ابزار رایگان وبلاگ

تماس با ما نشریه قطعه گمشده :: نشریه قطعه گمشده

اسلایدر

طبقه بندی موضوعی

۱۵۳ مطلب با موضوع «نشریه قطعه گمشده» ثبت شده است

لوگو نشریه قطعه گمشده

آقای دیشلمه

بسته پیشنهادی "دیشلمه"

فنجان سوم

ویژه ویژه ویژه...

چای

 محتوای ویژه این بسته پیشنهادی:

بسته دانشجو + دانشگاه

مجموعه تصاویر جالب و متنوع از رویدادها و حوداث و خاطرات دوران دانشجویی

سرود جالب وصف دانشجو و امتحانات


داده نما


نگاهی به تحریم ها علیه ایران

همه چیز درمورد تحریم های ایران

صوت

دو سخنرانی شنیدنی از استاد رحیم پور ازغدی با عنوان

الف: انقلاب فروشی نیست...

ب: امام در صحنه یا موزه...


سیر مطالعاتی کتاب در حوزه ها و زمینه های مختلف برای ایام تابستان



و موارد متنوع و گوناگون دیگر

و...

دانلود نکنین، از دستتون رفته... از ما گفتن بود...

لوگو نشریه قطعه گمشده

باغ خرمالو

داده نما " دانشگاهی که داریم "

باغ خرمالو شِش اُم

اداره کل پژوهشی

داده نما دانشگاهی که داریم - اداره کل پژوهشی - باغ خرمالو ششم

+ به همراه تصویری جالب از دانشگاه در دهه ۵۰ شمسی (ایام افتتاح)

+ آمار انتشارات، فروش نمایشگاه کتاب، پروفروش ترین کتب، وضعیت نشریات علمی-پژوهشی، وضعیت انجمن های علمی - دانشجویی و...

لوگو نشریه قطعه گمشده

دورآباد -۱

هفت خان-۲

هفت خان-۳

هفت خان -۴

هفت خان -۵

هفت خان-۶

هفت خان -۷

لوگو نشریه قطعه گمشده

سیمای گذشتگان - قسمت یازدهم

لوگو نشریه قطعه گمشده

مواد لازم - قسمت دوم

لوگو نشریه قطعه گمشده

فرمودند مطلبی بنویسم. گفتم مگر مشکل، مطلب است؟ همه می‌دانیم و می‌دانند. مشکل نخواستن است، مشکل، نتوانستی است که حاصلِ عمل نکردن است. مشکل ما این است که به آنچه که می‌دانیم نمی‌خواهیم عمل کنیم و می‌خواهیم جبرانش را با کارهایی بکنیم که با میلمان هم سازگار است. مثل مریض سرماخورده‌ای که نمی‌خواهد در سرما از لباس گرم استفاده کند و دائم لیموشیرین می‌خورد که با سرما مقابله کند. لیمو شیرین، مراقبتی در مسیر میل درونی انسان است. اما حیف که لیموشیرین، برای سرماخورده، بدون پرهیز از محیط سرما، اثر چندانی ندارد!          

    مراقب خودتان باشید. خدانگهدار

لوگو نشریه قطعه گمشده

آفت زدایی از رفاقت

آنکه از نعمت دوست محروم است، مذموم است؛ اما آفات دوستی، با آداب درست باید درمان شود. هرچند طبابت در امر حساس و پراحساس رفاقت، پر از ظرافت است، اما راهکار اصلی هر یک از آفات بدین قرار است:

اصل آفت

آفت زدایی!

افراط در رفاقت (رفیق، نه‌تنها جای همه را می‌گیرد، بلکه ذهن را هم کاملاً اشغال می‌کند.)

رابطه دین، محبت و اخوت، انکارنشدنی است؛ اما نباید دوستی که باید مایه رشدمان شود، مانع آن شود. افراط اصل حکمت رفاقت که تعالی و رشد و بهینه شدن است را زیر سؤال می‌برد. باید مدیریت زمان و توان کرد؛ «گُلِ وقت» را برای رفیق بگذارید، نه «کلِّ وقت» را.

تفریط در رفاقت (هزینه کافی نکردن برای حفاظت از رفاقت؛ هزینه زمانی، عاطفی،

ریالی و...)

هر امر بهاداری، نیازمند نگهداری است. باید برای رفاقت هزینه معقول و متناسبی کرد؛ نه‌تنها برای شروع رفاقت، که برای استمرار و تازه نگه‌داشتنش باید از مال و جان و احساسات خرج کرد. خرج کردن برای رفاقت، سرمایه‌گذاری درازمدت با بهره بالاست، و البته باید باتدبیر و تقسیم وقت و توان و امکان باشد.

رقابت در رفاقت + انحصار در رفاقت (چشم این را نداشته باشیم که رفیق ما، با غیر ما هم بگو-بخند داشته باشد.)

