ابزار رایگان وبلاگ

تماس با ما بایگانی بهمن ۱۳۹۳ :: نشریه قطعه گمشده

اسلایدر

طبقه بندی موضوعی

۸۳ مطلب در بهمن ۱۳۹۳ ثبت شده است

حضرت آیت الله خوشوقت

به یاد روحانی مهذّب و معلم اخلاق و معرفت

مرحوم حضرت آیت الله خوشوقت

در دعایی از امام سجاد علیه السلام آمده است: ....«وَ أَلْبِسْ قَلْبِیَ الْوَحْشَةَ مِنْ شِرَارِ خَلْقِکَ»، خدایا یک کاری کن من با آدمهای بد انس پیدا نکنم، از آنها وحشت کنم. این وحشت باعث شود از آنها دوری بجویم، چون آدمهای شِرار، آدمهای گناهکار چه کسانی هستند؟ اگر بروی آن طرف حالت گناهکاری او به تو هم منتقل می شود، لذا گفته اند نه تنها با اینها معاشرت نکن، بلکه با اهل تقوا معاشرت کن که آن روحیه؛ ترس از گناه از او به شما منتقل شود. شما هم اهل تقوا شوی، امّا اگر آدم با بدها معاشرت کرد، مقدمات بدی (از آن آدم بد) به او نفوذ می کند مثل همان بد می شود، بنابراین این هم یکی از لوازم ساختن (فرد) است. اگر می خواهی ساخته شوی این (دوستی شخص بد) نباید باشد. با بدها  نباش. به آنها بگو سلام علیکم و رحمة الله، خداحافظ شما. اما بروی بنشینی در خانه اش با هم بگویید بخندید آن (بدی) می آید؛ ضمن اینها، تو هم مثل او می شوی. ... بنابراین باید با آدمهای با تقوا معاشرت کرد، به منظور انتقال حالت تقوا از او به انسان و از آدمهای گناهکار هم باید فرار کرد، فَرارَک مِنَ الأسد، اینقدر که خطرناک هستند...

فاتحه مع الصلوات...

آیت الله مجتبی تهرانی

به یاد عالم ربانی و استاد اخلاق

مرحوم حضرت آیت الله مجتبی تهرانی

اگر درس بخوانی و استاد اخلاق نداشته باشی، بر فرض آیة‌الله هم بشوی نَفْس تو هم، آیة‌الله می‌شود آن‌وقت بیچاره می‌شود. همان‌طور که به دکتر می‌روی و دستور رژیم غذایی می‌گیری باید پیش استاد بروی و دستور اخلاق بگیری، باید استاد باشد که نزد او بروی که باد کبر و غرور تو را خالی کند.

فاتحه مع الصلوات...

به یاد عالم دینی، سیاستمدار صادق، انقلابی صریح

مرحوم حضرت آیت الله مهدوی کنی (رحمه الله علیه)

آیت الله مهدوی کنی

 امیرالموءمنین علیه السّلام در مقام موعظه می فرماید:

" ألا مُسْتَیْقِظٌ مِنْ غَفْلَتِهِ قَبْلَ نَفادِ مَدَّتِهِ ، ألا مُنْتَبِهٌ مِنْ رَقْدَتِهِ قَبْلَ حینِ مَنِیَّتِهِ "

آیا کسی  نیست که قبل از پایان عمرش از خواب غفلت بیدار شود؟

امام سجاد علیه السّلام در مقام دعا ، از حالت غفلت ، به خدا پناه می برد و می گوید:

أللّهُمَّ إّنی أعُوذُبِکَ مِنَ اْلکَسَلِ وَ الْفَشَلِ و الْهَمِّ والْجُبْنِ الْبُخْلِ وَ اْلغَفْلّةِ...

خدایا! به تو پناه می برم از تنبلی و سستی و اندوه و ترس و بخل و غفلت...                                                                   

پس- ای برادر و ای خواهر مسلمان!- تا دیر نشده از خواب غفلت بیدار شو و راه آخرت در پیش گیر که فردا دیر است و پیک اجل به ناگاه فرا می رسد .

