ابزار رایگان وبلاگ

تماس با ما مقالات و یادداشت ها :: نشریه قطعه گمشده

اسلایدر

طبقه بندی موضوعی

۲۰ مطلب با موضوع «مقالات و یادداشت ها» ثبت شده است

کرسی‌های آزاد فکری باید این عوام بودن دانشگاه ها را برطرف کند.

وحید یامین پور، هم از آن جهت که مجری برنامه های ویژه و مناظرات صداوسیما بود، و هم به خاطر وجهه ی علمی و کثرت مطالعات اش، از کسانی بود که مصاحبه با او را در دستور کار قرار داده بودیم. او که سال ها تدریس درس فرهنگ و تمدن اسلامی و نیز معاونت پژوهشی دانشکده خبر را برعهده داشته است، مشغول تدوین رساله دکتری خود در حقوق جزاست. کارشناس-مجری برتر شبکه جوان رادیو در سال ۸۴ و مدیر سابق دفتر مطالعات اجتماعی- فرهنگی وزارت کشور، در مصاحبه ای که با او در ساختمان شبکه ۳ سیما داشتیم، حرف‌هایی بسیار شنیدنی درباره‌ی کرسی‌های آزادفکری می‌زند، که نشان از نگاه عمیق او و آشنایی‌اش به مسائل دانشگاه‌ها دارد.

  تعریف و ویژگی های کرسی‌های آزادفکری در دانشگاه‌ها از نظر شما چیست؟ (تفاوتی بین کرسی های آزاد فکری، آزاد اندیشی و نظریه پردازی قائل هستید؟)

تلقی من از کرسی‌های آزاد فکری این است که این کرسی‌ها یک سطح دانشجویی از کرسی‌های نظریه پردازیست.  کرسی‌های نظریه پردازی یک بحث عمیق علمی – فلسفیست که نیازهای ما را در تولید علم بومی و اسلامی برآورده کند. در واقع یک واکنش فعال است در مقابل حجم گسترده‌ای از نظریات ترجمه‌ای در فضای علمی کشور و بخصوص در حوزه‌ی علوم انسانی.

با آنارشی و هرج و مرج، هیچ حرف منطقی نمی توان خودش را به کرسی بنشاند.



تعریف و ویژگی‌های کرسی‌های آزادفکری در دانشگاه‌ها از نظر شما چیست؟ (تفاوتی بین کرسی‌های آزادفکری، آزاداندیشی و نظریه پردازی قائل هستید؟)

بحث کرسی‌های آزاداندیشی یک بحث دستوری نیست، این به صورت یک بخشنامه نیست، این یک فرهنگ است. باید بسترسازی فرهنگی صورت بگیرد. خود دانشجویان باید این بستر را ایجاد کنند، در حقیقت سازماندهی این فضای مثبت را در دانشگاه‌ها انجام بدهند. من این را می‌خواهم به شما هم بگویم، چون دیدم سؤال‌هایتان به مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی بر می‌گردد، آن مصوبه با این کار شما کاملا دو تا چیز مجزا است. دقت کنید، البته در نهایت همه، فضای تضارب افکار و آراء را ایجاد می‌کنند، اما اصلا آن هیئت نظریه پردازی که درست شده، به عنوان هیئت نظریه پردازی علوم انسانی است. چون یکی از معضلات ما در حوزه‌ی علوم انسانی، نگاه ترجمه‌ای به مبانی فکری غرب است.

ما در سنت علمی و در سنت نظری و فکری خودمان کاملا آزاد اندیشی را تجربه کرده ایم.



سوال. تعریف و ویژگی های کرسی های آزادفکری در دانشگاه ها از نظر شما چیست؟

نکته مهم در این مبحث این است که قرار نیست از صفر شروع کنیم. ما مثلا می گوییم که یک ایده ی تازه به نظر ما رسیده؛ حال باید تلاش کرد و از نهادهایی کمک خواست.

به نظرم طرح این مبحث نوعی آسیب شناسی است. یعنی اینکه شما در جامعه نهادهایی داشتید، ساختارهایی داشتید که در آن ها باید مباحث چالشی مطرح می‌شده و مکانیزم درست خودش را پیدا می‌کرده و به نتایج قابل استفاده برای جامعه می‌رسیده. اما الان وقتی به فضای این نهادها نگاه می‌کنید، می‌بینید که چنین اتفاقی نیفتاده است. به طور مشخص در فضای دانشگاه ها- که اصلا اساس دانشگاه بر بحث و گفتگو و چالش نظری و طرح مباحث مختلف بنیان شده- این نکته‌ی اول.