هم ما، و هم دوست ما، برای جامعیت و رشد بیشتر، نیازمند تعامل اجتماعی مثبت و سازنده‌ایم و باید با طیف وسیعی از سلائق و علائق مردم، در تماس باشیم تا از وظیفه عمومی‌مان، غفلت نکنیم. اگر دوستمان را دوست داریم، نباید مانع رشدش شده و او را به خودمان محدود و منحصر کرده و اجازه رشد و معاشرت با دیگران را از او سلب کنیم. بازهم راه چاره در برنامه‌ریزی کافی و وافی است!

خطوات شیطان (شیطان که اصلاً چشم دیدن یک تعامل صحیحِ شرعی و اخلاقی را ندارد، از حربه معروفش بهره می‌برد: وسوسه و انحراف.)

آفت زدایی رفاقت از این سم مهلک و دشمنِ کارکشته، خیلی مراقبت فردی و جمعی می‌طلبد؛ اما اگر در معرض چنین آفتی قرار گرفتیم، نباید اصل رفاقت را قربانی کنیم؛ راه‌حل‌های مناسبی در کتب اخلاقی هست که اهم آن در تزکیه نفس و مرابطه خلاصه می‌شود. مراقبه شخصی، مراعات‌های مضاعف در احکام و روابط، دقت در واجبات و محرمات، اختصاص وقت ویژه به مستحبات،و... معجزه می‌کند.

بی‌توجهی به سطوح ارتباط و بقیه مردم (چنان محدود به رفقا شویم که از عامه و بقیه غفلت کنیم.)

رفاقت و تعامل و مدارا با مردم، سه سطح دارد:

  1. سطح جانی و ایمانی: آن‌هایی که محرمِ اسرارند و باید برایشان از جان‌مایه گذاشت.

  2. سطح میانی (همدلی و هم‌زبانی جمعی): آن‌هایی که تعاملات روزمره و متعددی با آن‌ها داریم و برقراری ارتباط حسنه و اخلاق کریمانه، با همه آن‌ها ضروری است، اما این افراد کلیدِ ورود به اتاقِ خلوت رفاقت، ندارند.

  3. سطح همگانی (حسنِ معاشرت عامه با غریبه‌ها): نباید رفاقت چنان ما را به خود مشغول کند که از حال مردم و وظایف اجتماعی‌مان غفلت کنیم.

لوگو نشریه قطعه گمشده

دین دارانِ بی دین...

چند وقت پیش وقتی که داشتم اخبار دنیا را در سایت CNN می دیدم، خبری توجهم را جلب کرد. عنوانش بود "چیزی که ما غلط نسبت به ایران فهمیدیم!". این مطلب را خانمی نوشته بود که حدود یک ماه قبل با گروهی از تجار آمریکایی به ایران آمده بود. در آن نوشته، آنچه از ایران و ایرانی فهمیده بود را به شکل جالبی بازگو می کرد. نوشته بود:  "مردم ایران بر خلاف تصور اغلب ما آمریکایی ها مردمی بسیار تحصیل کرده و مهربانند و به خصوص نسل جوان آنان اکثراً غرب گرا و دوستدار آمریکا هستند."  در بخش دیگری از صحبت هایش از خاطراتش در روزی که به پارک لاله تهران رفته بود می گفت.  " وقتی به اطرافم نگاه  کردم یک لحظه احساس کردم در پارک مرکزی نیویورک قدم می زنم! جوان ها چه پسر و چه دختر بدون هیچ محدودیتی با هم در حال والیبال بازی کردن و گپ و گفت بودند و این با تصویر اولیه ای که من از ایران اسلامی در ذهن داشتم بسیار متفاوت بود... هر چند مذهب همچنان برای بسیاری از مردم این کشور مهم است اما در سبک زندگی ایرانیان دین نقش مهمی را ایفا نمی کند... از همه آنچه گذشت متوجه شدم موضع مسئولین و رهبر ایران نسبت به آمریکا و فرهنگ غرب با آنچه مردم راجع به غرب فکر می کنند، بسیار متفاوت است..."

کاری به صحت و سقم حرف های این خانم ندارم ولی به نظر خود شما سبک زندگی امروز مردم ما، یعنی طرز تفکرشان، طرز لباس پوسیدن و تفریح کردنشان و... تا چه حد بیانگر دین و فرهنگ ماست و تا چه حد متأثر از الگوهای غربی؟؟؟

کجای راه را اشتباه رفتیم؟ چرا خیلی از مردم ما از دین فراری شدند؟ میشه همه تقصیرات را انداخت گردن غرب و تهاجم فرهنگی؟!

