ابزار رایگان وبلاگ

تماس با ما مقالات و یادداشت ها :: نشریه قطعه گمشده

اسلایدر

طبقه بندی موضوعی

۲۰ مطلب با موضوع «مقالات و یادداشت ها» ثبت شده است

نویسنده: محمد صادق شهبازی

حضور مخالف مسئله این نیست!


خیلی وقت ها بچه ها به دنبال این هستند که برنامه را با حضور مخالف جذاب کنند و حتی ساختار برنامه طوری چیده می شود که مخالفین محوریت دارند. مثلاً بچه های بسیج هی نامه بزنند به انجمن یا مثلاً مناظره صرفاً چنین دوگانه ای را شکل بدهد و... واقعیت این است که این فضای انفعالی باعث می شود بچه ها در زمین طرف مقابل بازی کرده و صرفاً به یک سری شبهات او پاسخ دهند و قدرت اثرگذاری فعال را از دست بدهند. نگاه بدنه­ی عمومی هم به آن­ها به عنوان گروه­هایی که سرگرم دعواهای بی­معنی هستند تقلیل می­یابد. یکی از اساتید دانشگاه تهران - که دختر یکی از روشن فکران برجسته دوران انقلاب است- می گفت زمانی که در دوره انقلاب فرانسه دانشجو بودم در سوربن دو نفر ایرانی بودیم دو میز داشتیم میز من که طرفدار انقلاب بودم و میز دیگر که طرفدار مارکسیسم و من با یک بلندگو علیه او سخن می گفتم و او نیز چنین می کرد و کسی غیر از ما دو تن ایرانی نبود. این­ها مشغول همدیگر می شوند و مردم کار دیگری می کنند. همان ضرب المثل معروف دوره­ی مشروطه می شد که به طرف گفتند تو طرفدار مشروطه­ای یا سلطنت، طرف گفت من عیال وارم!

البته خوب است فضا طوری فراهم شود که برای طرف مقابل با انتخاب موضوع مناسب، دعوت چهره به چهره و نه رسمی و احیاناً گوشه زدن هایی در تریبون هایی مثل نشریه و برد و... و یا با برگزاری برنامه در موضوعاتی که برای دو طرف جذاب است، به صحنه بیایند. اما نیامدن آن ها چیزی را عوض نمی کند آمار بدبینانه و خوش بینانه فعالان دانشجویی را ۲% تا ۷% کل دانشجویان اعلام می کند، از همه مهم تر اثر گذاری روی بدنه ی عمومی حزب اللهی، متدین، حتی خاکستری است. حتی اگر جریان معاند و مخالف نیاید، فضای بازتری برای تعامل و نمایش منطقی بودن مجموعه فراهم می شود. البته گاهی لازم است این اتفاق هم صورت بگیرد، کسانی هم که نمی آیند چه استاد چه دانشجو حتی اگر در جبهه ­ی خودی، خوب است، رسماً اعلام شوند مثلاً حتی گاهی برای ایجاد انگیزه و در محل سؤال قرار گرفتن می توان اسامی آن ها را در قالب بیانیه و مصاحبه به رسانه ها داد یا حد اقل در برنامه از جناب برگزار کنندگان و مجری اعلام کرد. برای ملاحظات امنیتی آن ها می شود با مسئولین صحبت کرد یا حتی در صورت ظلم به آن ها و برخورد با کسی به صرف صحبت با کرسی بیانیه حمایتی داد و با انجام چنین کاری هم حاشیه ی امن ساخت هم تهمت بسته بودن فضا را از روی نظام برداشت.

مسئله ی فضاسازی قبل از برنامه


برگزار کردن یک کرسی گرچه به خودی خود جذاب است، اما باید برای افراد چه دانشجو و چه رسانه های عمومی فضاسازی کرد. این کار می تواند از مدتی قبل از برنامه حداقل هفته ی برنامه با زدن پیامک، میل زدن، نصب پوستر و تبلیغات مناسب مثلاً در خوابگاه و سلف و نمازخانه و...، چاپ کردن مطلب در نشریه، استفاده از بردها، نصب دیوار جیغ (بردی که با موضوع مشخصی گذاشته می شود و افرادی دیم توانند در صفحه ی خالی بزرگی آزادانه نظر خود ر بنویسند)، پر کردن برد و دانشکده یا دانشگاه از تبلیغات و سؤالات مرتبط، انجام کارهای هنری و یا توزیع محتوای موازی و ... به کار گرفت.

