ابزار رایگان وبلاگ

تماس با ما بایگانی بهمن ۱۳۹۳ :: نشریه قطعه گمشده

اسلایدر

طبقه بندی موضوعی

۸۳ مطلب در بهمن ۱۳۹۳ ثبت شده است

اندر احوالات معاومت تعلیم، تأدیب و تنظیم

برداشت اول

برداشت دوم

برداشت سوم

برداشت چهارم

برداشت پنجم

برداشت ششم

"عــربــی"  حیــاط(ت) بخش...!!!

از همان روزهای اولی که وارد دانشگاه فخیمه امام صادق علیه السلام شدم این سوال در ذهنم بود که در برخی رشته ها مثل رشته ی ما(نیاز به گفتن نیست احتمالا خودتان می توانید حدس بزنید!) چرا باید عربی خوانده شود؟! اصلا عربی در این رشته چه کاربردی دارد؟ اگر برای قرآن خواندن و درک روایاته، دیگه چرا باید مکالمه عربی یاد بگیریم؟!

خلاصه این سوال همیشه در گوشه ذهن من بود، ولی به  هر زوری بود یکی یکی درسهای عربی را پاس و بعضاً شوت کردیم؛‌ تا اینکه رسیدیم به درسی تحت عنوان " متون مدیــریـت به زبــان عربـــی"! وقتی با این عنوان روبه رو شدم گفتم خدایا اینهمه عربی پاس کردیم نفهمیدیم چه کاربردی تو رشتمون داشت حالا این یکی دیگه چیه؟!

روز اولی که کلاس تشکیل شد به خودم این جرأت را دادم که از استاد بپرسم... واقعاً عربی در دانش مدیریت چه کاربردی داره؟ چرا ما باید اینقدر خودمون را اذیت کنیم که عربی یاد بگیریم!؟

استاد بالافاصله جواب داد: «عربی به شما حیـات می ده!!» من دیگه طاقتم تموم داشت می شد که از استاد با چشمایی از حدقه در آمده پرسیدم:‌ "عربی به ما حیات میده؟ چطوری؟!"

استاد گفت: لحظه ای را تصور کنید که به کشوری عربی رفته اید... در آن کشور سر به بیابان گذاشته اید!!! و خسته و تشنه در زیر آفتاب گرم و سوزان به دنبال یک جرعه آب می گردید... ناگهان در عین ناامیدی عرب بیابان گردی را می بینید!!! با خوشحالی به سمت او می روید که از او آب بخواهید... اما متوجه می شوید که فقط باید به زبان عربی به او حالی کنید که چه درخواستی دارید... به زبان ایما و اشاره و اینها مورد قبول اون نیست!! پس دیدید "زبان عربی" می تونه به شما حیات بده!!!

به قول فامیل دور:  "من دیگه حـرفی نـدارم! "

دکتری در دانشگاه مَرجَــع

همینطوری دورِ‌همی‌... آفساید!!!

گفته می‌شود از لحاظ درصد قبولی در دوره دکتری بین دانشگاههای کشور، رتبه دوم را داریم و این یعنی فارغ‌التحصیلان با کیفیت، یعنی آموزش موفق، یعنی پژوهش موفق و غیره. حال سئوال اینست که این درصد بالای قبولی به خاطر رتبه‌های خوب و رزومه‌های پربار بچه‌های دانشگاه است یا به خاطر وجود جایی که آنها را با بدترین رتبه‌ها و کمترین رزومه‌ها (البته به شرط قبولی در آزمون معارف اسلامی) دکتر می‌کند؟!

خودمانیم! اگر به دانشجوهای دانشگاههای دیگر هم اجازه می‌دادیم تا بدون سد آزمون معارف (به قول قدیمی‌ها، آزمون اسماء) وارد رقابت با دانشجویان خودمان شوند بازهم این درصد قبولی را داشتیم؟

البته شاید بعضی دانشجویان اینطوری راضی‌تر باشند؛ چرا که به همین سادگی، به همین راحتی، پودر کیک رشد؛ ببخشید رشد مدرکی می‌کنند و سیستم دانشگاه، خودش وظیفه حذف رقبا را بر عهده می‌گیرد.

شایدتر بعضی اساتید هم اینطوری راضی‌تر باشند؛ یعنی همین دانشجویان که هفت سال زیر دستشان بوده‌اند و تازه قِلق‌شان را بدست آورده‌اند و دارند مثل خودشان می‌شوند (بعضاَ کپی برابر اصل)، مجدداَ دوره دکتری از محضرشان استفاده کنند. دانشجوی دکتری که از دانشگاه دیگر قبول شده است ممکن است نظر استاد را به چالش بکشد، استاد نتواند پاسخگو باشد و مجبور شود تلاش علمی و آموزشی بیشتری بکند. خلاصه اینکه باعث دردسر می‌شود؛ نخواستیم!!