                                                           فاتحه مع الصلوات...                                            

شهید چمران

هنر آن است که انسان، بی هیاهو های سیاسی و خود نمایی های شیطانی، برای خدا به جهاد برخیزد و خود را فدای هدف کند، نه هوی! و این هنر مردان خداست…

فرازی از پیام امام خمینی(ره) به مناسبت شهادت دکتر مصطفی چمران

 

چمران پله های ترقی علمی را به بهترین وجه ممکن سپری کرد. با معدل عالی از دانشگاه تهران فارغ التحصیل شد و با بورس دولتی به آمریکا رفت. خود در خاطراتش می گوید، وقتی وارد آمریکا شد، زبان انگلیسی نمی دانست، چون در دبیرستان و دانشگاه تهران فرانسه آموخته بود و تا حدود شش ماه، حرف اساتید در کلاس را به خوبی متوجه نمی شد. با این وجود، تنها در عرض یکسال و با معدل A، لیسانسش را گرفت. همین زیرکی و استعداد فوق العاده اش، باعث شد تا نه تنها دانشگاه California -که یکی از بهترین دانشگاه های دنیاست -  وی را برای دکترا بپذیرد، بلکه هزینه تحصیل و تحقیقاتش را هم پرداخت کند. چمران در این دانشگاه هم خوش درخشید و به عنوان دانشجوی برتر دکتری شناخته شد. قدرت علمی و ذکاوتش به همه ثابت شده بود. به همین علت هم، توانست در لابراتور Bellab که بهترین دانشمندان دنیا در عرصه مخابرات در آن حضور داشتند، مشغول به تحقیق علمی روی جدیدترین تکنولوژی های جهان، مانند "ماهواره های مخابراتی" شود.

 

وقتی زندگی نامه شهید چمران را می خواندم، مدت ها یک سؤال ذهنم را به خود مشغول کرده بود که شاید سؤال شما هم باشد. چه چیزی باعث می شود، کسی که سال ها برای رسیدن به عالی ترین درجات علمی زحمت کشیده و زندگی مرفه و آرامی را کنار خانواده، در آمریکا سپری می کند از همه چیز دست بکشد و به خرابه های لبنان برود؟ از خود می پرسم، اگر من جای او بودم هم همین کار را می کردم؟!

چمران زمانی که آمریکا بود در یکی از نوشته هایش می نویسد " خدایا عالم و ما فیها مرا راضی نمی کند مردم را می بینم که به هر سو می دوند کار می کنند زحمت می کشند تا به نقطه ای برسند که به آن چشم دوخته اند. ولی ای خدای بزرگ از چیز هایی که دیگران به دنبال آن می دوند بیزارم. اگر چه بیش از دیگران می دوم و کار می کنم، اگر چه استراحت شب و نشاط روز را فدای فعالیت کرده و می کنم، ولی نتیجه آن مرا خشنود نمی کند، فقط به عنوان وظیفه قدم به پیش می گذارم و در کشمکش حیات شرکت می کنم... از وجود خود جز قلبی سوزان اثری نمی بینم. همه چیز را با آن می سنجم، دنیا را از دریچه آن می بینم. رنگ ها عوض می شوند و موجودات جلوه دیگری به خود می گیرند..."

بلا شک، عاشقی که همه چیز را به رنگ خدا می بیند، درس خواندنش، فعالیت های سیاسیش، جهادش و... ، با سایر انسان ها فرق می کند. گرچه خیلی های دیگر بودند که مثل چمران معتبرترین مدارک علمی، شغل خوب و... داشتند اما...

اما او، شهید مصطفی چمران شد و دیگران، دیگران!!!

 

 

شهید چمران

 همه ما اسم شهید چمران را زیاد شنیده و دیده ایم، از زبان معلم و استاد، از تلویزیون و رادیو، تو کتاب ها ، رو تابلوی اتوبان ، سینما ، مؤسسات فرهنگی ، سیاسی و... ولی واقعا دکتر مصطفی چمران را چقدر می شناسیم؟! همه می دونیم که در دوران دفاع مقدس چه دلاوری هایی کرده و اینکه یک قهرمان ملی است ، همه می دونیم که آمریکا درس خونده و دکترا گرفته ، همه فیلم "چ" را دیده ایم! ولی چقدر در زندگی این بشر تأمل کرده ایم و سبک زندگیش را پیاده می کنیم...؟

چیزی که در زندگی وی خیلی قابل توجهه و او را متمایز کرده اینکه شهید چمران خودش رو در همه ابعاد همزمان رشد داده بود. از لحاظ اعتقادی،علمی،سیاسی و... در حد اعلای خودش بود و امروز کمبود امثال چمرانه، که جامعه ما را با مشکل رو به رو کرده است.

