتی انجیل را به من داد، گفت: علاوه بر قرآن، اعتقادات دیگری هم هست، چرا این نه؟ اصلاً چرا مسلمان هستی؟ ناگهان مرا در مقابل یک سؤال بزرگ قرار داد، دیدم راست می گوید، کاپیتال مارکس را هم او به من داد، می خواندم و سراغ یک نفری می رفتم که از من بیشتر می دانست که این یعنی چه؟ الآن صد دکتر را ببینی یکی کاپیتال مارکس را حتی رؤیت نکرده. کتاب را ببیند وحشت می کند. کی آن را ورق می زند؟ اما ما چون احساس می کردیم اعتقاداتمان در حال تهدید است آن را می خواندیم. بشر امروز چون احساس می کند رسانه آن میزان از اعتقادات را که لازم است تزریق می کند، دنبال دفاع از اعتقاداتش نمی رود، یا شاید اصلاً اعتقادی ندارد که از آن دفاع کند، اما آنجا این چالش وجود داشت. بعدها در دوره ای جوّ پلیسی آن قدر حاکم شد، که آدم هایی که خلاف عقیده روز را داشتند، جرئت ابراز عقیده پیدا نمی کردند، لذا تنشی ایجاد نمی شد، در نتیجه همه یک طرفی بودند. هیچ کس برای دفاع از اعتقاداتش سعی نمی کرد به دانسته های خود بیفزاید و کتاب های جدید بخواند. در دوره ای مثل سال ۶۳ تا ۶۷ در دانشگاه جوّ خاصی حاکم بود، در انتخابات انجمن اسلامی ۹۰ عضو داشتیم. وقتی اعضای اصلی می آمدند، بر پشتشان رد شلاق های ساواک را نشان می دادند، من با ۱۷ سال سن کاندیدا شدم، اتفاقاً رأی هم آوردم و مسئول تبلیغات انجمن اسلامی شدم، سال های جنگ بود. بدبختانه در آن جوّ پلیسی یک سری رفتارهای اشتباه اتفاق افتاد که الآن تاوان آن را پس می دهیم، اما رفقای شخصی من با وجودی که من عضو انجمن بودم راحت بودند. دوستی عضو حزب توده بود و کتاب های حزب توده را به خانه می آورد، به او می گفتم؛ «احسان طبری» به غلط کردن افتاده است، تو چطور این ها را رها نمی کنی؟ او می گفت؛ «دکتر خاوری» جدیداً رهبر شده و کتاب های او را به من می داد. باور می کنید؟ از مسئولان انجمن بودم، آن هم در آن سال ها و اما این قدر با اطرافیانم راحت بودم. چون به خوانده های خودم متکی بودم چون برای حرف هایشان پاسخ داشتم. اما فکر می کنم خیلی از آن آدم ها سوختند؛ چون این ذهنیت باز را برای پذیرش نداشتند اما ما به سبب همیشه تقابل دنبال حریف بودیم. به خاطر اعتقادی که داشتیم. این باعث می شد حفظ شویم. جنگ که تمام شد، تصمیم گرفتم دنبال اعتقاداتی که برایم مقدس بود به افغانستان و چچن و کوزوو بروم، به سبب اینکه با پوست و خون و گوشت به آن رسیدم. (جعفریان، محمدحسین، ۱۳۸۴ حرف های تازه برای شعر جهان داریم، ماهنامه سوره، تحریریه چهارم، شماره ۲۰ )

نویسنده: محمد صادق شهبازی

حضور مخالف مسئله این نیست!