آماده کردن بچه های خودی گپ درونی و بحث های خود امت حزب الله


رفتن و شرکت در برنامه آمادگی می خواهد. باید برای بچه های مجموعه فضاسازی کرد. مثلاً با فرستادن جملات آقا و نصب ان ها در دفتر، جلسه گذاشتن و صحبت از ضرورت و بحث های چهره به چهره و ...بسیاری از اوقات بچه ها چیزی نمی گویند و آزاد اندیشی نمی کنند چون اندیشه ای نیست که آزاد شود. باید به بچه ها کمک کرد، مثلاً یک هفته قبل از برنامه جزوات مرتبط یا کتاب های خوبی را معرفی و حتی تقسیم کرد و از بچه ها خواست که بروند و بخوانند. می توان از طریق سایت های فکری مثل باشگاه اندیشه، کانون اندیشه، حوزه، شارح، راسخون، تبیان، کتابخانه نور، مجموع مقالات نور، پرسمان و... یا سایت های مجموعه های دانشجویی نظری تر عدالتخواهی، مطالبه، تریبون مستضعفین و سایت های موردی خاص استفاده کرد. حتی به جای دعوت از یک سری اساتید و دانشجویان می توان از آن ها برای یافتن منابع مناسب مطالعه کمک گرفت. برای ریختن ترس بچه ها می توان جلسات گفت و گوی درون تشکیلاتی برگزار کرد. مثلاً موازی کرسی آزاد اندیشی با موضوعی خاص جلسه ای برای خود بچه ها گذاشت و از آن ها خواست تا هر یک کتابی را مطالعه کنند و در آن جلسه خلاصه­ی آن جزوه یا کتاب یا مقاله و نکات دیگر خودشان را بگویند این کار هم به ریخته شدن ترس بچه ها، هم به منسجم شدن آن ها و به دنبال مطالعه رفتن آن ها کمک می کند. از عادی ترین آدم های مجموعه و غیرفکری ترین ها هم برای این مسئله نباید غفلت کرد. همه در سطحی باید حرف بزنند و مطالعه کنند.

تا کم نیاورید و بحث نکنید به دنبال سواد و مطالعه نخواهید رفت.


یکی از معضلات همین است که بچه ها فکر می کنند چون دانشجو هستند و سطح مطالعات­شان پایین است و اساساً اندیشه ای ندارند که آزاد کنند از کرسی فرار می کنند. بعضی اوقات این به نیت ترس از خراب کردن نظام و انقلاب و عدم دفاع و... صورت می گیرد یا بچه ها می گویند خب چه کنیم اول برویم خودسازی فکری کنیم بعد هم حلقه ی مطالعاتی می گذارند بیش تر هم با موضوع اصول عقاید و هیچ گاه اساساً کرسی آزاد اندیشی ای شکل نخواهند داد. واقعیت اما این است که تا بچه ها مقابل نیاز قرار نگرفته درک نکنند که ضعف معرفتی دارند به دنبال اصلاحش نمی روند و یا می روند در فلان مسئله­ی کلامی که تخصص یک دانشجوی پزشکی و فنی نیست وقت اضافه می گذارند ۱۰ تا کتاب هم می خوانند اما در مورد مسائل مبتلا به نمی­توانند حرفی بزنند و... مهم است این در معرض نیاز واقع شدن هم به آدم جهت می دهد هم انگیزش ایجاد می کند، مهم ترین دلیل رشد نسل انقلاب هم همین بود چون مجبور بودند بگویند دفاع کنند، عادت به مطالعه و بحث و رشد کردن پیدا می کردند و در آن فضا غیر فکری ترین آدم ها هم می خواندند. این مسئله کلیدی است که حتی مشکل عدم استقبال بچه ها از کار فکری و حلقه های مطالعاتی همیشه خالی یا پاتوق دانشجویان غیر فعال را به جایگاه واقعی می رساند.

ادامه دارد...