اگه دقت کرده باشین اکثر  ما دانش جوها در دانشگاه یا به پیست دخیل بسته ایم و اونقدر غرق مسائل علمی شده ایم که با سیاست، فرهنگ و ما فیها، هیچ کاری نداشته و نداریم؛ یا از صبح تا شب در نهادها و ارگانها و این ور و اون ور، دنبال کار سیاسی و فرهنگی و... هستیم در حالیکه وظیفه خطیر علمیمون  رو فراموش کرده ایم و  یا کلا اندر خم خود وامانده ایم و اصن متوجه نیستیم چه می کنیم و چه باید بکنیم...

 کمتر پیدا میشن دانشجوهایی که تک بعدی بار نیمده باشن و دیدی همه جانبه به آنچه دور و ورشون میگذره و به مسیر زندگیشون داشته باشن، دانشجو هایی که مثل چمران نه تنها در زمان جنگ تن به تن، بلکه تمام زندگی در حال "جهاد" باشن...

چیزی که ما دنبالشیم اینه که بررسی کنیم چجوری میشه کسی هم شاگرد اول یکی از بهترین دانشگاه های  دنیا  ( دانشگاه California) باشه، هم در عین حال دغدغه سیاسی و فرهنگی داشته باشه و در راه باور هاش بجنگه  و عاشقانه و عاقلانه شهید بشه.

می خواهیم ببینیم چی باعث شده که حضرت آقا بگن : " توقعی که ما داریم این است که فرآورده دانشگاه جمهوری اسلامی نه به نحو استثنا بلکه به نحو قاعده """چمران ها""" باشد"...

 

برگی از خاطرات دانشجوی کد 1400

 امروز اولین امتحان‌مان برگزار شد. پیش از امتحانات، خیلی می‌ترسیدم که مبادا از ترس و اضطراب، بلایی سر خودم، رفقا و در ودیوار و صندلی ها و... بیاورم و آبرویم برود؛ اما وقتی وارد سالن امتحانات شدم، نظرم بیش از 360 درجه تغییر کرد؛ دست به دعا برداشتم و عاجزانه از حضرت حق استدعا کردم که ای کاش هر روز امتحان داشتیم! اصلاً کاش محل زندگی‌ام همین سالن بود! هر کس دیگری جز بنده هم، این فضای رؤیایی را درک می‌کرد، قطعاً دست به چنین دعایی برمی‌داشت! اما صحنه‌هایی که با چشمان مبارکم مشاهده کردم:

  1. وجود صندلی‌های نرم و استاندارد که تاشو هم بودند و اگر کسی خوابش می‌گرفت(که معمولا زیاد پیش می آید)، می‌توانست بخوابد... من هم فرصت را از دست ندادم و احساس می‌کردم که بر روی بال ملائک خوابیده‌ام! خواب‌های خوشی هم دیدم که تا به حال ندیده بودم...(نمره بیست کلاس، شاگرد اولی و...)
  2. سالن، خالی از مراقبان آرام و بی سر وصدا بود(البته دوربین های مدار بسته و هوشمند وظایف آنها را انجام می دادند) و به جای آن، چندین خدمتکار، بیرون سالن، آماده‌ی خدمت به دانشجویان ایستاده بودند. فقط کافی بود کلید قرمز رنگی که روی دسته‌ی صندلی‌ها تعبیه شده بود را فشار دهم تا هر نیازی از قبیل انجام ماساژ به صورت رایگان، چای، قهوه، کیک، نوشیدنی‌های انرژی‌زا و... را برآورده سازند.
  3. حضور کامل اساتید و راهنمایی‌های راه‌گشای ایشان که نه تنها انتقام نمی‌گیرند، امتحان را هم به اصرار ما برگزار می‌کنند؛ چون معتقدند نمره‌ی همه‌ی ما 20 است و دوست ندارند که ما هراسی به دل، راه دهیم و درس را برای نمره بخوانیم. سرسخت‌ترین مخالف برگزاری امتحانات، رییس محترم آموزش دانشگاه است. ایشان از بس به فکر دانشجوهاست، ترجیح می‌دهد بودجه‌ی آموزش را صرف دعوت از اساتید بزرگ کند و در مصرف کاغذ و... نیز صرفه‌جویی‌های لازم را بفرماید تا درختان کم‌تری قطع شود و دانشجویان در هوای پاک‌تری تنفس کنند! آخر سر هم به اصرار دانشجویان که تهدید به آتش زدن آموزش کرده بودند، راضی به برگزاری امتحانات شد.
  4. تهویه‌های قدرتمند و بدون صدا با مکانیسم روشن و خاموش شدن پیشرفته!!!، باعث می‌شد انسان با یک نفس عمیق، روح و جانش تازه گردد.
  5. از وضعیت ظاهری و نورپردازی سالن، تا امکانات فوق حرفه ای جهت برگزاری امتحانات به صورت رایانه ای و مدرن و... که دیگر نمی توان هیچ چیزی گفت. از بس همه چی خوب و آرومه...