خیلی وقت ها بچه ها به دنبال این هستند که برنامه را با حضور مخالف جذاب کنند و حتی ساختار برنامه طوری چیده می شود که مخالفین محوریت دارند. مثلاً بچه های بسیج هی نامه بزنند به انجمن یا مثلاً مناظره صرفاً چنین دوگانه ای را شکل بدهد و... واقعیت این است که این فضای انفعالی باعث می شود بچه ها در زمین طرف مقابل بازی کرده و صرفاً به یک سری شبهات او پاسخ دهند و قدرت اثرگذاری فعال را از دست بدهند. نگاه بدنه­ی عمومی هم به آن­ها به عنوان گروه­هایی که سرگرم دعواهای بی­معنی هستند تقلیل می­یابد. یکی از اساتید دانشگاه تهران - که دختر یکی از روشن فکران برجسته دوران انقلاب است- می گفت زمانی که در دوره انقلاب فرانسه دانشجو بودم در سوربن دو نفر ایرانی بودیم دو میز داشتیم میز من که طرفدار انقلاب بودم و میز دیگر که طرفدار مارکسیسم و من با یک بلندگو علیه او سخن می گفتم و او نیز چنین می کرد و کسی غیر از ما دو تن ایرانی نبود. این­ها مشغول همدیگر می شوند و مردم کار دیگری می کنند. همان ضرب المثل معروف دوره­ی مشروطه می شد که به طرف گفتند تو طرفدار مشروطه­ای یا سلطنت، طرف گفت من عیال وارم!

البته خوب است فضا طوری فراهم شود که برای طرف مقابل با انتخاب موضوع مناسب، دعوت چهره به چهره و نه رسمی و احیاناً گوشه زدن هایی در تریبون هایی مثل نشریه و برد و... و یا با برگزاری برنامه در موضوعاتی که برای دو طرف جذاب است، به صحنه بیایند. اما نیامدن آن ها چیزی را عوض نمی کند آمار بدبینانه و خوش بینانه فعالان دانشجویی را ۲% تا ۷% کل دانشجویان اعلام می کند، از همه مهم تر اثر گذاری روی بدنه ی عمومی حزب اللهی، متدین، حتی خاکستری است. حتی اگر جریان معاند و مخالف نیاید، فضای بازتری برای تعامل و نمایش منطقی بودن مجموعه فراهم می شود. البته گاهی لازم است این اتفاق هم صورت بگیرد، کسانی هم که نمی آیند چه استاد چه دانشجو حتی اگر در جبهه ­ی خودی، خوب است، رسماً اعلام شوند مثلاً حتی گاهی برای ایجاد انگیزه و در محل سؤال قرار گرفتن می توان اسامی آن ها را در قالب بیانیه و مصاحبه به رسانه ها داد یا حد اقل در برنامه از جناب برگزار کنندگان و مجری اعلام کرد. برای ملاحظات امنیتی آن ها می شود با مسئولین صحبت کرد یا حتی در صورت ظلم به آن ها و برخورد با کسی به صرف صحبت با کرسی بیانیه حمایتی داد و با انجام چنین کاری هم حاشیه ی امن ساخت هم تهمت بسته بودن فضا را از روی نظام برداشت.

مسئله ی فضاسازی قبل از برنامه


برگزار کردن یک کرسی گرچه به خودی خود جذاب است، اما باید برای افراد چه دانشجو و چه رسانه های عمومی فضاسازی کرد. این کار می تواند از مدتی قبل از برنامه حداقل هفته ی برنامه با زدن پیامک، میل زدن، نصب پوستر و تبلیغات مناسب مثلاً در خوابگاه و سلف و نمازخانه و...، چاپ کردن مطلب در نشریه، استفاده از بردها، نصب دیوار جیغ (بردی که با موضوع مشخصی گذاشته می شود و افرادی دیم توانند در صفحه ی خالی بزرگی آزادانه نظر خود ر بنویسند)، پر کردن برد و دانشکده یا دانشگاه از تبلیغات و سؤالات مرتبط، انجام کارهای هنری و یا توزیع محتوای موازی و ... به کار گرفت.