بیان

نویسنده: محمد صادق شهبازی


استاد و مدعو مسئله این نیست! (مهم ترین قالب)


بخش عمده ی مشکل در برگزار نشدن کرسی همین مسئله است، که چون همه منتظر استاد و مدعو هستند و اصولاً آدم های حرف دار جدی و رسانه ای هم مدعوند که طبیعتا سرشان شلوغ است، لذا کرسی ها با مشکل مواجه شده است، حال آن که می بینیم مهم ترین مد نظر مقام معظم رهبری همین حرف زدن و بحث دانشجو با دانشجوست: «باید روی مسائل فکر کرد. عزیزان من! روی مسائل فکر کنید تا به نتیجه برسید. نهضت آزاد فکری ای که من پیشنهاد کردم در دانشگاه و حوزه راه بیفتد، برای همین است. تریبون های آزاد بگذارند و با هم بحث کنند؛ منتها نه متعصبانه و لجوجانه و تحریک شده ی به وسیله ی جریانات سیاسی و احزاب سیاسی که فقط به فکر آینده ی کوتاه مدت و مقاصد خودشان هستند و برای انتخابات و امثال آن از جوان ها استفاده می کنند؛ بلکه برای پخته شدن، ورز خوردن و ورزیده شدن و با هدفِ آماده شدن برای ادامه ی این راه طولانی و دشوار، اما بسیار خوش عاقبت.» (بیانات در دیدار دانشجویان و اساتید دانشگاه های استان کرمان ۸۴/۲/۱۹) برای شکستن فضای جمود تحجر و فضای در خودِ «ولش کن! بگذار بشود!» که ویروس واگیر دار نسل سوم انقلاب است، باید همه ی دانشجویان را درگیر کرد، مسئله ی اصلی ما از فضای انزوا خارج کردن همین دانشجوی فعلی فعال یا خاکستری در کف دانشگاه است، نه یک تعداد چهره ی همیشه ثابتی که اصولاً هم از رسانه ها و تریبون دور نیستند و سرشان هم اصولاً گرم کاری است(یک موقعی از بس بچه­های دانشگاه نمی)، تجربیاتی مثل انتخابات دوره های نهم و دهم ریاست جمهوری و تجربه های اول انقلاب نشان داد که این شیوه نه تنها موجب رشد نیروها و درآمدن آن از روزمرگی است که در عمل فضای عموم ی را به صورت کلی عوض می نماید. باید قالب هایی را مد نظر قرار داد که دانشجویان کف دانشگاه­ها را درگیر می کند. مثلاً تریبون آزادهای چارچوب دار، بحث های آزاد و گعده ای و هر قالب دیگری که همه ی دانشجویان را می تواند درگیر کند.

امام (سلام الله علیه) در مورد همین مشکل در اول انقلاب سخن دقیقی دارند: «آقا شما نشسته اید که چهار تا کمونیست بیایند در دانشگاه و قبضه کنند دانشگاه را!؟ شما مگر کمتر از آن ها هستید؟ عدد شما بیشتر از آن هاست؛ حجت شما بالاتر از آن هاست. شما این مسائل را که بگویید، خیانت این ها را می توانید واضح بکنید در آن مکان، در دانشگاه. خیانتشان را می توانید واضح بکنید که خودشان بگذارند بروند. بایستید، صحبت کنید. بگویید آقا، خوب بیایید یکی یکی بگویید ببینم شما چه کاره هستید آمده اید توی دانشگاه دارید اخلال می کنید؟ می خواهید چه بکنید؟ می خواهید درس بگویید برایمان؟ شما کار خودتان را اول حساب بکنید که چه کاره هستید توی این مملکت. شما از اهل این مملکت هستید، یا عمال غیر هستید خودتان را به ما می چسبانید؟ بایستید آقا بگویید. البته باید اشخاصی هم که گوینده هستند بیایند در دانشگاه...در هر صورت عمده، فعالیت خود شماهاست... این ها تودهنی می خواهند آقا! عدد شما زیادتر است؛ حجت شما بالاتر است؛ خیانت آن ها واضح است. گفتن می خواهد. اجتماع بکنید، بگویید مطالب را... آن ها صحبت می کنند؛ شما هم صحبت بکنید. شما ننشینید یکی دیگر برایتان صحبت بکند؛ یک روحانی بیاید صحبت کند؛ خودتان بروید، هر کدامتان می توانید، در مقابل آن ها بایستید صحبت کنید. آن می گوید؛ شما هم بگویید. آن وقت یکی یکی انگشت بگذارید روی کارهایشان که تو این کاری که می کنی برای چیست؟ تو، تو تابع کی هستی که این کارها را می کنی؟»( ۲۳ خرداد ۱۳۵۸)