پیشنهاد می‌کنم دوستان بررسی کنند ببینند به طور معمول، دانشجویان خوبمان، دکتری را همینجا می‌خوانند و اولویت اول دانشجویان خودمان برای ادامه تحصیل، دانشگاه امام صادقعلیه‌السلام است یا اینکه اگر جایی قبول نشدیم اینجا هست؟؟!! ناگفته نماند این موضوع، استثنائاتی هم دارد که از این دوستان عذرخواهیم و کلاَ دانشجویان دکتری به خودشان نگیرند.

یک پیشنهاد دیگر هم برای مسئولین دانشگاه دارم و اینکه درصد بالای قبولی دانشجویان مصاحبه شده در دانشگاه برای دوره دکتری را می‌توانند جزو افتخاراتشان عنوان کنند و حتی در کتاب رکوردهای گینث ثبت کنند!

و این قصه سَرِ دراز دارد ...

 

شهید چمران

فرض کن آمریکا هستی و در یکی از بهترین دانشگاه های دنیا تحصیل می کنی. در دانشگاهی که رقابت بین دانشجویان به حدی  است ، که با وجود بدون مراقب برگزار شدن امتحانات ، کسی جرأت تقلب کردن از دست دیگری را ندارد! چون فقط 7% از دانشجویان موفق به کسب نمره A و دریافت مدرک دکتری در آن سال می شوند...در دانشگاهی که پیروزی رقیب تو به منزله شکست توست...

 با خود فکر کن  اگر در چنین محیطی قرار داشتی ، حاضر بودی به بقیه کمک کنی و اشکالات درسیشان را رفع کنی...؟

شهید چمران در خاطرات دوران تحصیلش در دانشگاه California میگوید: "رقابت آنچنان خصمانه ای بین دانشجویان وجود داشت ، که هیچ کس از ترس پیش افتادن دیگری جواب سؤال هم کلاسیش را هم نمی داد! با این حال من به همه کمک می کردم ، به خصوص در ریاضیات و به این موضوع در دانشگاه معروف بودم... "

و در همین دوران با خدای خود این گونه مناجات می کند: " ای خدا ، من باید از نظر علم از همه برتر باشم ، تا مبادا که دشمنان ، مرا از این راه طعنه زنند . باید به آن سنگدلانی که علم را بهانه کرده و به دیگران فخر می فروشند ، ثابت کنم که خاک پای من هم نخواهند شد!  باید همة آن تیره دلان مغرور و متکبر را به زانو درآورم ، آنگاه خود خاضعترین و افتاده ترین فرد روی زمین باشم .ای خدای بزرگ ، این ها که از تو می خواهم چیزهاییست که فقط می خواهم در راه تو به کار اندازم و تو خوب می دانی که استعداد آن را داشته ام . آنچه می خواهم آن چیزی است که تو دستور داده ای و می دانم که عزت و ذلت به دست توست و    می دانم که بی تو هیچم و خالصانه از تو تقاضای کمک و دستگیری دارم..."

گویی عرصه جهاد برای چمران ، فراتر از کردستان و لبنان و... بود و دانشگاه را هم سنگری می دانست برای دفاع از ارزش های مقدسش...

و وای بر من که خود را پیرو راه شهیدان می دانم و...