آماده کردن بچه های خودی گپ درونی و بحث های خود امت حزب الله


رفتن و شرکت در برنامه آمادگی می خواهد. باید برای بچه های مجموعه فضاسازی کرد. مثلاً با فرستادن جملات آقا و نصب ان ها در دفتر، جلسه گذاشتن و صحبت از ضرورت و بحث های چهره به چهره و ...بسیاری از اوقات بچه ها چیزی نمی گویند و آزاد اندیشی نمی کنند چون اندیشه ای نیست که آزاد شود. باید به بچه ها کمک کرد، مثلاً یک هفته قبل از برنامه جزوات مرتبط یا کتاب های خوبی را معرفی و حتی تقسیم کرد و از بچه ها خواست که بروند و بخوانند. می توان از طریق سایت های فکری مثل باشگاه اندیشه، کانون اندیشه، حوزه، شارح، راسخون، تبیان، کتابخانه نور، مجموع مقالات نور، پرسمان و... یا سایت های مجموعه های دانشجویی نظری تر عدالتخواهی، مطالبه، تریبون مستضعفین و سایت های موردی خاص استفاده کرد. حتی به جای دعوت از یک سری اساتید و دانشجویان می توان از آن ها برای یافتن منابع مناسب مطالعه کمک گرفت. برای ریختن ترس بچه ها می توان جلسات گفت و گوی درون تشکیلاتی برگزار کرد. مثلاً موازی کرسی آزاد اندیشی با موضوعی خاص جلسه ای برای خود بچه ها گذاشت و از آن ها خواست تا هر یک کتابی را مطالعه کنند و در آن جلسه خلاصه­ی آن جزوه یا کتاب یا مقاله و نکات دیگر خودشان را بگویند این کار هم به ریخته شدن ترس بچه ها، هم به منسجم شدن آن ها و به دنبال مطالعه رفتن آن ها کمک می کند. از عادی ترین آدم های مجموعه و غیرفکری ترین ها هم برای این مسئله نباید غفلت کرد. همه در سطحی باید حرف بزنند و مطالعه کنند.

تا کم نیاورید و بحث نکنید به دنبال سواد و مطالعه نخواهید رفت.


یکی از معضلات همین است که بچه ها فکر می کنند چون دانشجو هستند و سطح مطالعات­شان پایین است و اساساً اندیشه ای ندارند که آزاد کنند از کرسی فرار می کنند. بعضی اوقات این به نیت ترس از خراب کردن نظام و انقلاب و عدم دفاع و... صورت می گیرد یا بچه ها می گویند خب چه کنیم اول برویم خودسازی فکری کنیم بعد هم حلقه ی مطالعاتی می گذارند بیش تر هم با موضوع اصول عقاید و هیچ گاه اساساً کرسی آزاد اندیشی ای شکل نخواهند داد. واقعیت اما این است که تا بچه ها مقابل نیاز قرار نگرفته درک نکنند که ضعف معرفتی دارند به دنبال اصلاحش نمی روند و یا می روند در فلان مسئله­ی کلامی که تخصص یک دانشجوی پزشکی و فنی نیست وقت اضافه می گذارند ۱۰ تا کتاب هم می خوانند اما در مورد مسائل مبتلا به نمی­توانند حرفی بزنند و... مهم است این در معرض نیاز واقع شدن هم به آدم جهت می دهد هم انگیزش ایجاد می کند، مهم ترین دلیل رشد نسل انقلاب هم همین بود چون مجبور بودند بگویند دفاع کنند، عادت به مطالعه و بحث و رشد کردن پیدا می کردند و در آن فضا غیر فکری ترین آدم ها هم می خواندند. این مسئله کلیدی است که حتی مشکل عدم استقبال بچه ها از کار فکری و حلقه های مطالعاتی همیشه خالی یا پاتوق دانشجویان غیر فعال را به جایگاه واقعی می رساند.

ادامه دارد...