مهم این است که خود کسانی که در دانشگاه ها هستند، ... چه اساتید و چه جوان هایی که آنجا هستند، این ها خودشان به طور معقولی جلوگیری بکنند، چون این ها حرفی ندارند. اخلالگرها حرفی ندارند، همان فقط می خواهند اخلال کنند. اگر هر کدام [مدعی] شد جلویش بروند بگویند خوب شما چه حرفی دارید؟ حرفت را بزن. (۲۴ شهریور ۱۳۵۸)

«این ها هر کدامشان آمدند در دانشگاه و گفتند، یک مطلبی را گفتند، بروید جلویش بگویید: چه می گویید؟ یک وقت می خواهد هیاهو کند، که اکثراً این طوری هستند، این ها را سرانشان که وادار می کنند به هیاهو، جمع بشوید دورش بگویید؛ آقا بنشین صحبت هایت را بکن... بدون اینکه با آن ها جنگ و نزاع داشته باشید، با آن ها به این نحو مقابله کنید. یا آن ها اگر یک اجتماع صد نفری، هزار نفری، می کنند، شما ده، بیست هزار نفر را اجتماع کنید، مسائل خودتان را بگویید، دعوا هم نکنید؛ این باید انجام بگیرد.»(۲۹ شهریور ۱۳۵۸)

بهترین شیوه ی برگزاری کرسی تریبون آزاد چارچوب دار


برای این کار یک موضوع مشخص باید انتخاب شود و با اعلام آن از زمان مناسب و با ترغیب همه ی اعضا به شرکت در کرسی، با حضور یک مجری که هم زمان ها را کنترل می کند و هم نکات اصلی هر فرد را متذکر می شود یا موضوعات را جمع بندی می کند (این کار می تواند به وسیله ی هیئت داوران در صورت وجود نیز انجام شود، یا فردی غیر از مجری روی تخته یا ترجیحاً در صورت وجود امکانات روی پرده­ی نمایش به صورت تایپ شده نکات مطرح شده و سؤالات باقی مانده یا پاسخ گرفته را مشخص کند)

زمان باید حتماً مدیریت شود، به افراد اجازه ی صحبت بین کلام دیگری داده نشود، تا قبل از یک دور صحبت کردن اکثر افراد و عدم وجود داوطلب جدید دور دوم به کسی تریبون داده نشود، هر صحبتی که از چارچوب خارج شد بلافاصله با تذکر مجری (یا در صورت وجود، هیئت داوران) قطع شود. حتی المقدور محل برگزاری جلسه جوری باشد که افراد هم سطح باشند مثلاً شورا یا کلاسی که افراد رو به هم بنشینند از سالن با سن بهتر است، اما مشکلی با برگزاری برنامه در سالن نیست و با گذاشتن مجری و پرده­ی نمایش یا هیئت داوران روی سن کمک بیش تری به نظم جلسه می شود. کرسی های بسیج دانشجویی دانشگاه صنعتی امیرکبیر اکثراً از این گونه بوده اند و مورد استقبال دانشجویان مختلف واقع گردیده اند.

نویسنده: محمدصادق شهبازی

این یادداشت حاصل بحث­های چند جانبه­ی متعدد با برگزار کنندگان مختلف کرسی­ها در دانشگاه­های تهران و شهرستان­هاست.

رکود سیاسی و فرهنگی دانشگاه ها و تحجر در قالب های برنامه ها و فعالیت های دانشجویی که پیش تر در «ملاک های تعیین کار در یک تشکل دانشجویی» و « قالب های مختلف فعالیت های جنبش» از ان ها سخن گفته شده بود، عدم تریبون داشتن جریان حزب الله، عدم نهادمند بودن فعالیت و کنش سیاسی افراد و گروه ها که بعضا تبدیل ان ها به بحران های امنیتی را منتج می­شود، عدم وجود فضا برای بحث و گفتگو و بالا بردن درک متقابل و از همه مهم تر ایجاد فضای تضارب آراء و آزادی بیان برای رشد اندیشه ها به منظور تقویت فرهنگ پیش رفت جهت تحقق پیشرفت و رشد در داخل کشور است؛ و مهم تر از آن رهبر معظم انقلاب با تأکیدات مداوم از ان نه تنها به عنوان یک ابزار فعالیت دانشجویی بلکه به عنوان یک راهبرد فعال شدن جریان انقلابی در دانشگاه و جامعه و گفتمان سازی یاد کرده اند.