واقعاً چطور میشه از جوان هایی که می بینند خیلی از بچه ما، با اون همه ادعای دین و دین داری به راحتی دروغ میگن، تهمت میزنن، غیبت میکنن، و پا روی اخلاق اسلامی میگذارن، انتظار داشت جذب اسلام بشن و سبک زندگی اسلامی داشته باشن؟! جوان هایی که اخبار اختلاس های میلیاردی را در نظام جمهوری اسلامی میشنوند و خودشان از دزدی و ناپاکی نهی میشن...

حقیقت اینه که نگاه خیلی از مردم ما، به مسئولین و بچه مذهبی های ماست. به نظرم هر موقع جماعت حزب اللهی های ما (علی الخصوص ما جماعت امام صادقی)، مؤدب ومتخلّق به آداب اسلامی شد و در عمل شیعه حقیقی امیرالمؤمنین علیه السلام شد، میشه انتظار داشت تمام جامعه ما اصلاح بشه!!!

... عزیزی می گفت تا خوب های ما خوبتر نشوند، بدها خوب نمی شوند!!!

   

آقای دیشلمه

یکی از دردهای فراگیر دانشگاه ما، که بعید است کسی تا بحال با آن دست و پنجه نرم نکرده باشد،  "ابهام" است، ابهام در آینده ی یک جوان که این جوونی، فقط یکبار طلوع میکند در عمری که فقط یکبار به ما نعمت داده می شود.

چه سخت است برای موجودی بی علاقه ی به انتها، که در بین این همه مسیر، در میان حجم کلاسها و انبوه کتابها و مشاوره های فراوان و اساتید متفاوت که هر یک زندگی را در غزلی جداگانه می سرایند، راهی را برگزیند که دلش قرار پیدا کند، تاجایی که خود را و سرنوشتش را حاضر باشد برای همان راه فدا کند.

روزهای سختی را می گذرانند آنان که قدر خویش را بیشتر می فهمند برای رسیدن به راهی که دلخوششان کند و یقین وصول به مطلوب، آرامشان کند. چه نورها و چه شبها که با گریه سر میشود و چه فشارها که روح را می آزارد و حتی جسم را نحیف می کند در پی آنکه قلب و زبانت فریاد برآورد: " آهان! پیداش کردم. "

از تفاوت رشته های دبیرستان با رشته های دانشگاه گرفته تا قبولی در رشته ی غیر دلخواه و ورود در دنیای بی کران فعالیتهای فرهنگی و سیاسی و فوق برنامه و... همه و همه تشدید می کنند التهاب دل یک جوان مؤمن بیدل را، که سراسیمگی در چهره ی او هویداست که دراین جنگل و مرغزار دانشگاه، تشنگی او در تپه آرزوهایش، غلبه کرده و دیوانه وار مساحت دانشگاه را گز می کند.

آری برادرم! نیامده ام که تو را از گمراهی نجات دهم که خود در دریای آرزوهایم، با کشتی به گِل نشسته ام مشغول تماشای نابودی خویشم و فریاد هل من ناصرم را حتی وزغ های پناه گرفته در شمشادهای دانشگاه نیز، وقعی نمی نهند؛ ولی اگر شنا نمی دانم، اما خوب شنا کردن را تشخیص می دهم.

" مِنْ کَرَمِ الْمَرْءِ بُـکَاؤُهُ عَلَی مَا مَضَی مِنْ زَمَانِهِ " و گریه کن برای خودت و برای این عمر که از دست داده ای و به ناچار سالک سبیل دیگرانی تا شاید طائر قدس در شب قدر با تو همراه گردد و نوای " اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ إِیمَانا تُبَاشِرُ بِهِ قَلْبِی وَ یَقِینا حَتَّى أَعْلَمَ أَنَّهُ لَنْ یُصِیبَنِی إِلا مَا کَتَبْتَ لِی وَ رَضِّنِی مِنَ الْعَیْشِ بِمَا قَسَمْتَ لِی یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ " تو را پاسخگو باشد.

بله! فقط مگر او من و تو را از حیرت نجات دهد و به ساحل یقین برساند.

همه ی دعای أبی حمزه ثمالی برای همین خط پایانی آن است، پس بیشتر در آن بیندیش که ماه بندگی نزدیک است.

وماعندالله باق...

لوگو نشریه قطعه گمشده

به یاد بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی......

حضرت امام خمینی (رحمت الله علیه)...

حضرت امام خمینی (ره)

بارالها! ما معترف به تقصیر و مُقر به گناهیم. نه یک قدمی در راه رضای تو برداشتیم و نه یک عبادتی و اطاعتی از روی اخلاص بجا آوردیم. تو خود با لطف عمیم و رحمت واسعه با ما رفتار فرما و چنانچه در این دنیا ستر عیوب ما فرمودی، در آن عالم نیز بفرما که در آنجا نیازمندتریم به ستر و غفران...

فاتحه مع الصلوات...

ابزار هدایت به بالای صفحه