دست نوشته های یک دانشجوی کد 1400

   امروز هم مانند هر روز، خوشحال و خندان و راضی، از جلسه‌ی امتحان به اتاق رفتم. وسایلم را جمع کردم تا عازم شهرستان شوم. آه! دل من طاقت دوری از غذاهای چرب و اقامتگاه گرم و تخت‌خواب نرم و... را ندارد! گفتم بهتر است پیش از خروج از دانشگاه، یک بار دیگر از اینترنت پرسرعت دانشگاه استفاده کنم. هنگامی که صفحه‌ی گلستان در کسری از ثانیه، بارگزاری گردید، با صحنه‌ای باورنکردنی رو به رو شدم و اشک شوق در دیدگانم حلقه بست. اساتید زحمت‌کش با وجود مشغله‌ی بسیاری که دارند، لطف فرموده‌اند و نمرات را وارد سامانه کرده‌اند؛ حتی امتحان همین امروز که هنوز یک ساعت هم از آن نگذشته است! همه‌ی نمراتم 20 شده بود و اگر به همین صورت پیش بروم، ممتاز می‌شوم و می‌توانم چند واحد غیرحضوری بگیرم؛ البته من هرگز غیرحضوری نخواهم گرفت و توفیق شرکت در کلاس اساتید بزرگ را از دست نخواهم داد. اساتیدی که دانشجویان دانشگاه‌های دیگر، آرزوی یک لحظه زیارت ایشان را دارند! هنگامی که دیدم همه‌ی نمراتم 20 شده است، دریافتم که برخی از اساتید محترم، برگه‌هایم را با مسامحه تصحیح فرموده‌اند و لطف و عنایات خاصه‌ی خود را بر حقیرِ سراپا تقصیر، ارزانی داشته‌اند. چراکه بنده مطمئن هستم در سه تا از درس‌هایم، نیم نمره غلط داشته‌ام و حقّم، بیش‌تر از 5/19 نمی‌باشد. بنابراین به سرعت دست به کار شدم و بر نمرات این سه درس، اعتراض وارد ساختم و خطاب به سه استاد محترم، پس از عرض سلام و ارادت لازم و سایر مخلّفات، نگاشتم: «این شاگرد کوچک شما یقین دارد خطایی غیر قابل چشم‌پوشی در امتحان داشته است و نمره‌ای که عنایت فرموده‌اید، بسیار بیش‌تر از آن‌چه که باید، می‌باشد. لذا خواهشمند است در اسرع وقت به اعتراض حقیر رسیدگی فرمایید. ما از آن خانواده‌هایی نیستیم که با نمره و مدرکِ شبهه‌ناک، ارتزاق نماییم؛ چراکه معتقدیم اگر کسی مال حرام بر سر سفره‌اش ببرد، فرزندانش معتاد می‌شوند و همسرش از او طلاق می‌ستاند و خودش هم جوان‌مرگ می‌گردد. با تشکر عاجزانه از حسن توجه جنابتان»!!!

واقعاً که... دانشگاه متشکریم...

 نیت دارید... پروژه تـِرم جدید را با هزار آمال و آرزو و برنامه و طرح کوتاه مدت و بلندمدت و راه نرفته، با انگیزه ی فراوان از اول آن و از روز شنبه، افتتاح نمایید؛ و روبان کلاسها راکه منتظرتان هستند را با اشتیاق دونیم نمایید. اما پیش از آن باید در مراسم ماهی گیری(ببخشید انتخاب واحد)، عرض اندام نمایید، چرا که ماهی(واحد) های خوب و خوشمزه با توجه به وضع بازار و تحریمها و نایابی ها، در صورت وجــود بسیار لیز هستند و اگر زرنگ نباشید، موجبات بسی ..... را فراهم می آورد. اما اگربازهم به هر دلیلی از قافله ی صیادان حرفه ای جاماندید، زیاد نگران نباشید و افسوس نخورید، چراکه چیز زیادی را درفرآیندانتصاب(ببخشید انتخاب) واحد از دست نداده اید و در هر حال باید مثل همیشه برنامه زندگی تان را بر اساس برنامه هفتگی تان، از شنبه هشت صبح تا چهارشنبه هشت شب، به صورت دَرهَـم و بَرهَـم تحمل(ببخشید تنظیم) نمایید. باشد بالاخره، گشایشی ما و شما را حاصل گردد...!

تحت تأثیر جوّ آلوده‌ی دوستانتان قرار گرفته‌اید و فکرِ انتخاب چهار واحد اضافی را در سر می‌پرورانید. اما بدانید و آگاه باشید که به لطف اساتید بزرگوارتان، معدل نیمسال گذشته‌ی شما به 17 نخواهد رسید و مجبور می‌شوید هنگامی که نمراتتان تکمیل شد (یعنی حداقل یک سال آینده!)، چهار واحدی را که 16 جلسه سر کلاس رفته‌اید و امتحانش را داده‌اید، حذف کنید و دوباره با خونِ دل، 16 جلسه (ضرب در تعداد درس‌هایی که مجبور شده‌اید حذف کنید) بر سر کلاس پـُربار بروید و امتحان بدهید و نمره بیاورید و ضمن تقویت بنیان های علمی- روانیتان، باز حالِش رو ببرید...!