مسئله ی موضوع
از مهم ترین مشکلات در مورد برگزاری کرسی ابهام در موضوعات است، یعنی بچه ها نمی دانند در چه موضوعاتی می شود کرسی برگزار کرد، لذا یا سیاست زدگی پیشه می­کنند و در پشت جریان های سیاسی می ایستند یا به نوملامتی گری دست زده موضوعات زرد برمی گزینند. (توضیح آن که ملامتیه صوفیه ای بودند که برای رد کردن مقامات خویش! دست به کارهای پست زده یا خو را در موضع اتهام قرار می دادند مثلاً علناً ظرف شراب حمل می کردند و بدین گونه برای دفع ریا افراد را از خویش می راندند، نوملامتیه برای جذب افراد هم چنین می کند یعنی از ابزارهای زرد و بر مبنای باطل اندر باطل اصالت جذب به هر وسیله ای برای دست یازیدن به این هدف بهره می­برند.) مثلاً موضوعاتی مثل روابط دختر و پسر و... یا موضوعاتی انفعالی که در فضای «خود منفور بینی» و در پازل ضد انقلاب و موج شبهات آن ها گذارده می شود مثلا حکومت اسلامی و ولایت فقیه و آزادی و آزادی بیان که اکثریت موضوعات را در کل کشور سامان می دهد.

رهبر معظم انقلاب غیر از عرصه ی وسیع گفتمان سازی که حوزه های مختلف را شامل می شود، چهار حوزه ی بحث های معرفتی (که مقام معظم رهبری موازی با آن در افطاری های دانشجویی سال ۸۹ و ۹۰ از ضرورت تعمیق معرفتی و کارهای معرفتی عمیق در دانشگاه گفتند که در موارد بسیاری تنها به کلاس های خشک و کم طرفدار اصول و عقاید محدود شده است که به جای خود لازم و ضروری است اما همه چیز نیست)، بینات جمهوری اسلامی مثل عدالت و آزادی و... (که می توان تبلور آن ها را در قانون اساسی و مقدمه ی آن جستجو کرد)، بحث ها و جریان های فکری و سیاسی که عرصه ی بسیار گسترده ای است و موضوعات علمی.

قرار نیست ما در همه ی این موارد کرسی برگزار کنیم، اما باید جامعیت داشته باشیم، هر موضع برای تیپی از آدم ها جذابیت دارد، که محدودیت در چند عرصه مخاطبین کرسی ها را محدود می کند و طبیعتاً دایره ی مخاطبین هر سر فصل با هر موضعت دیگر متفاوت است، که کمیت و کیفیت آن را نیز متفاوت می کند. مهم است موضع فعال برگزیده شود، یعنی هم موضعی باشد که برای عموم احتمالاً محل سؤال است یا در رسانه ها هم هست یا نه موضع مهمی است که باید بزرگ شود. دانشجو جذب حرف خوب و منطق و پاسخ به سؤالات مهم با قالب خوب می شود و از موضوعات سطحی و تکراری و روزمره بعضاً به شدت گریزان است. می توان حتی برای انتخاب موضوع از بین دانشجویان نظرخواهی کرد که نمونه ی این کار به وسیله ی کانون میثاق دانشگاه صنعتی شریف صورت گرفته است.

نویسنده: نعمت الله صالحی نجف آبادی

4- فقه

الف- مرحوم شیخ طوسی «رضوان الله علیه» در کتاب خلاف، مسأله‏ ای به این ترتیب بیان کرده است:

مسلمین با کفار حربی درگیر جنگی هستند و امام، رهبری و فرماندهی لشگر اسلام را عهده‏ دار است. در این میان، پیشامدی می‏شود که امام، مصلحت می‏بیند از ضعف و ناتوانی قوای تحلیل رفته‏ی دشمن استفاده کند و با گروهی از این مشرکین، پیمان صلح ببندد که زمین تحت تصرف خود را به روی مسلمین بگشایند که لشگر اسلام در آن، اردو بزنند ولی امام کاری به حکومت آنان نداشته باشد و آنان را در امر اداره‏ی شئون کشور، آزاد بگذارد و اختیار را به خود آنها بدهد تا همانطوری که پیش از آن، کارهای خود را سر و سامان می‏دادند، اینک نیز به همان کار خود مشغول باشند لیکن در برابر، خراجی به دولت اسلامی بپردازند، چون با این شرایط، بودجه‏ای جدید به دولت اسلامی تحمیل شده است و دولت باید مراقب و ناظر کارهای آنان باشد و تعهدات خود را نسبت به آنان به انجام رساند و امکانات لازم در اختیار آنان قرار دهد و این خراجی که آنان می‏پردازند، به عنوان جزیه محاسبه می‏شود و دیگر چیزی بدهکار نیستند. اما اگر روزی بر اثر عملکرد صحیح مسلمین و تبلیغ و ارشاد، رغبت پیدا کردند که به اسلام بگروند، آن جزیه ساقط می‏شود و جای آن را خمس و زکات، به عنوان مالیات اسلامی که البته قدری بیشتر از جزیه است، می‏گیرد و نیز در صورتی که زمین را به مسلمانی فروختند، دیگر خراجی مطرح نیست، زیرا زمینی متعلق به آنان نیست که خراجی داشته باشد. از این امر، همچنین معلوم می‏شود که در صورت اول، مالکیت آنان محفوظ است و به حق قطعی آنان، تعدّی نشده است (7).