واقعا که... دانشگاه متشکریم....

دانشجوی ورودی 1400

   یکی از دانشجویان کُد 1400 اقدام به انتشار دست‌نوشته‌های خود فرموده است:

16 آذر سال 1400 هجری خورشیدی: امروز به ساختمان مرکزی که به آن آموزش می‌گویند، رفتم تا ناقصیِ مدارکم را کامل کنم. وارد هر اتاق که می‌شدم، کارمند که چه عرض کنم، فرشته‌ای می‌دیدم که سخت مشغول کار است؛ اما هنگامی که یک دانشجو را می‌بیند، انگار رییس جمهور را زیارت کرده است! تمام‌قد می‌ایستد و ادای احترام می‌کند؛ تا جایی که دیگر داشتم از خجالت، آب می‌شدم. به درستی که کارمندان این دانشگاه هم مانند اساتید و دانشجویانش، مرجع تمامی کارمندان و الگوی آنان می‌باشند.امروز تونستم به راحتی و از طریق مرورگرملی وارد سامانه ی زیبا و شکیل گلستان شوم، تونستم هم غذام رو رزرو کنم، هم برای نمایندگی بلوک اسمم رو بنویسم، هم برا شب استخر رو رزرو کنم و هم اینترنتی اردوی کوهنوردی آخر هفته رو ثبت نام کنم؛ تازه تونستم پروفایل فعالیتهای پژوهشی ، فرهنگی خودم رو بروز کنم و خلاصه بعدش هم مشخص و دقیق تمام اطلاعات آموزشی ام رو ببینیم وبه راحتی از اون گزارش و خروجی بگیرم...

واقعا دانشگاه چه کرده با این سامانه پویا و یکپارچه و خوبش....!!!! دانشگاه متشکریم...

متأثران دی ماه...!!!

 

امتحانِ یکی از درس‌های نیمسال گذشته‌ی شما، هنوز برگزار نشده است و فکر می‌کنید خیلی آدم بدبخت و بیچاره‌ای هستید! اما خیلی هم ناراحت نباشید و بدانید که کسانی هستند که بیش از یک درس باقی‌مانده از ترم‌های گذشته دارند و خیلی هم خوشحال و شاد و شنگول می‌باشند! فقط کافی است خود را به بی‌خیالی بزنید و خداوند را شکرگزار باشید که فقط یک درس باقی‌مانده دارید!!!

کلاسهایتان به خاطر مواجهه  ناگهانی با تعطیلات غیر مجاز رسمی دانشگاه(نه تعطیلات مجاز  غیر رسمی دانشگاه!!!) نیازمند چند جلسه جبرانی ناقابل، لکن با اهمیت است! حال وقتی از استادتان درخواست برگزاری کلاس جبرانی و امتحان می‌کنید، پاسخش این است که وقت ندارد و این مشکل شماست و به او ربطی ندارد! وقتی هم می‌گویید که درسمان حذف می‌شود و بدبخت می‌شویم و به خاطر یک واحد باقی‌مانده، مدرکمان را نمی‌دهند، در پاسخ می‌گوید: «به درک! بروید بر باعث و بانی این کار، ... بی‌شمار بفرستید. اصلاً بروید ... را با خاک یکسان کنید»!

این ایام مصادف می شود با رقابت گسترده نهادها و ارگانهای انتفاعی / غیر انتفاعی دانشگاه، جهت انجام فعالیت و برگزاری جلسه، برنامه، همایش، رونمایی و... به مقدار بسیار محیرالعقول... گویی که از ازل بدین گونه عمل می کرده اند...!!!

در اواسط این ماه به ایام سی و سومین سالگرد تأسیس دانشگاه فخمیه و جشن های سلطنتی باشکوه با مراسم و تدارکات ویــــــژه، آن می رسید... که همواره موجبات بسی تعجب و تحیر در دانشجویان فراهم می آورد (فقط مراقب باشید از شدت تعجب... درنیاورید!!!) – دانشگاه خوَبم... تولدت مبارک...!!!