 نمراتتان یکی پس از دیگری وارد سامانه می‌شوند و زلزله‌هایی با قدرت نیم تا Nونیم ریشتر (بستگی به احوالات و تحولات درونی تان دارد)، بر روح و روانتان وارد می‌شود. اما باید صبور باشید که زلزله‌های N+1 ریشتری و بالاتر در راه است و کار بالا خواهد گرفت و به این‌جایتان خواهد رسید (این قسمت، تصویری است?.!.؟). بعضی از اساتیدتان که در سال‌های ابتدایی دانشگاه، میهمان این خوان گسترده بوده‌اند، معتقد هستند دلیل این‌که خودشان به جایی رسیده‌اند و کسی شده‌اند(!)، همان سخت‌گیری‌های آن دوران بوده است و با این قیاس مع الفارق، به این نتیجه رسیده‌اند که اگر کسی بخواهد به جایی برسد، باید سختی بکشد و دَم بر نیاورد و به قضای الهی، راضی باشد و بگوید: «خیر است إن شاء ا...». این خاطرات تلخ را به یاد داشته باشید و فراموش نکنید تا اگر به جایی رسیدید و استاد شدید، با دانشجویان خود مهربان باشید و به ایشان رحم کنید تا پروردگار متعال نیز با شما مهربان باشد و بر شما رحم فرماید و حساب و کتاب شما را آسان بگیرد و وارد بهترین جاهای بهشت شوید و حالش را ببرید؛ جای ما را نیز خالی کنید...!

نقش لکوموتیو کدها در دانشگاه مرجع…

با توجه به این که در هر رشته از هر کدی یک نماینده به دانشکده معرفی می شود، می خواهیم نقش نماینده کدها را با توجه به واقعیت ها و آرمان ها بررسی کنیم.

احتمالا برای همه قابل پذیرش باشد که نقش نماینده کدها به مثابه لکوموتیو آن کد می باشد که می توانند به صورت های گوناگون نقش آفرینی کنند.

 " اللهم أرزقنا نمایند  کداً باحالاً متناسباً با حالنا فی هذه ساعة و فی کل ساعة... "             آمین...

موضوع

نماینده فعال انقلابی

نماینده ...!!!...

نماینده خنثی

آرمان خواهی

آرمانی از جنس تربیت اسلامی - مرجعیت علمی

آرمانی از جنس پیچش حداکثری علمی

شوخیش هم زشته

مطالبه گری

به صورت فعالانه در جهت تحقق آرمان

به صورت فعالانه در جهت تحقق آرمان

نمی داند مطالبه با ط نوشته می شود یا ت دو نقطه

سازش با جبر محیط

در قاموس فکری و رفتاری او راه ندارد

طرف نماینده کد شده تا دانشکده و دانشگاه هر چه خواستند را نتوانند تحمیل کنند.

کلا جبری مسلک هستند

عزم گروهی

در حد توان، حداکثری

برای پیچش، حداکثری

 هم لازم و هم ضروری

عزم فردی پیشکش تا عزم گروهی

مقبولیت بین دانشجویان

به لحاظ علمی- اخلاقی

از لحاظ غیر علمی- غیر اخلاقی

همین که برنامه امتحانات چیده شود، دارای مقبولیت نسبی است

مشروعیت در دانشکده

شناخته شده به عنوان نماینده دارای آرمان

شناخته شده به عنوان نماینده افراد پیچ درپیچ

به هر حال.........

توجه توأمان به علم و تربیت

دارد

ندارد

این قدر جدی نگیرید!!!!!!!

تعامل با استاد راهنما و دانشکده

دارای تعامل هدفمند و سازنده در جهت رشد هم جانبه کد

دارای تعامل ویرانگر برای تحقق پیچش حداکثری

نماینده اصلا استاد راهنمای خود را نمی­شناسد چه برسد به

تعامل

یادش بخیر اون وختا - قسمت هفتم

سیمای گذشتگان - قسمت هفتم

عادت کرده بودیم که هر وعده نماز که مسجد می رفتیم، یکی دو نفر می بودند که صدای هِق هِق گریه شان در فضای مسجد، بین نماز طنین انداز می شد، و هر چند حواس پـرتِ ما را پـرت می کرد! ولی غبطه می خوردیم که ما کجا و آنها کجا؟!

کم نبودند عده ای که مشهور بودند به نماز شب و حقاً اهل نماز شب هم بودند و مجالست با آنها، فضای ما رو هم عوض می کرد...

دغدغه بود برای دانشجویان که بیشتر درمورد نماز و احکام آن بخوانند و بدانند و عمل کنند. انگار که وَلـَع نماز داشته باشند! حرف از نماز اول وقت، جداً یکی از مباحث اخلاقی بود.

هنوز به یاد دارم شبهایی را که با صدای گریه ی شدید هم اتاقی ام در بین قنوت نماز شب، از خواب می پریدم و در همان تاریکی، چپ چپ نگاهش می کردم!

ابزار هدایت به بالای صفحه