بیان

نویسنده: محمد صادق شهبازی


استاد و مدعو مسئله این نیست! (مهم ترین قالب)


بخش عمده ی مشکل در برگزار نشدن کرسی همین مسئله است، که چون همه منتظر استاد و مدعو هستند و اصولاً آدم های حرف دار جدی و رسانه ای هم مدعوند که طبیعتا سرشان شلوغ است، لذا کرسی ها با مشکل مواجه شده است، حال آن که می بینیم مهم ترین مد نظر مقام معظم رهبری همین حرف زدن و بحث دانشجو با دانشجوست: «باید روی مسائل فکر کرد. عزیزان من! روی مسائل فکر کنید تا به نتیجه برسید. نهضت آزاد فکری ای که من پیشنهاد کردم در دانشگاه و حوزه راه بیفتد، برای همین است. تریبون های آزاد بگذارند و با هم بحث کنند؛ منتها نه متعصبانه و لجوجانه و تحریک شده ی به وسیله ی جریانات سیاسی و احزاب سیاسی که فقط به فکر آینده ی کوتاه مدت و مقاصد خودشان هستند و برای انتخابات و امثال آن از جوان ها استفاده می کنند؛ بلکه برای پخته شدن، ورز خوردن و ورزیده شدن و با هدفِ آماده شدن برای ادامه ی این راه طولانی و دشوار، اما بسیار خوش عاقبت.» (بیانات در دیدار دانشجویان و اساتید دانشگاه های استان کرمان ۸۴/۲/۱۹) برای شکستن فضای جمود تحجر و فضای در خودِ «ولش کن! بگذار بشود!» که ویروس واگیر دار نسل سوم انقلاب است، باید همه ی دانشجویان را درگیر کرد، مسئله ی اصلی ما از فضای انزوا خارج کردن همین دانشجوی فعلی فعال یا خاکستری در کف دانشگاه است، نه یک تعداد چهره ی همیشه ثابتی که اصولاً هم از رسانه ها و تریبون دور نیستند و سرشان هم اصولاً گرم کاری است(یک موقعی از بس بچه­های دانشگاه نمی)، تجربیاتی مثل انتخابات دوره های نهم و دهم ریاست جمهوری و تجربه های اول انقلاب نشان داد که این شیوه نه تنها موجب رشد نیروها و درآمدن آن از روزمرگی است که در عمل فضای عموم ی را به صورت کلی عوض می نماید. باید قالب هایی را مد نظر قرار داد که دانشجویان کف دانشگاه­ها را درگیر می کند. مثلاً تریبون آزادهای چارچوب دار، بحث های آزاد و گعده ای و هر قالب دیگری که همه ی دانشجویان را می تواند درگیر کند.

امام (سلام الله علیه) در مورد همین مشکل در اول انقلاب سخن دقیقی دارند: «آقا شما نشسته اید که چهار تا کمونیست بیایند در دانشگاه و قبضه کنند دانشگاه را!؟ شما مگر کمتر از آن ها هستید؟ عدد شما بیشتر از آن هاست؛ حجت شما بالاتر از آن هاست. شما این مسائل را که بگویید، خیانت این ها را می توانید واضح بکنید در آن مکان، در دانشگاه. خیانتشان را می توانید واضح بکنید که خودشان بگذارند بروند. بایستید، صحبت کنید. بگویید آقا، خوب بیایید یکی یکی بگویید ببینم شما چه کاره هستید آمده اید توی دانشگاه دارید اخلال می کنید؟ می خواهید چه بکنید؟ می خواهید درس بگویید برایمان؟ شما کار خودتان را اول حساب بکنید که چه کاره هستید توی این مملکت. شما از اهل این مملکت هستید، یا عمال غیر هستید خودتان را به ما می چسبانید؟ بایستید آقا بگویید. البته باید اشخاصی هم که گوینده هستند بیایند در دانشگاه...در هر صورت عمده، فعالیت خود شماهاست... این ها تودهنی می خواهند آقا! عدد شما زیادتر است؛ حجت شما بالاتر است؛ خیانت آن ها واضح است. گفتن می خواهد. اجتماع بکنید، بگویید مطالب را... آن ها صحبت می کنند؛ شما هم صحبت بکنید. شما ننشینید یکی دیگر برایتان صحبت بکند؛ یک روحانی بیاید صحبت کند؛ خودتان بروید، هر کدامتان می توانید، در مقابل آن ها بایستید صحبت کنید. آن می گوید؛ شما هم بگویید. آن وقت یکی یکی انگشت بگذارید روی کارهایشان که تو این کاری که می کنی برای چیست؟ تو، تو تابع کی هستی که این کارها را می کنی؟»( ۲۳ خرداد ۱۳۵۸)