کرسی‌های آزاداندیشی هیچ ربطی به تریبون آزاد ندارد.

دکتر محمدصادق کوشکی، با دکترای علوم سیاسی، عضو هیئت علمی دانشگاه صنعتی خواجه نصیر تهران است. وی سابقه ی ریاست دفتر هنر و ادبیات مرکز اسناد انقلاب اسلامی را در کارنامه خویش داشته است. از وی چندین کتاب و ده ها مقاله در خصوص اندیشه سیاسی اسلام، اندیشه های امام خمینی(ره)، غرب شناسی، جنبش نرم افزاری و نهضت تولید علم و مسائل جهان اسلام موجود است. وی سابقه ی بحث آزاداندیشی را در پیام های بعد از جنگ حضرت امام می داند، و به نقش آن در راستای تمدن سازی تأکید دارد.

۱ . تعریف و ویژگی های کرسی‌های آزادفکری در دانشگاه ها از نظر شما چیست؟ (تفاوتی بین کرسی‌های آزاد فکری، آزاد اندیشی و نظریه پردازی قائل هستید؟)

بحث نظریه‌پردازی وقتی معنی دارد که کسی است بعد از مدت زیادی کار فکری به نظریه‌ای  خاص در یک حوزه رسیده است و این مستلزم یک کار طولانی است حالا این استاد و صاحب نظر نظریه‌ای که به آن رسیده است را می‌آید در بین اساتید و صاحب نظران مطرح می‌کند، این نظریه نقادی می‌شود و بعد به عنوان یک نظریه جا می‌افتد. اختصاص به علوم انسانی ندارد و می‌تواند در هر رشته دیگری نیز باشد. در حالی که بحث آزاد اندیشی یک حالتی است که می‌تواند برای همه اعم از دانشجو و استاد باشد. موضوعش معمولا در حوزه های علوم انسانی است و مسائل اعتقادی و سیاسی است و بحث طرح موضوع و طرح ایده است در حالی که نظریه‌پردازی کار متخصصین است. بحث آزاد اندیشی در دانشگاه ها می‌تواند به مناسبت خاصی بستگی داشته باشد مثلا ایام خاص سیاسی. برای ورود به این بحث ها مقدمات خاصی نیاز نیست. در حالی که در کرسی‌های نظریه‌پردازی فرد باید کارشناس و متخصص و صاحب نظر باشد. این تفاوت نظریه‌پردازی و آزاد اندیشی است.

هر حوزه‌ی نظری که ظرفیت و استعداد ارائه حرف نو را دارد باید وارد شود و نظرات جدید در معرض قرار بگیرد.

 
کرسی‌های آزاداندیشی چیست؟ تفاوت آن با کرسی‌های نظریه پردازی را بیان کنید.