دراواخر این ماه نیز به ایام جنگ تحمیلی  می رسید.... تقابل جزوه ها و کتابهای خاک خورده با دانشجویان سرخوش،،  تقابل سئوالهای آن چنانی اساتید با جوابهای این چنینی دانشجویان،، تقابل برگه های سفید با چهره های آشفته و روسیاه،، تقابل مراقبان و چشم های تیزشان با در و دیوار و صندلی ها و دهها تقابل دیدنی دیگر...

تعطیلات خوب- خوش - خرّم بگذره/ بگذرونید...!!!

 

متأثران آذر ماه...!!!

درآغاز این ماه خبری خوش دریافت خواهید کرد که موجبات فرح و سرور شما را بسی فراهم می آورد و آن اینکه یارانه اینترنت شما مجدد شارژ شده و دوباره می توانید با سرعتی شگفت انگیز به فعالیتهای آموزشی و پژوهشی متفاوت خود، بپردازید. همچنین نمره‌های امتحان‌های میان‌ترم، یکی پس از دیگری اعلام می‌شود و لرزشی به وجود شما می‌اندازد که بی‌اختیار، حرکات موزون از شما سر می‌زند. فکر شومی به سرتان زده است که همه‌ی درس‌هایتان را حذف کنید و از نیم‌سال آینده، به جهاد علمی بپردازید. اما زهی خیال باطل! تنها می‌توانید یک درس را به صورت حذف اضطراری، حذف کنید! به علاوه‌ی این‌که، اساتید در آینده سخت‌گیرتر خواهند شد و نباید امیدی به معدل بالا داشته باشید. پس هم‌اکنون کتابها، جزوه ها و... نیازمند دست های پر مهر شما،جهت نوازش می باشند. در ادامه به لحظات پایانی هفت خوان حذف اضطراری نزدیک می شویدکه باید با رعایت تمام جوانب امر، آنرا به سامان برسانید. سپس باید شاهد مراسم پرشکوه و عزت مداری که به مناسبت پاسداشت عملی روز دانشجو و تکریم آن در محل کلاسها و یا سالن امتحانات منعقد می گردد، باشید که بسی فرح و حال خوش نصیبتان می کند که تا آخر زندگی دانشجویی درکَفَش خواهید ماند...

 

جای خالی چند کارگاه...!!!

   از اداره‌ی محترم دانشجویی به جهت برگزاری کارگاه‌های بسیار مفید آموزشی، پرورشی و... در نیمسال گذشته، صمیمانه متشکریم و قدردانی خود را سبد، سبد با عزّت و احترام، نثار ایشان می‌داریم. اما جای خالی چند کارگاه، با تمام وجود، احساس می‌شود:

1- کارگاه «هم‌اتاقی‌گزینی» با تدریس استاد «گزیده‌ی تهرانی». دانشجوها برای یافتن پاسخ سؤال‌های خود در این زمینه می‌توانند در این کارگاه شرکت کنند؛ مانند:

  • هیچ کس حاضر نیست با من هم‌اتاق شود، آیا می‌توانم در باغ دانشگاه چادر بزنم؟
  • چرا دانشگاه اجازه نمی‌دهد با عروسک‌هایم که چهارتا شهرستانی هستند، هم‌اتاق شوم؟
  • آیا می‌توانم با حیوانات دانشگاه (که از بعضی انسان‌ها هم باوفاترند!) هم‌اتاق شوم؟

2- کارگاه آموزشی «چگونه با هم بسازیم؟» با حضور پرفسور «سازش‌کار اصل» دارای مجوز رسمی از سازمان جهاد سازندگی؛ رییس مرکز سازندگی و برازندگی با کم‌تر از سه دهه تجربه‌ی ناموفق! جهت یافتن پاسخ سؤال‌هایی مانند:

  • هم‌اتاقی‌هایم به کمد من حمله‌ور می‌شوند و آذوقه‌ی یک ماهه‌ام را که از شهرستان آورده‌ام در کم‌تر از چشم‌برهم‌زدنی می‌بلعند؛ برای در امان ماندن از شرّ ایشان، وسایلم را کجا باید پنهان کنم؟
  • هم‌اتاقی‌هایم لباس‌های مرا بدون اجازه‌ام می‌پوشند؛ الآن چند روزی است به دلیل نداشتن لباس از اتاق خارج نشده‌ام. غیبت‌هایم دارد پر می‌شود، چگونه لباس تهیه کنم؟
  • وقتی که با هم‌اتاقی‌هایم درگیر می‌شوم، دقیقاً به کدام ناحیه‌ی ایشان ضربه وارد کنم که هم درد بیش‌تری داشته باشد و هم مشمول دیه نشود؟

ابزار هدایت به بالای صفحه