مهم این است که خود کسانی که در دانشگاه ها هستند، ... چه اساتید و چه جوان هایی که آنجا هستند، این ها خودشان به طور معقولی جلوگیری بکنند، چون این ها حرفی ندارند. اخلالگرها حرفی ندارند، همان فقط می خواهند اخلال کنند. اگر هر کدام [مدعی] شد جلویش بروند بگویند خوب شما چه حرفی دارید؟ حرفت را بزن. (۲۴ شهریور ۱۳۵۸)

«این ها هر کدامشان آمدند در دانشگاه و گفتند، یک مطلبی را گفتند، بروید جلویش بگویید: چه می گویید؟ یک وقت می خواهد هیاهو کند، که اکثراً این طوری هستند، این ها را سرانشان که وادار می کنند به هیاهو، جمع بشوید دورش بگویید؛ آقا بنشین صحبت هایت را بکن... بدون اینکه با آن ها جنگ و نزاع داشته باشید، با آن ها به این نحو مقابله کنید. یا آن ها اگر یک اجتماع صد نفری، هزار نفری، می کنند، شما ده، بیست هزار نفر را اجتماع کنید، مسائل خودتان را بگویید، دعوا هم نکنید؛ این باید انجام بگیرد.»(۲۹ شهریور ۱۳۵۸)

بهترین شیوه ی برگزاری کرسی تریبون آزاد چارچوب دار


برای این کار یک موضوع مشخص باید انتخاب شود و با اعلام آن از زمان مناسب و با ترغیب همه ی اعضا به شرکت در کرسی، با حضور یک مجری که هم زمان ها را کنترل می کند و هم نکات اصلی هر فرد را متذکر می شود یا موضوعات را جمع بندی می کند (این کار می تواند به وسیله ی هیئت داوران در صورت وجود نیز انجام شود، یا فردی غیر از مجری روی تخته یا ترجیحاً در صورت وجود امکانات روی پرده­ی نمایش به صورت تایپ شده نکات مطرح شده و سؤالات باقی مانده یا پاسخ گرفته را مشخص کند)

زمان باید حتماً مدیریت شود، به افراد اجازه ی صحبت بین کلام دیگری داده نشود، تا قبل از یک دور صحبت کردن اکثر افراد و عدم وجود داوطلب جدید دور دوم به کسی تریبون داده نشود، هر صحبتی که از چارچوب خارج شد بلافاصله با تذکر مجری (یا در صورت وجود، هیئت داوران) قطع شود. حتی المقدور محل برگزاری جلسه جوری باشد که افراد هم سطح باشند مثلاً شورا یا کلاسی که افراد رو به هم بنشینند از سالن با سن بهتر است، اما مشکلی با برگزاری برنامه در سالن نیست و با گذاشتن مجری و پرده­ی نمایش یا هیئت داوران روی سن کمک بیش تری به نظم جلسه می شود. کرسی های بسیج دانشجویی دانشگاه صنعتی امیرکبیر اکثراً از این گونه بوده اند و مورد استقبال دانشجویان مختلف واقع گردیده اند.

نویسنده: محمدصادق شهبازی

این یادداشت حاصل بحث­های چند جانبه­ی متعدد با برگزار کنندگان مختلف کرسی­ها در دانشگاه­های تهران و شهرستان­هاست.