این، اصل مسأله بود اما آنچه استفاده می‏شود این است که گرچه مشرکین در موضع انفعالی قرار گرفته و ضعیف و ناتوان شده باشند و مسلمین بر آنان مسلط گردند، اما هیچگاه وظیفه ‏ی مسلمین این نیست که اسلحه بیرون آورند و همه را تهدید به قتل کنند که اگر مسلمان نشوند، مرگ حتمی در انتظار آنان است. از این فرع منتهی، فهمیده می‏شود که اسلام این را نپذیرفته است که حتما همه باید مسلمان شوند و گر نه سر و کارشان با زور و اسلحه است.

ب- مسأله‏ی مهم دیگری که شیخ الطائفه در کتاب خلاف آورده این است که در جنگ میان مسلمین و کفار حربی، امام مصلحت می‏بیند که برای مقابله با دشمن، از کشور کافر دیگری که بدان دسترسی دارند، با انعقاد پیمانی، کمک نظامی بگیرد و نیروهای آن کشور را همراه سربازان خود، به جبهه‏ی نبرد با دشمن گسیل دارد، با فرض این مسأله، اگر مسلمانان در جنگ پیروز شدند و بر دشمن چیره گشتند و غنائمی گرفتند و بنابر حکم اسلامی قرار شد که غنائم را -بجز خمس آن- میان رزمندگان تقسیم کنند (در مورد تقسیم غنائم، باید بحث جدیدی عنوان شود که در جنگهای امروز که با اسحله‏ی پیشرفته جریان دارد، غنائم به چه صورت میان رزمندگان تقسیم می‏شود)، آیا سهمی از این غنائم به نیروهای مشرک که به کمک مسلمان‏ها آمده‏اند می‏رسد، یا خیر؟

شیخ در جواب این مسأله می‏فرماید: امام به کفار و مشرکین حاضر در صحنه‏ی نبرد، باید اعانت و کمک کند و به آنها چیزی بدهد که راضی و خشنود شوند، اما به عنوان سهم، چیزی به آنان تعلق نمی‏گیرد.

آنگاه شیخ طوسی حدیث مرسلی از پیامبر(ص) نقل می‏کند که حضرت در یکی از جنگ‏ها از یهود بنی قینقاع، کمک طلبید و زمانی که بر دشمن چیره شد، مقداری به آنها عطیه و موهبت داده و راضی‏شان ساخت، لیکن آنان را در غنائم جنگی سهیم نساخت (8).

نویسنده: نعمت الله صالحی نجف آبادی

2- سیره‏ ی پیامبر(ص)

یکی از منابع و مصادر ارزنده و مهم برای بدست آوردن احکام و شریعت اسلامی، سیره پیامبر(ص) اکرم(ص) است که بسیاری از مشکلات شرعی را حل می‏کند. در اینجا نیز برای اثبات مطلب مورد بحث، به دو مورد از سیره ‏ی پیامبر(ص) مراجعه می‏کنیم:

الف- بعد از آنکه پیامبر(ص) مکه را فتح کرد و مسلمین وارد سرزمین مکه شدند، عده‏ای از اهالی مکه که با خیل عظیم مسلمین روبرو شده بودند، بدون معطلی به دین اسلام گرویدند. البته در این میان، شماری از مکیان بودند که با همه‏ی سوابق ناپسند خود و با تمام کینه‏توزی‏هایی که نسبت به مسلمین اعمال کرده بودند، منافقانه و ریاکارانه اظهار اسلام کردند و بدین ترتیب، خود را در زمره‏ی مسلمین در آوردند. از این گروه می‏توان ابوسفیان را نام برد که با آن همه پیشینه‏ های که در مبارزه با آیین اسلام، کیش به این پیامبر(ص) داشت، باز هم بظاهر مسلمان شد و البته، امان‏ نامه نیز دریافت کرد.