کرسی علمی که به انواع کرسی‌های نظریه پردازی، نوآوری و نقد تقسیم می‌شود عبارت است از: مسند علمی ثابتی که برای حمایت از نظریه‌ها و نقدها و داوری درباره‌ی آن‌ها تأسیس می‌شود، که نوعاً یکی از شخصیت‌های علمی نخبه‌ی موجه رشته‌ی مربوط به آن کرسی، رئیس آن کرسی می‌شود و جمعی از صاحب نظران دارای رتبه در آن حوزه، شورای علمی و اعضای پیوسته‌ی آن کرسی می‌شوند. طیفی از صاحب نظران از دانشگاه‌های مختلف، از حوزه‌های علمیه، از تهران و از دیگر استان‌ها که نمی‌توانند ارتباط مستمر با آن کرسی داشته باشند، به عنوان اعضای وابسته با هر کرسی همکاری می‌کنند. در حال حاضر در مجموع ۱۵ کرسی علمی در دبیرخانه‌ی هیئت حمایت از کرسی‌ها تأسیس و فعال شده است. جدیداً هم برای سال ۸۹، دو کرسی جدید تصویب شده، یکی کرسی فلسفه‌ی علوم، دیگری کرسی تاریخ و تمدن. اما کرسی‌ها گاه برای ارائه‌ی نظریات جدید تشکیل می‌شوند. در واقع به تعبیر دقیق‌تر، جلسات دفاع و داوری برای قضاوت و ارزیابی مدعاهای جدید تشکیل می‌‌‌شود؛ گاه صاحب نظری می‌‌گوید: من نظریه‌ی جدیدی دارم، یا علمی جدید تأسیس کرده‌ام، یا یک نوآورده دارم که در حد نظریه نیست ولی جدید است، یا نقد جدیدی نسبت به نظریه‌ها، علوم و نظرات موجود دارم. با شرایطی اجلاسیه در حضور شورای داوری و کمیته‌ی ناقدان تشکیل می‌شود؛ هر چند جلسه که لازم باشد، نظرات مطرح می‌شود، پرسش‌ها مطرح می‌شود، نقدها انجام می‌شود، دفاع‌ها صورت می‌گیرد، تا این که جمع به کفایت مذاکرات علمی می‌رسند. در این هنگام جلسه‌ی محرمانه‌ای برای داوری با حضور اعضای داوران و بدون حضور ناقدان و صاحب نظر تشکیل می‌شود و قضاوت می‌کنند و می‌گویند این نظریه بود، یا بالاتر از نظریه بود، یا پایین‌تر از نظریه بود، یا نقد بود. و هر کدام از این‌ها که بود چه امتیازی می‌شود به آن داد؟ یک نوآورده و یک مدعا ممکن است بین ۰ تا ۱۰۰ امتیاز را احراز کند؛ اگر امتیاز به ۶۰ رسید، مقبول قلمداد می‌شود. برای امتیاز بالای ۶۰ هم رتبه‌ی آن نظر را مشخص می‌کند.

نویسنده: رحیم پورازغدی

در همه ی جوامع شرط و شروطی برای آزادی وجود دارد

معنویت مجرد، هدف انقلاب اسلامی نیست؛ همانطور که آزادی مطلق هدف ما نیست. اسلام فقط معنویت نیست، همان طور که فقط آزادی نیست، چندین بعد دارد: اخلاق، اقتصاد، آزادی، عدالت و معنویت. انسان اسلامی یک انسان چند بعدی است و حکومت اسلامی هم باید چند بعدی رو به جلو حرکت کند. اگر انقلاب ما همه ی ابعاد اسلامی را نداشته باشد، دیگر اسلامی نیست. اگر آزادی یک ارزش اسلامی است، باید با همان چهارچوب اسلامی اش در حکومت اسلامی وجود داشته باشد. همانطور که در همه ی دنیا آزادی مطلق وجود ندارد، در نظام اسلامی هم آزادی مطلق معنایی ندارد. تفاوت بین آزادی اسلامی و آزادی اومانیسمی در اهداف و مبانی آن-هاست.

نویسنده: حسن عباسی

موضوعی که پیرامون کرسی های آزاداندیشی اهمیت دارد، این است که خیلی ساده مساله نظریه پردازی را میتوانیم عمدتا در حوزه اساتید بدانیم و حوزه آزاد اندیشی را مربوط به مجموعه دانشجویی. چون بالاخره نظریه پردازی یک ملاحظاتی دارد، جوری نیست که ما از یک دانشجو انتظار داشته باشیم که بصورت روش مند نظریه پردازی کند.البته این امکان وجود دارد که بعضی از جوانهایی که حتی ممکن است دانشگاه هم نرفته باشند حتی مثلاً در اوایل مقطع کارشناسی در دانشگاه هم باشند، احیاناً از نبوغی برخوردار باشند که در تولید نظریه حرفی برای گفتن داشته باشند، اما این قاعده نیست. قاعده این است کسی که کرسی دارد در دانشگاه، بعنوان نظریه پرداز مطرح بشود و کار بکند. مثل اینکه ما الان بحثمان این باشد که کسی باید طبابت کند بعد بگوییم که خوب از طبیبان مثلا آن کسی که درجه پزشکی در حوزه جراحی گرایشهای مختلف دارد امکان جراحی نداشته باشد و جراحی نکند. بعد بگوییم کسانی از بیرون که اصلا کارشان این نیست مثلا کسی که مغازه مکانیکی دارد یا تعویض روغنی دارد بیاید در حد کسی که قرار است جمجمه سر یک انسانی را باز کند و مغزش را جراحی کند یا سینه اش را بشکافد و قلب او را جراحی کند یا یک اینچنین کاری انجام دهد، این نامربوط است.