رکود سیاسی و فرهنگی دانشگاه ها و تحجر در قالب های برنامه ها و فعالیت های دانشجویی که پیش تر در «ملاک های تعیین کار در یک تشکل دانشجویی» و « قالب های مختلف فعالیت های جنبش» از ان ها سخن گفته شده بود، عدم تریبون داشتن جریان حزب الله، عدم نهادمند بودن فعالیت و کنش سیاسی افراد و گروه ها که بعضا تبدیل ان ها به بحران های امنیتی را منتج می­شود، عدم وجود فضا برای بحث و گفتگو و بالا بردن درک متقابل و از همه مهم تر ایجاد فضای تضارب آراء و آزادی بیان برای رشد اندیشه ها به منظور تقویت فرهنگ پیش رفت جهت تحقق پیشرفت و رشد در داخل کشور است؛ و مهم تر از آن رهبر معظم انقلاب با تأکیدات مداوم از ان نه تنها به عنوان یک ابزار فعالیت دانشجویی بلکه به عنوان یک راهبرد فعال شدن جریان انقلابی در دانشگاه و جامعه و گفتمان سازی یاد کرده اند.

مسئله ی موضوع
از مهم ترین مشکلات در مورد برگزاری کرسی ابهام در موضوعات است، یعنی بچه ها نمی دانند در چه موضوعاتی می شود کرسی برگزار کرد، لذا یا سیاست زدگی پیشه می­کنند و در پشت جریان های سیاسی می ایستند یا به نوملامتی گری دست زده موضوعات زرد برمی گزینند. (توضیح آن که ملامتیه صوفیه ای بودند که برای رد کردن مقامات خویش! دست به کارهای پست زده یا خو را در موضع اتهام قرار می دادند مثلاً علناً ظرف شراب حمل می کردند و بدین گونه برای دفع ریا افراد را از خویش می راندند، نوملامتیه برای جذب افراد هم چنین می کند یعنی از ابزارهای زرد و بر مبنای باطل اندر باطل اصالت جذب به هر وسیله ای برای دست یازیدن به این هدف بهره می­برند.) مثلاً موضوعاتی مثل روابط دختر و پسر و... یا موضوعاتی انفعالی که در فضای «خود منفور بینی» و در پازل ضد انقلاب و موج شبهات آن ها گذارده می شود مثلا حکومت اسلامی و ولایت فقیه و آزادی و آزادی بیان که اکثریت موضوعات را در کل کشور سامان می دهد.

رهبر معظم انقلاب غیر از عرصه ی وسیع گفتمان سازی که حوزه های مختلف را شامل می شود، چهار حوزه ی بحث های معرفتی (که مقام معظم رهبری موازی با آن در افطاری های دانشجویی سال ۸۹ و ۹۰ از ضرورت تعمیق معرفتی و کارهای معرفتی عمیق در دانشگاه گفتند که در موارد بسیاری تنها به کلاس های خشک و کم طرفدار اصول و عقاید محدود شده است که به جای خود لازم و ضروری است اما همه چیز نیست)، بینات جمهوری اسلامی مثل عدالت و آزادی و... (که می توان تبلور آن ها را در قانون اساسی و مقدمه ی آن جستجو کرد)، بحث ها و جریان های فکری و سیاسی که عرصه ی بسیار گسترده ای است و موضوعات علمی.

قرار نیست ما در همه ی این موارد کرسی برگزار کنیم، اما باید جامعیت داشته باشیم، هر موضع برای تیپی از آدم ها جذابیت دارد، که محدودیت در چند عرصه مخاطبین کرسی ها را محدود می کند و طبیعتاً دایره ی مخاطبین هر سر فصل با هر موضعت دیگر متفاوت است، که کمیت و کیفیت آن را نیز متفاوت می کند. مهم است موضع فعال برگزیده شود، یعنی هم موضعی باشد که برای عموم احتمالاً محل سؤال است یا در رسانه ها هم هست یا نه موضع مهمی است که باید بزرگ شود. دانشجو جذب حرف خوب و منطق و پاسخ به سؤالات مهم با قالب خوب می شود و از موضوعات سطحی و تکراری و روزمره بعضاً به شدت گریزان است. می توان حتی برای انتخاب موضوع از بین دانشجویان نظرخواهی کرد که نمونه ی این کار به وسیله ی کانون میثاق دانشگاه صنعتی شریف صورت گرفته است.

ابزار هدایت به بالای صفحه