انتشار: خبرگزاری دانشجویان

با گذشت چند سال از تأکیدات مقام معظم رهبری در خصوص کرسی های آزاد اندیشی ، با کلید خوردن اولین جلسه ی آن در دانشگاه تهران کار خود را آغاز کرد.
استقبال از این جلسه که با حضور اساتید دانشگاهی به عنوان سخنور درتالار ابن سینا دانشکده ی علوم سیاسی دانشگاه تهران برگزار شد، نشان از وجود تمایل و دغدغه در بدنه دانشگاه برای ورود به این موضوع مهم دارد.

وجود این جلسات در دانشگاه اساسا زمینه را برای ایجاد دانش و اندیشه بومی در حوزه های مختلف علوم فراهم آورده و بستری است برای اینکه کشور را به جایگاه صادر کننده ی علم ارتقاء دهد.

در این میان نحوه ی برگزاری این جلسات و نیز نوع مطالب بیان شده در آن از اهمیت قابل توجهی برخوردار است.

نویسنده: نعمت الله صالحی نجف آبادی

یکی از برچسب‏های ناچسبی که غربی‏ها به مسلمان‏ها می‏زنند و دین مقدس اسلام را بدان متهم می‏سازند، این است که می‏گویند «اسلام با قدرت شمشیر بر مردم تحمیل شده است» و ادعا می‏کنند که شعار مسلمین و اصل زیربنایی اسلام در همه‏ ی جنگها و نبردها این بوده که: «یا اسلام شمشیر»! بدین معنی که هر فردی از جبهه‏ ی مقابل، یا باید اسلام بیاورد و اصول اساسی دین را بپذیرد و به قوانین اسلام پایبند شود و یا شمشیر مجاهدان مسلمان، سینه‏ی او را خواهد درید.

این تهمت ناروا را بسیاری از نویسندگان غربی از روی غرض ‏ورزی و کینه ‏توزی به زبان آورده و در کتابهای خود نوشته ‏اند و شدیدا روی آن تبلیغ می‏کنند. طبعا چنین ادعایی از ناحیه ‏ی آنان خیلی شگفت به نظر نمی‏رسد ولی بسی مایه‏ ی تأسف است که دستاویزهای زیادی برای این تهمت در میان کتابها و حتی روایات مسلمین به خصوص اهل سنت به چشم می خورد آنان با تمسک به همین عبارات و روایات، علمدار چنین داعیه ‏ی گزافی شده و این سخن بی‏پایه و اساس را به زبان آورده ‏اند.

واقعیت این است که روح اسلام با چنین مطلبی سازگار نیست و تحمیل عقیده، بازور و قوه‏ ی قهریه، هرگز در اسلام جایی ندارد. اسلام، آیین برادری و برابری و آزادی و حریت است و همواره از بلند نظری و سماحت و گذشت تشویق می‏کند و پیروان خود را پیوسته به آزاداندیشی و سعه‏ی صدر و تحمّل اندیشه ‏های مخالف فرا می‏خواند. ما برای اثبات این مطلب از آیات قرآن، پیامبر(ص) و سیره ‏ی علی(ع) و قوانین فقهی، شواهد و ادله ه‏ایی داریم که در تبیین و توضیح این مطلب بدان استناد می‏کنیم:

نویسنده: علی مطهر نیا

انسان راز بزرگ هستی و راز گشای «هستی»، آن چیزی است که «جهان اکبر»ش خوانده‌اند. این «جرم صغیر»، بزرگ‌ترین نماد قدرت «هستی‌بخش جهان» است که در پرتو بهره‌مندی از «روح هستی‌بخش»، به مقام اشرف مخلوقات رسیده است و در پرتو این «روح رحمانی» است که «عقل انسانی» یافته است. همین عقل انسانی است که او را تنها «معلول تأثیرگذار آگاه» هستی در زنجیره کنش‌های متقابل و تغییرات متقارن پدیده‌ها و پدیدارهای جهان معرفی می‌سازد.