نویسنده: سعید زیبا کلام

تصور عمومی و رایج ‌این است که آزاداندیشی یکی از پیش شرط‌های تعقل است. البته با کمی‌ دقت آشکار می‌شود که آزاداندیشی روی دیگر سکه خارج‌دینی یا برون‌دینی است که مقابل آن درون‌دینی است. مفهوم آزاداندیشی را مورد تحلیل مفهومی‌ قرار می‌دهیم: مرکب از دو جز آزاد یا آزادی به علاوه تعقل یا ‌اندیشیدن است. البته منظور آزاد بودن در ترکیب آزاداندیشی است نه آزادی به مفهوم سیاسی، یعنی انسان باید و می‌تواند برای ‌اندیشیدن فارغ از تعلقات باشد. در واقع ما از آزادی انسان از چیزهایی برای‌ اندیشیدن سخن می‌گوییم. ‌اینجا یک مفهوم انسان شناختی وجود دارد.

مراد از تعقل یا‌ اندیشیدن این است که تعقل می‌تواند و باید فارغ از هرگونه مفروضات و تعلقات انسان‌ اندیشمند باشد. ما در ‌اینجا با نظریه‌ای معرفت‌شناختی در بابت تعقل مواجهیم. من ‌این بررسی‌ها را در بطن و متن دو تامل قرآنی انجام می‌دهم:

نویسنده: محمد صادق شهبازی

بعضی موضوعات مناسب برای کرسی ها (این موضوعات طوفان فکری یکی از فعالان دانشجویی است که چندی پیش ارسال کرده بود و تنها به عنوان مشتی از خرمن گسترده­ی موضوعات قابل بررسی و نه لزوماً موارد مناسب است. شاید بسیاری از این موضوعات احتیاج به ریز شدن و عینی شدن دارد. و بسته به هر دانشکده و دانشگاه و شهرو شرایط زمانی و مکانی قابل تغییر باشد. این لیست حتی جامع و مانع نیست. اما به عنوان یک نمونه می تواند شروع خوبی برای باز شدن فکر دست اندر کاران کرسی ها باشد. لیست های موضوعات دیگری که به وسیله­ی جاهایی مثل کانون اندیشه­ی جوان تهیه شده یا سرفصل های موضوعات سایت باشگاه اندیشه و.... تهیه شده به فریاند تفکر برای انتخاب موضوع کمک می کند. )

نویسنده: محمد صادق شهبازی

برای مشاهده ی نمونه ی عینی در این حوزه خوب است بعضی از خاطرات اول انقلاب را در این مورد مرور کنیم:


«انقلاب که شد من اول راهنمایی بودم. آن اوایل بحث و مناظره و جنگ و دعوا بین گروه های مختلف خیلی زیاد بود. یادم است روبروی دانشگاه تهران شده بود پاتوق گروهک ها و دسته ها برای بحث و مناظره. کار ما این شده بود که هر روز حدود ساعت ۴، ۵ بعد از ظهر می رفتیم دم در دانشگاه و شروع می کردیم به بحث کردن با گروه های مختلف. بحث و حرف تا ساعت حدود ده شب. ساعت ده که می شد می گفتیم خب، تا همین جا امشب کافیه و بر می گشتیم. وقتی که بر می گشتیم تازه اول کار بود. بایستی برای اینکه در بحث ها کم نیاوریم کتاب های فکری خودمان را خوب می خواندیم، و برای اینکه طرف را خوب گیر بیندازیم و محکومش کنیم بایستی کتاب های آن طرفی ها را هم می خواندیم که ببینیم چه می گویند. دوباره روز بعد ساعت ۴ همین آش و همین کاسه. کار هر روزمان بود. ما آن زمان راهنمایی بودیم؛ و در همه بحث ها هم شرکت می کردیم. فضای آن زمان آن گونه بود و فضا و جو حزب اللهی های الآن هم این گونه. الآن تشنگی نیست. امروز بچه هیئتی ها تعداد کتاب هایشان، از تعداد نوارها و برچسب ها و پوسترشان کمتر است.» (مصطفوی مرتضی، ۱۳۸۵، الآن تشنگی نیست، ماهنامه حیات بسیج دانشجویی دانشگاه امام صادق(ع) شماره ۲)