از همین رو، انسان تنها یک اثرپذیرنده طبیعی و اثرگذاری جبری در چرخه حیات به حساب نمی‌آید؛ گاه او را در «معاونت خالق» در مقام «جانشین وی» در جهان نظاره‌گریم و در مواقعی، وی را در «مخالفت با خالق» در مقام تابع شیطان به نگاه می‌نشینیم؛ در هر دو جایگاه، وی تنها یک «اثرپذیرنده منفعل» نیست بلکه «اثرپذیری فعال» است که در پرتو فعالیت خود، در فرایند گذر زمان، پاسخ‌های اثرگذار خود را در قالب‌های مختلف فرهنگ‌ها و تمدن‌های بشری، به منصه ظهور می‌رساند. خداوند، با دمیدن «روح الهی» خویش به کالبد زمینی آدمی، به او آزادی بخشید؛ انسانیت انسان در گروه همین «آزادگی» اوست، «عقل» این رستنگاه عالیه «حیات انسانی»، هسته اصلی آزادی او در مقام ذهن شناساننده «آزادی» است؛ «علم» به عنوان «محصول تکاپوی عقلانی آدمی» در گستره حیات دنیوی وی، گسترش دهنده و تعمیق بخش «آزادی» است و «عدل»، در مقام «مهم‌ترین نیاز» آدمی، امنیت بخش آزادی است و «دین»، در مقام آیین وحیانی، در گسترش عدالت رحمانی، مأموریت دارد تا از حریم حرمت آزادی، دفاع نماید.

انتشار : مشرق نیوز


حسن رحیم پور ازغدی در جمع مجریان برگزاری کرسی های آزاداندیشی در دانشگاه های کشور گفت: در حوزه های فکری و سیاسی دسته بندی های صد در صد سفید یا سیاه وجود ندارد و تمییز این دو از یکدیگر در این حوزه ها دشوار است.

به اعتقاد وی، در طول تاریخ، هیچ مکتبی به صورت صد در صد باطل و شرک آمیز وجود ندارد چرا که مارکسیسم، فاشیسم و لیبرالیسم همه باطل مطلق نیستند و با درهم تنیدن حق و باطل به هدف خود می رسند.
رحیم پورازغدی خاطر نشان کرد که درهم تنیده شدن حق و باطل و منطق نما بودن و استفاده از شعارهای زیبا یکی از راهکارهای این مکاتب است و هیچ باطلی وجود ندارد که از ادبیات حق استفاده نکرده باشد.

به گفته وی، افراد بی بصیرت از چنین مکاتبی بازی می خورند و در طول تاریخ نمونه های بسیاری همچون دوران مشروطه، رضاخان و حمله آمریکا به عراق به نام دموکراسی دیده می شود.

نویسنده : محمد حسین کرمانشاهی

متن زیر، حاصل تجربه تلاش‌های عملی نگارنده آن در برگزاری کرسی‌های مناظره و نظریه‌پردازی و دریافتن علت یا علل فقدان این مقوله در کشور می‌باشد. لذا جنس آن با نوشته‌های دستوری و تشریفاتی افرادی که خود نه دغدغه جدی این مقوله را دارند و نه تلاشی برای آن کرده‌اند، متفاوت است. بحث را از مانع عملی شروع کرده و سعی می‌کنیم گام به گام به ریشه‌ها بپردازیم.

تجربه عینی نگارنده نشان داده که شاید بزرگ‌ترین مانع، این تفکر است که چنانچه ما مخالفمان را دعوت کنیم و با او سر یک میز مناظره و گفتگو بنشینیم، به او مشروعیت داده‌ایم. اثرگذاری این نگاه جزمی و متحجرانه را تنها با بار‌ها تلاش برای برگزاری این جلسات می‌توان دریافت. این فاجعه از مباحث سیاسی آغاز می‌گردد؛ یعنی نه حوزه و نه دانشگاهی حاضر می‌شود اوپوزوسیون را برای برگزاری مناظره دعوت کند، نه فرد مهم و با سوادی حاضر می‌شود در مقابل او بنشیند. حتی بحث‌های علمی و فلسفی نیز به دلیل گرایش‌های سیاسی طرف مناظره تعطیل می‌شود. البته نباید تصور کرد که منظور ما تنها موافقین نظام است؛ سروش و امثال او نیز با چنین استدلالی حاضر به مناظره نمی‌شوند. نتیجتاً بحث‌های علمی فدای گرایشات سیاسی می‌شود.

ابزار هدایت به بالای صفحه