«اول راهنمایی بودم، ...ما در آن ایام بسیجی دوآتشه بودیم اما او جرئت کرد و اولین کسی بود که انجیل را به من داد. کلاس اول دبیرستان بودم که این کتاب را خواندم، اما امروز شاید حتی دانشجوی ما تفاوت» عهد عتیق و «عهد جدید» را نداند! این روند باعث می شد من با یک سری آدم مواجه شوم که می خواستند اعتقادات مرا به محاکمه بکشانند، یک نبرد و کشمکش اعتقادی و لذا مجبور بودم در این میدان هر روز به دانسته هایم اضافه کنم، چون باورهایم توسط کسانی در اطرافم تهدید می شد و این منجر به آن می شد که هر روز دانسته های مکتوب من بیشتر شود، ما اصلاً به رسانه ها متکی نبودیم، خودمان این کارها را می کردیم، ...آدم هایی بودند که اعتقادات ما را تهدید می کردند. مثلاً همین آدم وقتی انجیل را به من داد، گفت: علاوه بر قرآن، اعتقادات دیگری هم هست، چرا این نه؟ اصلاً چرا مسلمان هستی؟ ناگهان مرا در مقابل یک سؤال بزرگ قرار داد، دیدم راست می گوید، کاپیتال مارکس را هم او به من داد، می خواندم و سراغ یک نفری می رفتم که از من بیشتر می دانست که این یعنی چه؟ الآن صد دکتر را ببینی یکی کاپیتال مارکس را حتی رؤیت نکرده. کتاب را ببیند وحشت می کند. کی آن را ورق می زند؟ اما ما چون احساس می کردیم اعتقاداتمان در حال تهدید است آن را می خواندیم. بشر امروز چون احساس می کند رسانه آن میزان از اعتقادات را که لازم است تزریق می کند، دنبال دفاع از اعتقاداتش نمی رود، یا شاید اصلاً اعتقادی ندارد که از آن دفاع کند، اما آنجا این چالش وجود داشت. بعدها در دوره ای جوّ پلیسی آن قدر حاکم شد، که آدم هایی که خلاف عقیده روز را داشتند، جرئت ابراز عقیده پیدا نمی کردند، لذا تنشی ایجاد نمی شد، در نتیجه همه یک طرفی بودند. هیچ کس برای دفاع از اعتقاداتش سعی نمی کرد به دانسته های خود بیفزاید و کتاب های جدید بخواند. در دوره ای مثل سال ۶۳ تا ۶۷ در دانشگاه جوّ خاصی حاکم بود، در انتخابات انجمن اسلامی ۹۰ عضو داشتیم. وقتی اعضای اصلی می آمدند، بر پشتشان رد شلاق های ساواک را نشان می دادند، من با ۱۷ سال سن کاندیدا شدم، اتفاقاً رأی هم آوردم و مسئول تبلیغات انجمن اسلامی شدم، سال های جنگ بود. بدبختانه در آن جوّ پلیسی یک سری رفتارهای اشتباه اتفاق افتاد که الآن تاوان آن را پس می دهیم، اما رفقای شخصی من با وجودی که من عضو انجمن بودم راحت بودند. دوستی عضو حزب توده بود و کتاب های حزب توده را به خانه می آورد، به او می گفتم؛ «احسان طبری» به غلط کردن افتاده است، تو چطور این ها را رها نمی کنی؟ او می گفت؛ «دکتر خاوری» جدیداً رهبر شده و کتاب های او را به من می داد. باور می کنید؟ از مسئولان انجمن بودم، آن هم در آن سال ها و اما این قدر با اطرافیانم راحت بودم. چون به خوانده های خودم متکی بودم چون برای حرف هایشان پاسخ داشتم. اما فکر می کنم خیلی از آن آدم ها سوختند؛ چون این ذهنیت باز را برای پذیرش نداشتند اما ما به سبب همیشه تقابل دنبال حریف بودیم. به خاطر اعتقادی که داشتیم. این باعث می شد حفظ شویم. جنگ که تمام شد، تصمیم گرفتم دنبال اعتقاداتی که برایم مقدس بود به افغانستان و چچن و کوزوو بروم، به سبب اینکه با پوست و خون و گوشت به آن رسیدم. (جعفریان، محمدحسین، ۱۳۸۴ حرف های تازه برای شعر جهان داریم، ماهنامه سوره، تحریریه چهارم، شماره ۲۰ )

ابزار هدایت به بالای صفحه